
چیزی به نام تنبلی وجود ندارد / دوام آوردن در جهانی آلوده به اعتیاد به کار
کتاب «چیزی به نام تنبلی وجود ندارد» نوشتهی دِوِن پرایس را نشر مون به چاپ رسانده است. این کتاب در ظاهر ساده، اما در عمق خود به پرسشهای مهمی دربارهی ارزشمندی انسان، بهرهوری، کار، استراحت و رابطهی پیچیدهی جامعهی مدرن با مفهوم تنبلی میپردازد. پرایس که خود روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه است، بر پایهی پژوهشهای علمی، تجربههای شخصی و مصاحبههای متعدد با افراد مختلف تلاش میکند یکی از ریشهدارترین پیشفرضهای فرهنگی را زیر سؤال ببرد: این باور که افراد تنبل هستند و کمکاری یا بیانگیزگی آنها ناشی از ضعف اخلاقی یا شخصیتی است.
کتاب از همان عنوانِ خود، ادعای بزرگی را مطرح میکند: «تنبلی وجود ندارد.» در نگاه نخست، این جمله شاید بیشازحد اغراقآمیز یا حتی غیرعلمی به نظر برسد، اما پرایس در طول اثر نشان میدهد که منظورش نفی نیاز انسان به کار یا تلاش نیست، بلکه رد این انگاره است که انسانها ذاتاً تنبلاند و اگر تلاش نمیکنند، بهدلیل ضعف درونی و فقدان اخلاق کاری است. او معتقد است که بسیاری از آنچه به نام تنبلی شناخته میشود، در حقیقت پاسخ طبیعی بدن و ذهن به فشار، فرسودگی، بیماری یا شرایط اجتماعی ناعادلانه است.
دِوِن پرایس
دون پرایس پیشتر مقالاتی در وبلاگ شخصیاش دربارهی افسانهی تنبلی نوشته بود که با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. او متوجه شد که هزاران نفر در سراسر جهان با مسئلهای مشابه درگیر هستند: احساس بیارزشی و گناه بهدلیل اینکه به اندازهی کافی مولد یا پرتلاش به نظر نمیرسند. این احساس ناشی از فرهنگ غالبی بود که پرایس آن را «ایدئولوژی تنبلی» مینامد. در این فرهنگ، ارزش انسان با بهرهوری و میزان خروجیاش سنجیده میشود، نه با وجود ذاتی یا کیفیت زندگیاش. همین مسئله، او را بر آن داشت تا پژوهشها، مطالعات موردی و تجربههای شخصیاش را گردآوری و در قالب یک کتاب جامع ارائه کند.
پرایس معتقد است که تنبلی بهعنوان یک برچسب اخلاقی، ساخته و پرداختهی نظامهای فرهنگی و اقتصادی است. به باور او، هیچکس واقعاً تنبل نیست، بلکه هر فردی که فعالیت نمیکند، دلیلی برای آن دارد: کمبود انرژی، بیماریهای جسمی یا روانی، شرایط خانوادگی دشوار، فقر، تبعیض یا صرفاً نیاز طبیعی به استراحت. مشکل از آنجا ناشی میشود که جامعه، بهویژه در جوامع سرمایهداری، استراحت یا کندی را گناه میشمارد و انسانها را براساس میزان بازدهیشان ارزشگذاری میکند.
به تعبیر پرایس، افسانهی تنبلی سه گزارهی اصلی دارد:
1. ارزش انسان به میزان کار یا بهرهوری او بستگی دارد.
2. هرکسی که بهسختی تلاش نکند، به لحاظ اخلاقی ضعیف یا تنبل است.
3. همیشه باید بیشتر و بیشتر کار کرد و استراحت یا رضایت به معنای عقب ماندن است.
کتاب در تلاش است تا این سه گزاره را رد کند و نشان دهد که آنها نهتنها حقیقت ندارند، بلکه زیانبار و ویرانگرند.
یکی از جذابترین جنبههای کتاب، روایتهای واقعی است. پرایس داستان دانشجویانی را بازگو میکند که از سوی خانواده یا دانشگاهشان بهدلیل کمکاری مورد قضاوت قرار گرفتهاند، درحالیکه در پسِ این کمکاری مشکلات جسمی یا روانی پنهان بوده است. همچنین داستان خودش را نقل میکند: زمانیکه بهدلیل بیماریهای مزمن توانایی کار کردن نداشت و اطرافیان او را تنبل میپنداشتند. این روایتها باعث میشود کتاب فقط یک بحث نظری نباشد، بلکه تجربهای ملموس و انسانی به نظر برسد.
پرایس با زبانی ساده، صمیمی و گاه طنزآمیز مینویسد. او درعینحال به پژوهشهای علمی ارجاع میدهد اما متن کتاب هیچگاه خشک یا آکادمیک نمیشود. همین ترکیب میان دادههای علمی و روایتهای انسانی است که کتاب را برای طیف گستردهای از مخاطبان جذاب کرده است.
قسمتی از کتاب چیزی به نام تنبلی وجود ندارد:
تحقیقات علمی در زمینهی موضوعاتی مثل بهرهوری و فرسودگی شغلی به ما آموخته است میزان توانایی هر فرد در انجام دادن کارها حد و حدودی دارد. این حدود جدیتر از چیزی هستند که ممکن است تصور کنید: برای مثال، چهل ساعت کاری در هفته (که اینجا در ایالات متحده کاملاً منطقی و انسانی به شمار میرود) احتمالاً هنوز هم زیاد و برای اکثر مردم طولانی و سخت است؛ زیرا ما ماشین نیستیم و جسم و ذهنمان برای انجام هشت ساعت یا بیشتر کار یدی یا ذهنی، برنامهریزی نشده است. بااینحال، بسیاری این محدودیتها را نادیده میگیریم و خودمان را مجبور میکنیم سختتر و طولانیتر از حد واقعاً مناسب برای سلامتمان کار کنیم.
دروغ تنبلی موجب شده است از خودمان انتظار داشته باشیم سطح بهرهوریمان را بیش از آنچه واقعاً برایمان میسر و قابلتحمل است بالا ببریم. در نتیجه، بسیاری از ما بهطور مداوم در مرز فروپاشی زندگی میکنیم. برخی افراد این فروپاشی را به شکل دردناکی تجربه میکنند. پس از اینکه جولی بهناچار دچار فروپاشی روحی و جسمی شد، به اهمیت حدومرزهای مناسب کار و زندگی پی برد. مکس هم همینطور. من هم وقتی مجبور شدم ماهها با بیماری مبارزه کنم، بالاخره یاد گرفتم به خودم استراحت بدهم، گرچه نیازی نیست درک این موضوع چنین بهایی داشته باشد. جسم و مغز ما سیگنالهای ظریف و تدریجیای برایمان ارسال میکنند که به ما بگویند ترمز کنیم و به سلامتمان بیش از بهرهوری اهمیت دهیم. متأسفانه، دروغ تنبلی ما را متقاعد کرده است این قبیل سیگنالها را تا حد امکان نادیده بگیریم.
چیزی به نام تنبلی وجود ندارد را ناهید سپهرپور ترجمه کرده و کتاب حاضر در 232 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.