دسته بندی : زندگینامه

نور درون (غلبه بر تردیدها)

(سرگذشت نامه همسران روسای جمهور،زنان وکیل دادگستری سیاه پوست آمریکایی،شیکاگو،ایالات متحده)
نویسنده: میشل اوباما
مترجم: شیدا سرمدی
210,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 223
شابک 9786222620790
تاریخ ورود 1402/05/01
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 242
قیمت پشت جلد 210,000 تومان
کد کالا 124617
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
هیچ پاسخ قطعی یا راه‌حل دقیقی برای چالش‌های بزرگ زندگی وجود ندارد. اما به‌عقیده‌ی میشل اوباما مجموعه‌ای از ابزارها کمک می‌کند تا در جریان ناپایداری‌ها، تعادلمان را حفظ کنیم. نور درون باب گفت‌وگویی صمیمانه و صادقانه را با مخاطب باز و پرسش‌هایی طرح می‌کند که برای بسیاری از ما پیش می‌آید: چطور می‌توانیم روابطی پایدار و درست را شکل دهیم؟ چطور می‌توانیم از دل تفاوت‌هایمان قدرت و ارتباط را کشف کنیم؟ برای غلبه بر احساس خودناباوری و درماندگی، چه‌چیزهایی را به کار می‌گیریم؟ میشل اوباما حکایت‌های ناگفته و تأمل‌برانگیزی درباره‌ی تغییر و رنج و قدرت شرح می‌دهد و باور دارد که وقتی راه دیگران را روشن می‌کنیم، جهان اطرافمان را بهتر می‌بینم و حقایق مهم‌تر و راه‌های جدیدتری برای پیشرفت کشف می‌کنیم. او عادت‌ها و اصولی را با خواننده در میان می‌گذارد که در جایگاه مادر، دختر، همسر، دوست و بانوی اول پرورش داد تا با موفقیت با تغییرات سازگار شود و از موانع مختلف بگذرد. میشل اوباما که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ بانوی اول ایالات متحده بود، فارغ‌التحصیل دانشگاه پرینستون و دانشکده‌ی حقوق هاروارد است. او کارش را با وکالت در شرکت حقوقی Sidley & Austin در شیکاگو آغاز کرد و همان‌جا با باراک اوباما همسر آینده‌اش آشنا شد. او سپس در شهرداری شیکاگو و بعد در دانشگاه شیکاگو و پس از آن نیز در مرکز درمانی دانشگاه شیکاگو مشغول به کار شد. خانم اوباما همچنین شعبه‌ی Public Allies در شیکاگو را تأسیس کرد؛ سازمانی که جوانان را برای کار در خدمات عمومی آماده می‌کند. او برای کتابِ شدن رتبه‌ی اول فروش جهانی و برای کتاب American Grown رتبه‌ی نخست فروش کشوری را به دست آورد. خانم اوباما اکنون در واشینگتن زندگی می‌کند و دو دختر به‌نام‌های مالیا و ساشا دارد.
بخشی از کتاب
گاهی اهمیت یک ابزار را زمانی درک می‌کنیم که به آن نیاز پیدا می‌کنیم و مشخص می‌شود ابزاری کوچک تا چه حد می‌تواند احساسات ما را کنترل کند. من این موضوع را دو سال پیش فهمیدم؛ زمانی که اینترنتی چند میل بافتنی خریدم بدون اینکه بدانم می‌خواهم با آنها چه کار کنم. اولین هفته‌های همه‌گیری کرونا بود و من در خانه مان در واشینگتن بودم. در حالی که نمی‌دانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد انواع و اقسام چیزها را به سبد خریدم اضافه می‌کردم؛ از بازی‌های فکری گرفته تا لوازم تزیین غذا و دستمال توالت. خوب می‌دانستم که خرید فوری یکی از راه‌های قدیمی آمریکایی‌ها برای مقابله با نگرانی است. هنوز داشتم سعی می‌کردم با این واقعیت کنار بیایم که زندگی عادی ما ناگهان به یک وضعیت اضطراری جهانی تبدیل شده و صدها میلیون نفر از مردم در معرض آسیب شدید و ناگهانی هستند. و امن‌ترین و بهترین راه ماندن در خانه بود. هر روز اخبار را پیگیری می‌کردم و از بی‌عدالتی حاکم بر جهان، متاثر می‌شدم. نرخ مرگ ومیرها و صدای آمبولانس‌هایی که دائم در رفت و آمد بود مؤید همین بی عدالتی‌ها بود. کارکنان بیمارستان‌ها بعد از پایان ساعت کارشان می‌ترسیدند به خانه برگردند و اعضای خانواده را درگیر کنند. سالن‌های کنسرت به بیمارستان صحرایی تبدیل شده بود و کامیون‌های پارک شده در خیابان‌ها به سردخانه‌هایی برای نگهداری اجساد. چیز زیادی نمی‌دانستیم و به شدت می‌ترسیدیم. هر اقدامی مهم و بزرگ به نظر می‌رسید چون هر اقدامی مهم و بزرگ بود. احساس می‌کردیم در حال غرق شدنیم. روزهای اول تلفنی از دوستانم خبر می‌گرفتم و دائم به مادرم که هشتاد ساله بود و تنها در شیکاگو زندگی می‌کرد زنگ می‌زدم تا مطمئن شوم برای خرید مایحتاج مشکلی ندارد. دخترها هراسان از اتفاق‌ها و ناراحت به خاطر جدایی از دوستانشان ازدبیرستان به خانه بازگشتند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است