
معرفی کتاب: شانس دوباره
«شانس دوباره» برای پول، زندگی و دنیای شما کتابی است نوشتهی رابرت کیوساکی، نویسندهی کتاب پرفروشِ پدر پولدار، پدر بیپول. کتابی که در ادامهی مسیر فکری او دربارهی سواد مالی، سرمایهگذاری و تغییر نگرش نسبت به اقتصاد جهانی قرار میگیرد. کیوساکی در این کتاب سعی دارد به خوانندگان نشان دهد که چرا جهان امروز در آستانهی تغییرات عظیم اقتصادی قرار دارد و چگونه میتوان از این تغییرات هم جان سالم به در برد و هم از آنها فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر ایجاد کرد. عنوانِ کتاب، یعنی «شانس دوباره»، به این معناست که بحرانها و تحولات بزرگ اقتصادی، هرچند تهدیدی جدی برای افراد ناآگاه به شمار میروند، اما برای کسانی که دانش و آمادگی لازم را دارند، حکم یک شانس دوباره برای بازسازی زندگی مالیشان را خواهد داشت.
کیوساکی همواره در آثارش به تضاد میان آموزش سنتی در مدارس و آموزش واقعی در حوزهی پول و سرمایه اشاره کرده است. او معتقد است که نظام آموزشی رسمی افراد را برای تبدیل شدن به کارمندانی مطیع آماده میکند، نه برای استقلال مالی. در «شانس دوباره» نیز این نگرش به شکل پررنگی حضور دارد، با این تفاوت که اینبار او بیش از همیشه به بحرانهای جهانی و اقتصاد کلان توجه نشان میدهد. کتاب در دوران پس از بحران مالی 2008 نوشته شده است؛ بحرانی که بسیاری از باورهای رایج دربارهی ثبات اقتصاد جهانی و امنیت بازارها را به چالش کشید. از نگاه کیوساکی، این بحران فقط یک هشدار بود و جهان به سمت بحرانهای شدیدتر حرکت میکند، مگر آنکه افراد یاد بگیرند از فرصتها استفاده کنند و دانشی تازه بیاموزند.
رابرت کیوساکی
کتابِ شانس دوباره به سه بخش اصلی تقسیم شده است:
1. گذشته: در این بخش، کیوساکی به مرور تاریخ اقتصادی و مالی جهان میپردازد و تلاش میکند ریشههای بحرانهای مالی و اشتباهات سیستمهای آموزشی و بانکی را آشکار سازد. او توضیح میدهد که چرا بسیاری از مردم جهان با وجود تلاش فراوان، باز هم در دام بدهی، بیکاری و بیثباتی اقتصادی گرفتارند.
2. حال: این بخش به تحلیل شرایط کنونی اقتصاد جهانی میپردازد. کیوساکی توضیح میدهد که چگونه فناوری، نوآوری و تغییرات اجتماعی بهسرعت همهچیز را دگرگون میکنند. او همچنین بر نقش نابرابری مالی و سیاستهای پولی بانکهای مرکزی تأکید میکند. از نگاه او، وضعیت کنونی همزمان پر از خطر و فرصت است.
3. آینده: بخش پایانی کتاب به استراتژیها و پیشنهادهای عملی اختصاص دارد. کیوساکی در این بخش نشان میدهد که افراد چگونه میتوانند خود را برای آینده آماده کنند، از دامهای سیستم سنتی دور بمانند و از فرصتهای نوین سرمایهگذاری و کسبوکار بهره ببرند.
این ساختار سهگانه به خواننده کمک میکند تا ابتدا درک عمیقی از گذشته داشته باشد، سپس شرایط امروز را بهتر بشناسد و درنهایت، برای آیندهی خود طرحی نو بریزد.
این کتاب، به سبک همیشگی کیوساکی نوشته شده است: ساده، روان و پر از مثالهای واقعی. او بارها به زندگی شخصی خود و تجربیاتش از شکستها و موفقیتها اشاره میکند و علاوهبرآن از نمودارها و تصاویر برای توضیح مفاهیم مالی استفاده کرده تا برای خوانندگان غیرمتخصص هم قابل فهم باشد. یکی دیگر از ویژگیهای جالب کتاب، استفاده از استعارهی «لنز» است. کیوساکی میگوید: «هرکس جهان را از پشت لنز ذهنی خود میبیند؛ اگر لنز شما قدیمی یا اشتباه باشد، واقعیت را تحریف میکند. به همین دلیل، برای داشتن شانس دوباره، ابتدا باید لنز خود را عوض کنید.»
کتابِ شانس دوباره فراتر از یک راهنمای مالی شخصی است؛ این کتاب نگاهی عمیق به اقتصاد جهانی، آیندهی شغلها و تأثیر فناوری دارد. در دنیایی که بحرانهای مالی، پاندمیها، نابرابریهای اجتماعی و تغییرات سریع تکنولوژیک زندگی همه را تحت تأثیر قرار دادهاند، پیام کیوساکی بیش از پیش اهمیت دارد: اینکه هیچچیز قطعی نیست و برای بقا و رشد باید خود را با شرایط نوین وفق داد.
قسمتی از کتاب شانس دوباره نوشتهی رابرت کیوساکی:
در دهههای 1970 و 1980، در طول جنگ سرد، فولر گفت: «یا جنگ منسوخ است یا ما.» منظور او این بود که هوش انسانی سلاحهای کشتار جمعی را چنان قدرتمند ساخته بود که اگر جنگ هستهای رخ میداد، تنها سوسکها زنده خواهند ماند. هیچ برنده و بازندهای وجود نخواهد داشت و در جنگ بعدی، تنها بازنده وجود خواهد داشت.
متأسفانه انسانها انسانهای دیگر را میکشند. امروزه، تروریستها توانایی داشتن قدرتمندترین تجهیزات نظامی جهان را دارند. امروزه تروریستها از تلفنهای همراه برای تحریک و استخدام سربازان جدید برای مبارزه استفاده میکنند، از هواپیماهای ما بهعنوان سلاح استفاده میکنند و دسترسی به اطلاعات جدید در مورد چگونگی ساخت سلاحهای هستهای، بیولوژیکی و شیمیایی چمدانی را دارند. ایالات متحده تریلیونها دلار در ارتش خود صرف میکند، درعینحال انفجار یک بمب «کثیف» ارزان در نیویورک، لندن، توکیو یا پکن میتواند اقتصاد جهان را فلج کند.
در سال 1972 یکی از همگردانیهایم را دیدم که توسط استرلا2 ساخت چین که یک سیستم موشکی زمین به هوای ارتفاع کم، دوشپرتاب و قابل حمل با سیستم هدایت گرمایاب است، زخمی شده بود. سرباز ویتنام کانگ که راکت را شلیک کرده بود به آموزش زیادی نیاز نداشت. همهی کاری که او انجام داده بود نشانهگیری و کشیدن ماشه بود. موشک باقی کارها را خود انجام داده بود و به این ترتیب، بالگرد حملونقل سنگین چندین میلیون دلاری سیکورسکی سی اچ-53 سی استالیون را سرنگون و 62 تفنگدار دریایی را کشت. در سال 2014 یک جت مسافربری مالزی با همان اسلحه مورد اصابت قرار گرفت.
امروزه، ایالات متحده تریلیونها دلار را صرف آموزش نظامی و سلاحهای جدید میکند. درعینحال، یک تروریست فاقد آموزش با موشک دوشپرتاب و قابلحمل با سیستم هدایت گرمایاب 10000 دلاری، یک هواپیمای مسافربری را مورد اصابت قرار میدهد و اقتصاد جهان تحت تأثیر این اتفاق فلج میشود.