راه و روش ایکیگای (آموزه هایی برای یافتن شادی و زیستن براساس هدف زندگی)
(راه و رسم زندگی،خوشبختی،کیفیت زندگی،طول عمر،ژاپن)
موجود
ناشر | ذهن آویز |
---|---|
مولف | تیم تاماشیرو |
مترجم | مهدی میرزایی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 216 |
شابک | 9786001185274 |
تاریخ ورود | 1402/05/18 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 275 |
کد کالا | 125580 |
قیمت پشت جلد | 2,200,000﷼ |
قیمت برای شما
2,200,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
ایکیگای حکمتی باستانی و آزمایششده در زمان است. اوکیناوا، جزیرهای کوچک در جنوب سرزمین ژاپن است که مردم هر روز هدف زندگی خود را در آن زندگی میکنند؛ اما چگونه این مردم هر روز خود را با شیوههایی معنادار سپری میکنند؟ روش آنها ایکیگای است؛ اما این سؤال پیش میآید که ایکیگای چگونه انتخابهای سبک زندگی را توصیف میکند و جزیرهای را میسازد که مردمش با رضایت و عمر طولانی در آن زیست میکنند؟
«راه و روش ایکیگای» نگاهی فروتنانه به خوشبختی دارد و مفهوم ایکیگای را کاملا شفاف توضیح میدهد و نقشهی چهارجهتهی سادهای را برای داشتن یک زندگی معنادار توضیح میدهد:
1. کاری را انجام دهید که دوستش دارید
2. کاری را انجام دهید که در آن مهارت دارید
3. کاری را انجام دهید که دنیا به آن نیاز دارد
4. کاری را انجام دهید که میتوانید برای آن پاداش بگیرید
هدف تیم تاماشیرو از تألیف این کتاب این است که به خواننده کمک کند تا مفهوم ایکیگای را درک کند؛ اما دلیل مهمتر او این است که به خواننده کمک کند تا ایکیگای خود را دریابد. اگر در پی کشف و درک ایکیگای خود هستید، باید در زمینهی ایکیگای تحقیق و تفحص کنید.
انگیزهی شخصی او از نوشتن این کتاب به ایکیگای خودش بر میگردد: لذت بخشیدن. او امیدوار است که به خواننده یک احساس و انگیزهی خوب را منتقل کند؛ چون این همان دلیل و انگیزهای است که تاماشیرو بهخاطر آن هر صبح از جا برمیخیزد و روز خود را آغاز میکند.
نکتهی دیگری که تاماشیرو درخصوص ایکیگای آموخته این است که وقتی به اطرافیان خود لذت و شادی میبخشیم، در مقابل لذت و شادی دریافت میکنیم. ایکیگای او شاید این است که دیگران را شاد کند، حال با خواندن یک آهنگ روی صحنه یا با اجرای یک پادکست یا با گپ زدن با فروشندهی فروشگاه مواد غذایی. هر روز فرصتهای زیادی دست میدهد تا ما از ایکیگای خود استفاده کنیم. اشتراکگذاری ایکیگای با دیگران آسان است و مزایای این کار نیز فورا به خود ما میرسد. به عبارت دیگر، ایکیگای چرخهای است که در آن همیشه انگیزه و هدفی برای ادامه دادن وجود دارد.
تاماشیرو در این کتاب سعی دارد به خواننده شادی و لذت ببخشد و برای این کار افکار و ایدههایی را با او به اشتراک میگذارد که امیدوار است در مسیر کشف هدفش مفید واقع شود.
این کتاب درواقع حاوی یک نقشهی راه است که به شما کمک میکند ایکیگای خود را پیدا کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که علامتها و نشانهها را دنبال کنید.
«راه و روش ایکیگای» نگاهی فروتنانه به خوشبختی دارد و مفهوم ایکیگای را کاملا شفاف توضیح میدهد و نقشهی چهارجهتهی سادهای را برای داشتن یک زندگی معنادار توضیح میدهد:
1. کاری را انجام دهید که دوستش دارید
2. کاری را انجام دهید که در آن مهارت دارید
3. کاری را انجام دهید که دنیا به آن نیاز دارد
4. کاری را انجام دهید که میتوانید برای آن پاداش بگیرید
هدف تیم تاماشیرو از تألیف این کتاب این است که به خواننده کمک کند تا مفهوم ایکیگای را درک کند؛ اما دلیل مهمتر او این است که به خواننده کمک کند تا ایکیگای خود را دریابد. اگر در پی کشف و درک ایکیگای خود هستید، باید در زمینهی ایکیگای تحقیق و تفحص کنید.
