معرفی کتاب: کودکی

6 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«کودکی» از آثار لطیف، شاعرانه و انسان‌دوستانه‌ی ژاک پرور شاعر بزرگ فرانسوی ا‌ست که در آن با نگاهی نوستالژیک و عاطفی، به دوران کودکی پرداخته شده است. این اثر تصویری از خاطرات و ذهنیات کودکانه‌ی شاعر ارائه می‌دهد و مخاطب را به سفری درونی به اعماق احساس، تخیل، جامعه و زمان می‌برد.
پرور با سبک خاص خود، که ترکیبی از زبان محاوره‌ای، طنز تلخ، انتقاد اجتماعی و نگاه عاشقانه و انسانی به جهان است، شعر را از حالت کلاسیک و نخبه‌گرایانه به دنیای مردم عادی آورد. او در شعرهایش اغلب به مضامینی مانند عشق، آزادی، ظلم اجتماعی، جنگ، مدرسه، خانواده و کودکی می‌پردازد. پرور در کتاب «کودکی»، این نگاه عاطفی و گاه انتقادی را به صمیمی‌ترین دوران زندگی‌اش معطوف می‌کند.
کتاب «کودکی» به معنای سنتی کلمه روایی نیست، بلکه بیشتر مجموعه‌ای‌ است از لحظات، تصاویر، تداعی‌ها و احساسات پراکنده‌ای که در قالب نثر شاعرانه یا شعر منثور بیان شده‌اند. این سبک غیرخطی، بازتابی ا‌ست از ماهیت ذهن کودکانه که پر از پرش‌های ذهنی، تخیل و بازی با کلمات است.
پرور در این کتاب از ساختار کلاسیک داستان‌گویی فاصله می‌گیرد. او با استفاده از جملات کوتاه، ضرب‌آهنگ موزون، تصویرسازی قوی و بازی‌های زبانی، تجربه‌ی کودکی را نه از منظر عقلانی و گذشته‌نگر، بلکه از درون خود آن تجربه بازسازی می‌کند.
در نگاه پرور، کودکی تنها یک دوره‌ی زیستی نیست، بلکه نوعی بینش و روش خاص زندگی است. او در این کتاب، کودکی را سرزمینی از آزادی، تخیل، شور و بی‌پروایی نشان می‌دهد؛ جهانی که هنوز آلوده به قواعد خشک و تحمیلی بزرگسالی نشده و در آن، تخیل بر واقعیت سلطه دارد.
در خاطرات کودکی او، بازی، ماجراجویی، کشف جهان، دوستی‌ها و نگاه کنجکاو به جزییات زندگی، نقش برجسته‌ای دارند؛ اما این جهان همیشه روشن نیست؛ پرور با رگه‌هایی از تلخی، واقعیت‌های تلخ دوران کودکی‌اش را نیز به تصویر می‌کشد.
یکی از عناصر محوری در بسیاری از آثار پرور از جمله کودکی، انتقاد از نظام آموزشی رسمی است. در این اثر، مدرسه مکانی معرفی می‌شود که در آن، خلاقیت، تخیل و فردیت کودکانه سرکوب می‌شود و معلمان بی‌احساس، برنامه‌های خشک درسی، تحمیل نظم و انضباط و فشارهای سیستماتیک، در تضاد با روح آزاد کودکی قرار می‌گیرند.
هرچند «کودکی» اثری شخصی به نظر می‌رسد، اما زمینه‌های اجتماعی و سیاسی زمانه‌ی پرور را نیز بازتاب می‌دهد. تولد و کودکی او همزمان با دوران بحران‌های اجتماعی در فرانسه، جنگ جهانی اول، فقر گسترده و رشد نابرابری‌ها بوده است.
پرور در توصیف دوران کودکی خود، بی‌آنکه شعاری شود، نابرابری‌ها، ظلم ساختاری و تأثیرات مخرب نظام‌های قدرت بر کودکان را افشا می‌کند. این وجه اجتماعی، به کتاب عمق بیشتری می‌بخشد و آن را از خاطرات صرف به اثری انتقادی تبدیل می‌کند. 

کودکی

کودکی

نگاه
افزودن به سبد خرید 165,000 تومان

قسمتی از کتاب کودکی نوشته‌ی ژاک پرور:
به کتاب هم خیلی علاقه داشت. چیزهایی هم در روزنامه‌ها می‌نوشت. نقدهای دراماتیک می‌کرد؛ یعنی عقایدش را راجع به نمایشنامه‌ها می‌نوشت، حتی آن‌هایی که خنده‌دار بودند.
یک رُمان پاورقی هم نوشته بود که داستانش در برتانی و در عهد امپراتوری می‌گذشت. اسمش دیان دو مالترک بود. خواندنش خیلی سخت و تازه این بهترین آثارش بود.
همیشه قرارهای مهمی داشت. در راتوتدروم. در زمین پلوتا. با کشتی‌گیران ژاپنی. در دفتر لاپاتری فرانسِز. من اصلاً دوست نداشتم به دفتر بروم. آنجا به من می‌خندیدند؛ چون گربه‌ای داشتم که اسمش لوبه بود.  با آنکه پدرم برایم توضیح می‌داد علت خنده‌شان این است که رئیس‌جمهور و گربه‌ام همنام هستند، باز از آن جماعت بدم می‌آمد. وقتی دسته‌دسته، و با فریادِ مرگ بر لوبه، از خیابان می‌گذشتند، دلم می‌خواست من هم، مثل کوکاردا و پاس‌پوآل، همه‌شان را به خندق کِلوس می‌ریختم. هروقت هم فریاد می‌زدند: «زنده باد دِرولِد» باز این را هم دوست نداشتم.
یک روز لوپه ناپدید شد. حتماً از توهین‌ها به تنگ آمده بود. شاید هم کشته بودنش. فکرش را هم نمی‌توانستم بکنم. بعد یک گربه‌ی دیگر داشتیم. پدرم زیگور صداش می‌کرد، چون پشت دکورهای اپرا پیداش کرده بود. زیگور خیلی خوشگل و بامزه و کاملاً خاکستری بود. من فوراً ازش خوشم آمد، اما نه اینکه لوبه را فراموش کنم. مخصوصاً که در کوچه و خیابان هم همیشه صحبت لوبه بود. همین‌طور در بوآ مردم همه می‌افتادند به جان هم، و گاردهای سواره و پیاده همه‌شان را از دم کتک می‌زدند تا سواشان کنند.
می‌پرسیدم: «چرا با هم دعوا می‌کنند؟»
پاپا می‌گفت: «عقیده‌شان با هم فرق می‌کند.»
من از عقیده‌ی آن‌هایی که به گربه‌ام توهین می‌کردند خوشم نمی‌آمد. سخت هم بود آدم بشناسدشان و بداند کی به کی است. همه‌شان با هم به زمین می‌غلتیدند. در یک لحظه هم، از یک سمت، درمی‌رفتند و چون همه‌شان هم «زنده باد فرانسه» می‌گفتند وضع خیلی پیچیده بود. «مرگ بر یهود» هم فریاد می‌زدند، یا بر همان‌ها که بهشان می‌گفتند جهود، و من صدای آوازهایشان را می‌شنیدم:
بیرون کنیم جهودها رو
جاسوس انگلیس‌ها رو
بیرون کنیم از خونه‌مان
این دزد و سالوس‌ها رو...
پدرم، وقتی سؤال‌پیچش می‌کردم، سر تکان می‌داد. به نظر نمی‌‌آمد با این چیزها موافق باشد: 
«یهودی‌ها، می‌دانی که...»
اما همیشه «می‌دانی که» را به بچه‌هایی می‌گویند که نمی‌دانند.
    

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط