نسخه شادتر تو/ هفت راز عصبشناختی برای داشتن حس و حال خوش براساس تیپ مغزی افراد
کتاب «نسخۀ شادتر تو»، اثر دکتر دانیل جی. آمن، با ترجمهی دکتر علی علیپناهی، به همت انتشارات ذهنآویز منتشر شد. دکتر آمن، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز، در این اثر خود، صرف نظر از سن، تربیت، ژنتیک یا وضعیت فعلی شما، هفت راز علوم اعصاب را برای شادتر شدن در عرض ۳۰ روز فاش میکند و به این سؤال پاسخ میدهد که چرا اصلاً باید روی شاد بودن تمرکز کنیم؟
دکتر آمن در مقام یک روانپزشک که درخصوص اضطراب، افسردگی، اختلال دوقطبی، اختلال کمتوجهی_بیشفعالی، سالخوردگی، خشونت، چاقی، از دست دادن حافظه، عشق، فرزندپروری و سایر موضوعات مهم مطلب نوشته است میگوید دلیل اصلیای که اغلب افراد بهخاطر آن به مجموعۀ ما، یعنی کلینیک آمن، مراجعه میکنند این است که آنها شاد نیستند. کمک به مردم برای اینکه روزبهروز شادتر باشند اصل سلامت ذهنی و جسمی است. تحقیقات متعدد نشان داده است که شادی با کاهش ضربان قلب، کاهش فشار خون و سلامت عمومی قلب مرتبط است.
دکتر دانیل آمن در «نسخۀ شادتر تو» این نکتهی ساده و درعینحال مهم را به شیوایی هرچه تمامتر برای مخاطبان روشن میکند: شادی را میتوان آفرید و پرورش داد؛ اما چگونه؟ و آنچه گاه ذهن پرسشگر را درگیر میکند این است: چرا توصیههای رایج در زمینهی شادی به درد همه نمیخورد؟
در این کتاب امیدبخش و دلگرمکننده، دکتر آمن مفهومی نوین را بیان میکند که براساس آن، شادی هر فرد به تیپ مغزی او بستگی دارد و این یعنی هر فرد میتواند دستورالعملی شادیآفرین داشته باشد که مخصوص مغز اوست!
دکتر آمن پس از مطالعۀ بیش از ۲۰۰ هزار اسکن مغزی از افراد ۱۵۵ کشور جهان، پنج نوع مغز اصلی و هفت راز علوم اعصاب را کشف کرد که بر شادی ما تأثیر میگذارند. در این اثر، او کشفیات خود را توضیح میدهد و استراتژیهای عملی و مبتنی بر علم را برای بهینهسازی شادی شما ارائه میدهد. دکتر آمن به شما میآموزد که چگونه تیپ مغزی خود را براساس شخصیت خود کشف کنید و بهترین راهکارهای شادی را برای خود خلق کنید. چگونه سلامت کلی مغز خود را بهبود بخشید تا همواره خلقوخوی خود را تقویت کنید. چگونه با فاصله گرفتن از «سروصدا» در سر خود، از شادی خود محافظت کنید و در پایان، چگونه هفت تصمیم ساده بگیرید و هفت سؤال روزانه بپرسید تا شادی خود را افزایش دهید.
مدتهاست که راههای رسیدن به اهـداف مهمی چون کاهش وزن و تقویت بنیهی جسمی در اختیار ما بودهاند؛ اما علم آفرینش و افزایش شادی، آن هم از طریق تغییر در مغز، تاکنون سربسته مانده بود؛ غافل از اینکه افراد شاد، کمتر به عفونت مبتلا میشوند، سطح کورتیزول، که همان هورمون استرس است، در آنها کمتر است و کمتر به درد و رنج مبتلا میشوند. افراد شاد بیشتر عمر میکنند، روابط بهتری دارند و در حرفۀ خود موفقترند. علاوهبراین، شادی پدیدهای مسری است؛ زیرا افراد شادتر تمایل دارند دیگران را نیز شاد کنند.
خلق شادیِ مداوم سفری روزانه است و در «نسخۀ شادتر تو»، دکتر آمن شما را برای دستیابی به عادتهای تازه، آیینها و انتخابهای مبتنی بر علوم اعصاب راهنمایی میکند تا خلقوخویتان را تقویت و به شما کمک کند که هر روز با ارزشها و اهداف کاملاً تعریفشده زندگی کنید.

قسمتی از نسخۀ شادتر تو اثر دکتر دانیل جی. آمن
یکی از نکات مهمی که در طول سه دهه کار بالینی آموختهام این است که کمدینهایی که زندگی خود را صرف خنداندن دیگران میکنند، الزاماً جزء شادترین افراد نیستند. بریتانی فورلان نمونهای از این افراد است. او یک اینفلوئنسر اینستاگرامی با ۴/۲ میلیون فالوور است و در صفحۀ اینستاگرام خود مطالب خندهدار منتشر میکند، اما در ذهنش، افکار مضطرب و پریشان بسیاری وجود دارد. وقتی بریتانی برای گرفتن اسکن مغزی به کلینیک آمن آمد، به من گفت که هر چیزی ممکن است باعث اضطراب او شود.
او درحـالیکه یـک خندۀ نصفونیمه بر چهره داشت، گفت: «مدام به خودم میگویم که شاید بهتر است عمل لوبوتومی انجام دهم.»
زندگی او در ظاهر جذاب به نظر میرسد. یک ستارۀ بزرگ و مشهور در رسانههای اجتماعی که در مجلۀ تایم بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در دنیای مجازی، در سال ۲۰۱۵، معرفی شد. او با یک موسیقیدان مشهور ازدواج کرده است که توانایی مالی برای هرگونه تفریحات پرخرج را دارد؛ اما حتی همین موضوع او را عصبی میکند.
اطرافیانش به او میگویند: «یک سفر برو جزیرۀ بالی، ... عالیه!» اما او با شنیدن چنین چیزی بلافاصله به این فکر میکند که چه اتفاق بدی ممکن است پیش بیاید. «همیشه به این فکر میکنم که نزدیکترین بیمارستان کجاست؟ ... اگر دچار حمله پانیک شدم یا سـکتۀ قلبی کـردم چه؟ آن وقـت چه کار میشود کرد؟ بـرای مـثال، میخواهند با هواپیما مرا به بیمارستان ببرند؟»
شوهر بریتانی میگوید که او به نوع حاد «سندرم بدترین حالت ممکن» مبتلاست.
این رفتار همان چیزی است که در بسیاری از مـراجعان با تیـپ مغزی محتاط میبینم. در حالت عادی، داشتن تیپ مغزی محتاط به معنی آماده بودن، اندیشیدن به عواقب هر چیز قبل از انجام دادن آن، اجتناب از خطرپذیری و سر وقت بودن است. این دسته از افراد دوست دارند زودتر از موعد مقرر در جلسات حضور بیابند، اول تکالیف مدرسه را انجام دهند و سپس به بازی بپردازند و هر کار یا پروژهای را بلافاصله شروع کنند تا بتوانند مدتها پیش از پایان ضربالاجل، آن را به پایان برسانند.
فردی مانند بریتانی معمولاً میداند که تا سه ماه دیگر چه چیزی را باید آماده کند و اینکه سعی میکند آن را همان روز اول انجام دهد و از لیست کارها حذف کند. «من نمیتوانم کار انجامنشدهای داشته باشم چون مضطرب میشوم.»
مانند بسیاری از افراد با تیپ مغزی محتاط، بریتانی نیز ذهن شلوغی دارد که آرامش گرفتن را برایش دشوار میکند، حتی زمانیکه در حال سپری کردن تعطیلات در مکانی زیبا، مانند جزیره بالی، باشد.
افراد با تیپ مغزی محتاط معمولاً در ویژگیهای زیر نمرۀ بالایی به دست میآورند:
- آمادهسازی
- احتیاط
- ریسکگریزی
- انگیزه
- ملاحظهکاری و کمحرفی
- درگیری با افکار فراوان
- دمدمی مزاج بودن
- دشواری در استراحت و کسب آرامش
- اضطراب
افراد با تیپ مغزی محتاط معمولاً در ویژگیهای زیر نمرۀ پایینی بهدست میآورند:
- عدم نگرانی یا بیاعتنایی به آمادهسازی
- خطرپذیری
- سکون و آرامش
- توانایی در استراحت و کسب آرامش
- ذهن و روانی آرام
- ثبات در خلقوخو
- ثبات در احساسات و رفتار
افراد محتاط نقاط قوت زیادی دارند. این افراد معمولاً، برای خود دیگران، اصول و معیارهای بالایی دارند و قبل از اقدام به هر کاری مسائل را با جزئیات تجزیه و تحلیل میکنند و اندیشه و عملکردی نکتهبین و قابل اتکا دارند؛ یعنی وقتی بگویند کاری را انجام خواهند داد، حتماً آن را انجام میدهند.
ثبات، ایمنی و عملکرد مطابق با انتظارات برای افراد محتاط مهم است. آنها دوست ندارند ریسکهای بزرگ را بپذیرند و اهل بانجی جامپینگ، پرش از ارتفاعات یا صخرهنوردی آزاد نیستند و دربارۀ سایر بخشهای زندگی خود نیز به همان اندازه سنجیده عمل میکنند. اهل سرمایهگذاری روی یک ارز دیجیتال ناشناخته نیستند. هیچگاه برای شرکت در آزمایشها و پژوهشهای نوین پزشکی داوطلب نمیشوند و در خریدن وسایل جدید و تازه اختراعشده پیش از بقیه عمل نمیکنند.
این دسته از افراد در کارها پیگیر و جدی هستند و سعی میکنند کارها را بهخوبی انجام دهند. کسی که نمونۀ افراطی تیپ مغزی زودجوش را دارد و به اختلال کمتوجهی نیز مبتلاست هرگز نمیتواند در مدتی مشابه، کار یک فرد محتاط را انجام دهد. من مدیر عاملی با اختلال کمتوجهی را به یاد دارم که در محل کار نمیتوانست منظم و بهموقع عمل کند. از او خواستم دستیاری با ویژگیهای تیپ مغزی سرسخت و محتاط استخدام کند و به او کمک کند از ابتدا تا انتهای هر پروژه، منظم، آماده و باثبات بماند. این راهحل کارگشا بود و آن مدیر عامل میتوانست روی نقاط قوت خود تمرکز کند، درحالیکه دستیار (سرسخت و محتاط) باعث میشد کارها متوقف نشوند.
تیپهای مغزی محتاط اغلب با ترس به آینده مینگرند، اما نگرانی از آینده یعنی از دست دادن حال و اکنون و زندگی با درجهای از اضطراب دائمی. این حالت باعث میشود که آنها هیچگاه احساس شادی و خوشبختی نکنند.
داشتن مقداری اضطراب بد نیست. هرگاه که میزان اضطراب متعادل باشد، این احساس ما را ایمن نگه میدارد، یعنی مغز ما را از اشتباهات احمقانه یا فاجعهبار دور نگه میدارد. اگر هنگام یک آزمون یا یک پروژۀ مهم سطح استرس متعادلی داشته باشیم، آنگاه بیشتر متوجه آن خواهیم بود و آمادهتر عمل خواهیم کرد و سعی میکنیم به بهترین نحو عمل کنیم. وقتی از نظر ذهنی آماده باشیم، پروژه را بهتر و دقیقتر درک میکنیم و این بهنوبۀخود، سطح اضطراب ما را کاهش میدهد و به ما امکان میدهد بهترین عملکرد خود را داشته باشیم.
در برخی افراد با تیپ مغزی شمارۀ ۵، این میزان اضطراب ممکن است در موقعیتهای دلهرهآور تشدید شود. آنتوان نیلز ویسر نمونۀ بارز این مسئله است. به گفتۀ این کارآفرین ۲۲ ساله، او در دوران رشد و بلوغ، بهعنوان «کماضطرابترین و با اعتمادبهنفسترین» فرد شناخته میشد؛ اما بعدها کار و زندگیاش دستخوش تغییر و تحول شد و مجبور شد هر چهار روز یکبار با هواپیما سفر کند. طبق گفتههای خودش، این تغییر در سبک زندگی باعث شد که همایستایی زندگی او کاملاً به هم بریزد. او برای اینکه بهتر بتواند افزایش سطح اضطراب خود را درک کند، به کلینیک آمن آمد تا اسکن مغزی بگیرد.
آنتوان با دکتر دانیل امینا، روانپزشک فوقالعادۀ ما در کلینیک آمن، صحبت کرد. آنتوان به دکتر گفت: «میخواستم اضطراب و فشار روحی را که هر روز در مغزم حس میکنم، بهتر درک کنم.» او برای دکتر توضیح داد که یک «چرخۀ تکراری بازخورد منفی» در مغزش ایجاد شده است. دکتر امینا یک سؤال نامنتظره از او پرسید: «آیا این چرخۀ تکراری بازخورد منفی فایدهای هم دارد؟»
آقای نیلز پس از لحظهای فکر کردن، پاسخ داد: «فایدۀ آن این است که مرا آماده نگه میدارد. آماده و هوشیار تا کاری که پیشتر انجام دادهام را مجدداً انجام ندهم یا به خودم یادآوری کنم که آن کار باعث صدمه یا آسیب به من یا دیگران شده است.»
دکتر امینا گفت: «چیزهایی که شما گفتید تا حد زیادی شبیه چگونگی آناتومی عصبی و فیزیولوژی عصبی است. هر فرد یک الگوی فکری دارد که درنهایت به احساسات منجر میشود و این احساسات درنهایت به بروز رفتارها یا تکرار آنها منجر میشود. درست مانند هر عادت فردی (خوب یا بد) ما میتوانیم این رفتارها را نیز شدت ببخشیم. بنابراین تفکر بیشازحد دربارۀ یک موقعیت ممکن است مزایایی داشته باشد و به ما این امکان را بدهد که برای امری آماده باشیم. مشکل معمولاً زمانی بهوجود میآید که به موقعیتی برسیم و احساس کنیم نمیتوانیم آن را بهتر یا اصلاح کنیم.»
نیلز به نشانۀ موافقت سری تکان داد و اذعان کرد که این مشکل برای او هم وجود دارد، مشکلی که به گفتۀ خودش: «نقطۀ درد من است، یعنی چیزهایی که احساس میکنم قادر به حلوفصل آنها نیستم.»
احساس عدم تسلط و کنترل مشکلی است که بسیاری از افراد محتاط با آن دستوپنجه نرم میکنند و هیچچیز به اندازۀ همهگیری کووید باعث ایجاد این احساس در افراد نشده است. بسیاری از افراد محتاط در دوران کووید با مشکل و مشقت روبهرو شدند. خبرهای ترسناک، نگرانی از سلامت و ایمنی و تردید دربارۀ وضعیت اقتصادی به اضطراب آنها بیشتر دامن زد و باعث نگرانیشان شد و شادی آنها را از بین برد.
افراد محتاط همانهایی بودند که در روزهای اولیۀ همهگیری کووید برای خرید دستمال توالت به فروشگاهها هجوم آوردند. من صحنههای خرید مردم وحشتزده و قفسههای خالی فروشگاهها را به یاد دارم، صحنههایی که معمولاً هنگام یک توفان یا کولاک سهمگین میبینید. پل مارسدن، روانشناس و متخصص بریتانیایی در زمینه مصرفکنندگان از دانشگاه هنر لندن، میگوید که خرید از روی ترس و وحشت درواقع واکنش ما برای «در دست گرفتن مجدد اوضاع و دستیابی مجدد به تسلط» است در مواقعی که اوضاع از روال عادی خود خارج میشود. در مواقعی که آینده مبهم و نامعلوم باشد، خرید از روی ترس و وحشت درواقع نتیجۀ درونی و روانی ما برای دستیابی مجدد به تسلط است.
علاوهبراین، افراد با تیپ مغزی شماره ۵ در برابر وحشتزدگی یا حملات پانیک آسیبپذیرترند. حملات پانیک دراقع حالتهایی ناگهانی از ترس شدید هستند و درنتیجۀ تهدیدهای حسشده به وجود میآیند نه خطرات واقعی و قریبالوقوع. برخی برای آرام کردن اعصاب خود به الکل، ماریجوانا یا مواد دیگر روی میآورند؛ اما راههای سالمتری هم برای تسکین استرس و اضطراب وجود دارد. نکتۀ مثبت و امیدوارکننده این است که میتوانیم بـا پیروی از یک تکنیک سادۀ چهار مرحلهای ویژۀ حملات پانیک، واکنشهای خود را کنترل کنیم. من این تکنیک را به صدها بیمار آموزش دادهام.