انگیزهی شخصی او از نوشتن این کتاب به ایکیگای خودش بر میگردد: لذت بخشیدن. او امیدوار است که به خواننده یک احساس و انگیزهی خوب را منتقل کند؛ چون این همان دلیل و انگیزهای است که تاماشیرو بهخاطر آن هر صبح از جا برمیخیزد و روز خود را آغاز میکند.
نکتهی دیگری که تاماشیرو درخصوص ایکیگای آموخته این است که وقتی به اطرافیان خود لذت و شادی میبخشیم، در مقابل لذت و شادی دریافت میکنیم. ایکیگای او شاید این است که دیگران را شاد کند، حال با خواندن یک آهنگ روی صحنه یا با اجرای یک پادکست یا با گپ زدن با فروشندهی فروشگاه مواد غذایی. هر روز فرصتهای زیادی دست میدهد تا ما از ایکیگای خود استفاده کنیم. اشتراکگذاری ایکیگای با دیگران آسان است و مزایای این کار نیز فورا به خود ما میرسد. به عبارت دیگر، ایکیگای چرخهای است که در آن همیشه انگیزه و هدفی برای ادامه دادن وجود دارد.
تاماشیرو در این کتاب سعی دارد به خواننده شادی و لذت ببخشد و برای این کار افکار و ایدههایی را با او به اشتراک میگذارد که امیدوار است در مسیر کشف هدفش مفید واقع شود.
این کتاب درواقع حاوی یک نقشهی راه است که به شما کمک میکند ایکیگای خود را پیدا کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که علامتها و نشانهها را دنبال کنید.
بخشی از کتاب
ما معادل شغلمان نیستیم. ما معادل کارمان هستیم.
بر اساس تعاریف لغت معنیهای معتبر، معنای واژۀ شغل یا job عبارت است از: «منصب و موقعیتی مستمر همراه با کسب حقوق.» داشتن شغل جزء واجبات زندگی است؛ زیرا زیستن با هزینهها و مخارجی همراه است و با مسکن و خوراک سالم و مفید ممکن است. این واقعیت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. زیستن و زنده ماندن هزینه دارد.
اما مفهوم کار یا work کاملاً متفاوت است. تعریف کار عبارت است از: «فعالیتی ذهنی یا فیزیکی در راستای دستیابی به هدف یا نتیجه.» کار همان چیزی است که با اراده و اختیار انجام میدهیم و نتیجۀ آن معنادارتر شدن وجود خود ماست. به تعبیری دیگر، ما و کارمان یکی هستیم.
زندگی جان کیچین، در جایگاه یک پزشک موفق، تحتالشعاع شغل او بود. او میدانست که هر روز باید کار کند تا بتواند سرمایهای داشته باشد. این موضوع در ابتدا برای او رضایتبخش بود؛ اما با توسعه و بیشتر شدن کاروبارش، میل او به مالاندوزی نیز بیشتر شد. درواقع، پول روشی بود برای اندازهگیری موفقیت جان؛ اما با گذشت زمان، او دربرابر هدف و انگیزهاش مردد شد. جان به یاد میآورد که هر روز بعد از اتمام کار، سوار یکی از ماشینهای گرانقیمت خود میشد و در مسیر خانه، این سؤال ذهنش را درگیر میکرد: «امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟»
این سؤالات درخصوص نحوهی زندگیاش بسیار اساسی و مهم بودند. سؤالاتی دربارهی شیوه و سبک زندگی تکتک ما. بسیاری از ما در ابتدا زندگیای سرشار از روحیه و معنویات داریم؛ یعنی هر روز، فقط برای لذت بردن، فعالیتهایی انجام میدهیم. با افزایش سن و سال و اتمام تحصیلات، جهان پیرامون خود را به صورت مجموعهای از نیازها میبینیم. با شروع بزرگسالی، درگیر چرخهی تکراری و ناتمام پول درآوردن میشویم و عمیقا باور میکنیم که در زندگی کاری نداریم الا کسب درآمد. با پول بیشتر، چیزهای بیشتری میتوانیم بخریم. ایمان میآوریم که پول بیشتر و چیزهای بیشتر یعنی شادی و خوشبختی بیشتر؛ اما جان متوجه نکتهای شد که درک او را از واقعیت تغییر داد. او در یک مصاحبهی ویدئویی گفت که تمرکز هرروزه بر پیشرفت مالی «بیهودهترین و احمقانهترین راه برای گذراندن زندگی است، اما همهی ما همین راه را انتخاب میکنیم».
