#
#

از نوشتن بگو/ زندگی و نوشتن در جنوب امریکا با تمام پیچیدگی‌های انسانی‌اش

3 ماه پیش زمان مطالعه 7 دقیقه


کتاب «از نوشتن بگو» نوشته‌ی یودورا وِلتی را نشر عینک به چاپ رسانده است. این کتاب یکی از آثار کم‌حجم اما عمیق و الهام‌بخش در حوزه‌ی نویسندگی است. این کتاب نه‌تنها دیدگاه‌های ولتی را نسبت به هنر نوشتن بیان می‌کند، بلکه نمونه‌ای بارز از نثر زیبا، موجز و پرشکوه است. «از نوشتن بگو» همچون قطعه‌ای شخصی و ادبی می‌درخشد که هم به‌عنوان راهنمایی برای نویسندگان جوان و هم به‌عنوان بیانیه‌ای در باب خلاقیت، تخیل و زبان، ارزشمند و ماندگار است. ولتی، نویسنده‌ای که بیشتر با داستان‌های کوتاه و رمان‌هایش شناخته می‌شود، در این کتاب کوتاه ولی پرمغز، به بررسی ارتباط میان زبان، مشاهده، حافظه، تخیل و تجربه‌ی زیسته با فرایند نوشتن می‌پردازد. این کتاب نه به شیوه‌ی دستورالعمل‌های معمول نویسندگی عمل می‌کند، نه به قواعد خشک ادبیات متکی است، بلکه با زبانی شاعرانه و نگاهی تجربی، از درون جان نویسنده‌ای سخن می‌گوید که ادبیات را زندگی کرده است.
در این کتاب، ولتی به رابطه‌ی نویسنده با محیط اطراف و تأثیر مشاهده‌ی دقیق بر خلق شخصیت‌ها و فضاها تأکید می‌کند. به عقیده‌ی او، نویسنده باید با چشمانی باز و دلی حساس به جهان بنگرد. دیدن، شنیدن، لمس ‌کردن و حتی بوییدن جزء عناصر جدایی‌ناپذیر فرایند خلاقه هستند. ولتی از کودکی‌اش در می‌سی‌سی‌پی و تجربه‌ی زیست در جنوب امریکا الهام گرفته تا نشان دهد چگونه زیستن بادقت می‌تواند به نوشتن بادقت منجر شود. او باور دارد که جهان واقعی منبع اصلی برای تخیل است. به همین دلیل، تخیل را نه گریز از واقعیت، بلکه زاییده و گسترش‌یافته از آن می‌داند.
نثر ولتی در این کتاب، آکنده از صداقت و لطافت است. او به جای تجویز کردن فرمول‌های ثابت، با مثال‌ها و تأملاتی شخصی، مخاطب را در مسیر خلاقیت همراهی می‌کند. تأکید او بر اهمیت زبان، نه از منظر ساختار دستوری، بلکه از منظر موسیقی و کارکرد آن در شکل‌ دادن به معناست. او زبان را وسیله‌ای برای دست‌ یافتن به حقیقت می‌داند، حقیقتی که تنها از مسیر تجربه و تخیل مشترک نویسنده و خواننده به دست می‌آید. در این کتاب، زبان همچون موجودی زنده و پویا مطرح می‌شود که تنها در مواجهه خلاق با جهان و انسان‌های آن شکوفا می‌گردد.
یکی از نقاط برجسته در کتاب، تأمل ولتی درباره‌ی اهمیت گوش‌ دادن است. او معتقد است نویسنده‌ای که نمی‌تواند به گفت‌وگوها، صداهای زندگی روزمره، نواهای طبیعت و حتی سکوت گوش دهد، از درک عمیق شخصیت‌ها و فضاها باز می‌ماند. برای ولتی، گوش دادن راهی است برای ورود به دنیای دیگران، شناخت انگیزه‌ها، ترس‌ها، امیدها و آرزوهایشان. نویسنده‌ی خوب، به نظر او، کسی است که می‌تواند با دقت و ظرافت به صدای انسان‌ها گوش فرا دهد و آن را با زبانی اصیل بازتاب دهد.
نکته‌ی مهم دیگر در کتاب، نگاه ولتی به شخصیت‌پردازی است. او باور دارد که شخصیت‌ها باید از دل تجربه‌ی انسانی نویسنده بیرون بیایند. شخصیت‌های واقعی، شخصیت‌هایی هستند که ریشه در مشاهده، تخیل و همدلی دارند. او می‌نویسد که برای شناخت یک شخصیت، باید همان‌قدر او را در جهان داستان آزاد گذاشت که در جهان واقعی انسان‌ها آزادند. کنترل بیش‌از‌حد بر شخصیت، به مرگ او در داستان می‌انجامد. به همین خاطر است که ولتی، شخصیت‌پردازی را نه امری مکانیکی که نوعی مراقبت از رشد طبیعی انسان داستانی می‌داند.
از نظر ساختاری، کتابِ «از نوشتن بگو» بسیار فشرده اما چندلایه است. در نگاه نخست، می‌توان آن را مجموعه‌ای از تأملات پراکنده درباره‌ی نوشتن دانست، اما در لایه‌های عمیق‌تر، این اثر همچون بیانیه‌ای زیبا و صمیمانه در ستایش زبان، تخیل و انسانیت جلوه می‌کند. هیچ واژه‌ای در آن اضافی نیست و همین ایجاز، قدرت آن را دوچندان کرده است. خواننده در هر جمله می‌تواند حضوری زنده، اندیشه‌ای شفاف و احساسی راستین را حس کند.
درنهایت، این کتاب نه‌تنها به خواننده می‌آموزد چگونه بنویسد، بلکه به او یاد می‌دهد چگونه زندگی را بادقت، صمیمیت و تخیل ببیند. ولتی از آن دسته نویسندگانی است که به جای راه رفتن در مسیرهای ازپیش‌ساخته، راهی نو در نوشتن می‌جوید؛ راهی که از دل تجربه‌ی زیسته، زبان صیقلی و نگاهی انسانی می‌گذرد. این کتاب، دعوتی است برای نگریستن با دقت، زیستن با آگاهی و نوشتن با صداقت.

از نوشتن بگو

از نوشتن بگو

نشر عینک
افزودن به سبد خرید 170,000 تومان

قسمتی از کتاب از نوشتن بگو:
آیا نویسنده باید از وطن بنویسد؟ طبیعی و منطقی است که جایی که ما در آن ریشه داریم، به اولین و اصلی‌ترین محل آزمایش داستان ما تبدیل شود. بااین‌حال، نویسنده نباید صرفاً از این مکان استفاده کند، بلکه باید آن را کشف کند؛ زیرا هر رمانی به‌خودی‌خود، در عمل نوشتن، یک کشف است. کشف به معنای جدید بودن مکان نیست، بلکه به این معناست که ما هستیم. قدمت این مکان به اندازه‌ی تپه‌هاست. حداقل کیلروی آنجا بوده و نامش را به جا گذاشته است. این کشف در مورد نوشتن نام ما روی یک دیوار نیست، بلکه در مورد دیدن این است که آن دیوار چه دیواری است و چه چیزی روی آن نوشته شده است، درواقع موضوع، دیدن است.
آدم نه می‌تواند بگوید: «بنویس و در وطن بمان» نه اینکه بگوید: «بنویس و از وطن برو.» این نوشته است که قوانین و شرایط خاص خود را برای هر فرد ایجاد می‌کند و اگرچه مکان وطن است، اما برای نویسنده‌ای که می‌نویسد فقط یک مکان است و بس. این مکان جایی است که او می‌تواند داستان خاصی را که در حال نوشتنش است در آن تثبیت کند، دایره‌ای است که می‌تواند در آن بچرخد و حالت جذابیت را حفظ کند، به‌طوری‌که تا‌‎زمانی‌که داستان ادامه دارد، بقیه‌ی جهان ادعاهای خود را در مورد آن به حال تعلیق درمی‌آورد و همان‌طور داستان در خود ناپدید می‌شود؛ در فضایی آرام و مکانی به رنگ آبی محو می‌شود.
طبیعتاً این جان زندگی است، حال چه کسی یک کلمه داستان بنویسد یا ننویسد و برود بیرون و ببیند دنیا چه چیز دیدنی‌ای دارد. اگر هنرمند حاضر نباشد، چه از نظر ذهنی چه روحی و چه جسمی، از آنچه برایش آشناست بیرون بیاید، این‌ها باعث می‌شود نشانه‌هایی از یأس روحی، کمبود یا انحطاط بر او چیره شود؛ زیرا آنچه آشناست به هر چیزی که ظالمانه است تبدیل خواهد شد. 
فقط می‌توان گفت: نویسندگان همیشه باید بهترین چیزی را که می‌دانند بنویسند و گاهی این کار را با باقی ماندن در جایی که آن را می‌شناسند انجام می‌دهند؛ اما نه برای امنیت، اگرچه به قول یک جادوگر ـ یا به‌خاطر آن ـ نظر هکاته در مکبث قابل‌توجه است: «امنیت دشمن اصلی بشریت است.» درواقع وقتی به روح فکر می‌کنیم، که عبارت از نوشتن است، آیا مفهومی به مراتب احمقانه‌تر از مفهوم امنیت وجود دارد؟ بااین‌حال، نوشتن آنچه می‌دانید هیچ ربطی به امنیت ندارد: چه چیزی خطرناک‌تر است؟ چطور می‌توان بی‌گدار به آب زد و بدون بررسی و شناخت چنین ریسکی کرد؟ هیچ هنر بی‌خطری وجود ندارد و خطر کردن و تجربه کردن، بخش قابل‌توجهی از لذت کار است، و این تنها دلیل و ساده‌ترین دلیلی است که همه‌ی نویسندگان جدیِ داستان حاضرند به همان سختی کار کنند.

  

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط