#
#
دسته بندی : رمان خارجی

سفره آسمانی (دبیات مدرن جهان،چشم و چراغ115)

(داستان های آمریکایی،قرن21م)
375,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 419
شابک 9786003764330
تاریخ ورود 1398/02/30
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 403
قیمت پشت جلد 375,000 تومان
کد کالا 77875
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
"دونالد ری پولاک” نویسنده‌ی جسور و توانایی است که در دهه‌ی پنجم زندگی‌اش قلم به دست گرفت و به گفته‌ی بسیاری از منتقدین ادبی، یک‌شبه ره صدساله پیموده است. روایت قوی، زبان پخته، شخصیت‌پردازی رنگارنگ و باورپذیر، داستان‌هایی بکر با دیدی نو به همراهِ چاشنی طنزی قوی که بر تمام آثارش حکم‌فرماست، از کتاب‌های او آثاری خواندنی ساخته است. پولاک که در روایتگری زندگی پسرهای جوان بسیار قوی ظاهر شده است، در این رمان نیز داستان ماجراجویی سه پسر فقیر را روایت می‌کند که با مرگ پدر سخت‌گیرشان در دنیا تنها می‌شوند. آشنایی با یک کتاب و همذات‌پنداری با قهرمان داستان و رویای پولدارشدن، پای آن‌ها را به ماجرایی باز می‌کند که سرنوشت‌شان را دستخوش تغییر می‌کند. پولاک با قلمی ظریف و گیرا ما را به تک‌تکِ شخصیت‌های رمان علاقه‌مند می‌کند و ما همراه این سه برادر تا ناکجاآبادِ ذهن نویسنده سفر می‌کنیم. . . سفر به آمریکایی که در هیچ کتاب و قصه‌ای چنین چهره‌ای از آن مشاهده نکرده‌ایم.
بخشی از کتاب
اتاق ساکت شد و پدر شانه‏هایش را از هم باز کرد و با اخم دهانش را بست. مشت‏هایش را گره کرد و فکر اولش این بود که پسر را نقش زمین کند اما همین که سرش را از پنجره گرداند فکرش را عوض کرد. الان اول صبحی برای جنگ و خون راه انداختن خیلی زود بود، حتی اگر حق با او بود. به جایش کمی به چیمنی نزدیک‏تر شد و به صورت لاغر مثلثی و چشم‏های بی‏روح و گستاخش نگاه کرد. گاهی اوقات مرد باورش نمی‏شد این پسر از پشت او باشد. البته از کاب هم همیشه ناامید بود، اما حداقل او قلب خوبی داشت و فرمانش را می‏برد و کین، خب فقط یک احمق می‏توانست از او ایراد بگیرد. از طرف دیگر چیمنی اصلا قابل کشف نبود. ممکن بود یک روز کامل عین یک سگ کار کند و روز بعد پایش را از روی مار هم بر ندارد، تهدیدهای پرل هم هیچ فایده‏ای نداشت. یا ممکن بود سهم غذای شبش را به کاب بدهد و بعد حین خوردن او برود توی کفش‏های کاب بشاشد. مثل این بود که او بین خوب بودن و شیطان‌صفتی در کشاکش بود و برای هر طرف خوب تلاش می‏کرد. فقط این نبود. او خیلی زن‏دوست هم بود و این روحیه را از وقتی برای اولین بار معنی مرد بودن را احساس کرده بود، حفظ کرده بود. کین باز آن شب از آن کتاب لعنتی که عین یک اثر باستانی مقدس با آن برخورد می‏کردند، برایشان خوانده بود.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است