او دوباره از خود پرسید: امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟ شما هم سعی کنید این سؤالات را از خودتان بپرسید.
ما معادل شغلمان نیستیم. ما معادل کارمان هستیم.
بر اساس تعاریف لغت معنیهای معتبر، معنای واژهی شغل یا job عبارت است از: «منصب و موقعیتی مستمر همراه با کسب حقوق.» داشتن شغل جزء واجبات زندگی است؛ زیرا زیستن با هزینهها و مخارجی همراه است و با مسکن و خوراک سالم و مفید ممکن است. این واقعیت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. زیستن و زنده ماندن هزینه دارد.
اما مفهوم کار یا work کاملا متفاوت است. تعریف کار عبارت است از: «فعالیتی ذهنی یا فیزیکی در راستای دستیابی به هدف یا نتیجه.» کار همان چیزی است که با اراده و اختیار انجام میدهیم و نتیجهی آن معنادارتر شدن وجود خود ماست. به تعبیری دیگر، ما و کارمان یکی هستیم.
زندگی جان کیچین، در جایگاه یک پزشک موفق، تحتالشعاع شغل او بود. او میدانست که هر روز باید کار کند تا بتواند سرمایهای داشته باشد. این موضوع در ابتدا برای او رضایتبخش بود؛ اما با توسعه و بیشتر شدن کاروبارش، میل او به مالاندوزی نیز بیشتر شد. درواقع، پول روشی بود برای اندازهگیری موفقیت جان؛ اما با گذشت زمان، او دربرابر هدف و انگیزهاش مردد شد. جان به یاد میآورد که هر روز بعد از اتمام کار، سوار یکی از ماشینهای گرانقیمت خود میشد و در مسیر خانه، این سؤال ذهنش را درگیر میکرد: «امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟»
این سؤالات درخصوص نحوهی زندگیاش بسیار اساسی و مهم بودند. سؤالاتی دربارهی شیوه و سبک زندگی تکتک ما. بسیاری از ما در ابتدا زندگیای سرشار از روحیه و معنویات داریم؛ یعنی هر روز، فقط برای لذت بردن، فعالیتهایی انجام میدهیم. با افزایش سن و سال و اتمام تحصیلات، جهان پیرامون خود را به صورت مجموعهای از نیازها میبینیم. با شروع بزرگسالی، درگیر چرخهی تکراری و ناتمام پول درآوردن میشویم و عمیقا باور میکنیم که در زندگی کاری نداریم الا کسب درآمد. با پول بیشتر، چیزهای بیشتری میتوانیم بخریم. ایمان میآوریم که پول بیشتر و چیزهای بیشتر یعنی شادی و خوشبختی بیشتر؛ اما جان متوجه نکتهای شد که درک او را از واقعیت تغییر داد. او در یک مصاحبهی ویدئویی گفت که تمرکز هرروزه بر پیشرفت مالی «بیهودهترین و احمقانهترین راه برای گذراندن زندگی است، اما همهی ما همین راه را انتخاب میکنیم».
او دوباره از خود پرسید: امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟ شما هم سعی کنید این سؤالات را از خودتان بپرسید.
بر اساس تعاریف لغت معنیهای معتبر، معنای واژۀ شغل یا job عبارت است از: «منصب و موقعیتی مستمر همراه با کسب حقوق.» داشتن شغل جزء واجبات زندگی است؛ زیرا زیستن با هزینهها و مخارجی همراه است و با مسکن و خوراک سالم و مفید ممکن است. این واقعیت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. زیستن و زنده ماندن هزینه دارد.
اما مفهوم کار یا work کاملاً متفاوت است. تعریف کار عبارت است از: «فعالیتی ذهنی یا فیزیکی در راستای دستیابی به هدف یا نتیجه.» کار همان چیزی است که با اراده و اختیار انجام میدهیم و نتیجۀ آن معنادارتر شدن وجود خود ماست. به تعبیری دیگر، ما و کارمان یکی هستیم.
زندگی جان کیچین، در جایگاه یک پزشک موفق، تحتالشعاع شغل او بود. او میدانست که هر روز باید کار کند تا بتواند سرمایهای داشته باشد. این موضوع در ابتدا برای او رضایتبخش بود؛ اما با توسعه و بیشتر شدن کاروبارش، میل او به مالاندوزی نیز بیشتر شد. درواقع، پول روشی بود برای اندازهگیری موفقیت جان؛ اما با گذشت زمان، او دربرابر هدف و انگیزهاش مردد شد. جان به یاد میآورد که هر روز بعد از اتمام کار، سوار یکی از ماشینهای گرانقیمت خود میشد و در مسیر خانه، این سؤال ذهنش را درگیر میکرد: «امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟»
این سؤالات درخصوص نحوهی زندگیاش بسیار اساسی و مهم بودند. سؤالاتی دربارهی شیوه و سبک زندگی تکتک ما. بسیاری از ما در ابتدا زندگیای سرشار از روحیه و معنویات داریم؛ یعنی هر روز، فقط برای لذت بردن، فعالیتهایی انجام میدهیم. با افزایش سن و سال و اتمام تحصیلات، جهان پیرامون خود را به صورت مجموعهای از نیازها میبینیم. با شروع بزرگسالی، درگیر چرخهی تکراری و ناتمام پول درآوردن میشویم و عمیقا باور میکنیم که در زندگی کاری نداریم الا کسب درآمد. با پول بیشتر، چیزهای بیشتری میتوانیم بخریم. ایمان میآوریم که پول بیشتر و چیزهای بیشتر یعنی شادی و خوشبختی بیشتر؛ اما جان متوجه نکتهای شد که درک او را از واقعیت تغییر داد. او در یک مصاحبهی ویدئویی گفت که تمرکز هرروزه بر پیشرفت مالی «بیهودهترین و احمقانهترین راه برای گذراندن زندگی است، اما همهی ما همین راه را انتخاب میکنیم».
او دوباره از خود پرسید: امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟ شما هم سعی کنید این سؤالات را از خودتان بپرسید.
ما معادل شغلمان نیستیم. ما معادل کارمان هستیم.
بر اساس تعاریف لغت معنیهای معتبر، معنای واژهی شغل یا job عبارت است از: «منصب و موقعیتی مستمر همراه با کسب حقوق.» داشتن شغل جزء واجبات زندگی است؛ زیرا زیستن با هزینهها و مخارجی همراه است و با مسکن و خوراک سالم و مفید ممکن است. این واقعیت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. زیستن و زنده ماندن هزینه دارد.
اما مفهوم کار یا work کاملا متفاوت است. تعریف کار عبارت است از: «فعالیتی ذهنی یا فیزیکی در راستای دستیابی به هدف یا نتیجه.» کار همان چیزی است که با اراده و اختیار انجام میدهیم و نتیجهی آن معنادارتر شدن وجود خود ماست. به تعبیری دیگر، ما و کارمان یکی هستیم.
زندگی جان کیچین، در جایگاه یک پزشک موفق، تحتالشعاع شغل او بود. او میدانست که هر روز باید کار کند تا بتواند سرمایهای داشته باشد. این موضوع در ابتدا برای او رضایتبخش بود؛ اما با توسعه و بیشتر شدن کاروبارش، میل او به مالاندوزی نیز بیشتر شد. درواقع، پول روشی بود برای اندازهگیری موفقیت جان؛ اما با گذشت زمان، او دربرابر هدف و انگیزهاش مردد شد. جان به یاد میآورد که هر روز بعد از اتمام کار، سوار یکی از ماشینهای گرانقیمت خود میشد و در مسیر خانه، این سؤال ذهنش را درگیر میکرد: «امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟»
این سؤالات درخصوص نحوهی زندگیاش بسیار اساسی و مهم بودند. سؤالاتی دربارهی شیوه و سبک زندگی تکتک ما. بسیاری از ما در ابتدا زندگیای سرشار از روحیه و معنویات داریم؛ یعنی هر روز، فقط برای لذت بردن، فعالیتهایی انجام میدهیم. با افزایش سن و سال و اتمام تحصیلات، جهان پیرامون خود را به صورت مجموعهای از نیازها میبینیم. با شروع بزرگسالی، درگیر چرخهی تکراری و ناتمام پول درآوردن میشویم و عمیقا باور میکنیم که در زندگی کاری نداریم الا کسب درآمد. با پول بیشتر، چیزهای بیشتری میتوانیم بخریم. ایمان میآوریم که پول بیشتر و چیزهای بیشتر یعنی شادی و خوشبختی بیشتر؛ اما جان متوجه نکتهای شد که درک او را از واقعیت تغییر داد. او در یک مصاحبهی ویدئویی گفت که تمرکز هرروزه بر پیشرفت مالی «بیهودهترین و احمقانهترین راه برای گذراندن زندگی است، اما همهی ما همین راه را انتخاب میکنیم».
او دوباره از خود پرسید: امروز از نظر روحی و معنوی چه چیزی به من اضافه شد؟ امروز از نظر مالی چه چیزی به من اضافه شد؟ شما هم سعی کنید این سؤالات را از خودتان بپرسید.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر