
نامههایی از لوازمالتحریر فروشی شیهودو در گینزا/ پیوندهایی از طریق نامهها
«نامههایی از لوازمالتحریر فروشی شیهودو در گینزا» نوشتهی کِنجی اوئهدا، رمانی ژاپنی است که با ترکیب ظریفِ احساسات انسان، خاطرات و زیباییشناسی سنتیِ ژاپن، خواننده را به دنیایی آرام و تأملبرانگیز میبرد. این کتاب، با روایتی نامهمحور، داستان زندگی افرادی را بیان میکند که از طریق کاغذ، قلم و خاطرات به یکدیگر پیوند میخورند.
رمان حول محور یک فروشگاه کوچک لوازمالتحریر در منطقهی گینزای توکیو میچرخد که بهنوعی پناهگاهی برای افراد با دغدغههای روحی و عاطفی است. مالک فروشگاه، آقای شیهودو، فقط یک فروشنده نیست، بلکه شنوندهای حساس برای مشتریانش است. او با توصیههای ظریف و انتخاب لوازمالتحریر مناسب، به آنها کمک میکند تا احساسات خود را در قالب نامهها بیان کنند.
در طول داستان، با چندین شخصیت آشنا میشویم:
یک زن جوان که پس از شکست عشقی، با نوشتن نامهای به گذشتهی خود، آرامش مییابد.
پیرمردی که با مرگ همسرش کنار آمده و از طریق نامهنویسی، خاطراتش را زنده نگه میدارد.
کارمندی که با فشار زندگی مدرن دستوپنجه نرم میکند و در کاغذ و مرکب، گمشدهی خود را مییابد.
هر نامه، روایتی مستقل اما بههمپیوسته دارد که درنهایت، تصویری کامل از جامعهی ژاپن امروز را ترسیم میکند.
اوئهدا نشان میدهد که نوشتن ـ حتی به سادهترین شکل ـ میتواند التیامبخش باشد. نامهها در این کتاب فقط ابزار ارتباط نیستند، بلکه راهی برای مواجهه با احساسات سرکوبشده هستند.
فروشگاه شیهودو نمادی از سنتهای ژاپنی است که در دل توکیوی مدرن زنده مانده است. مشتریان این فروشگاه، اغلب افرادی هستند که در زندگی پرشتاب شهری گم شدهاند و با بازگشت به سنتهایی مثل نامهنویسی، تعادل را باز مییابند.
در عصر دیجیتال، روابط عمیق انسانی کمرنگ شدهاند. این کتاب به زیبایی نشان میدهد که چگونه یک نامهی دستنویس میتواند پلی بین انسانها باشد.
کِنجی اوئهدا با نثری ساده اما عمیق، داستان را پیش میبرد. او از نمادگرایی (مثل کاغذِ باکیفیت که نماد اصالت است) و توصیفات حسی (رایحه مرکب، صدای خشخش کاغذ) برای غنیتر کردن متن استفاده میکند. همچنین، ساختار نامهای کتاب، به خواننده حس نزدیکی با شخصیتها را میدهد.
باید به این نکته هم اشاره کرده که این کتاب در ژاپن با استقبال گستردهای مواجه شد، چراکه:
ـ نامهنویسی را احیا کرد: پس از انتشار کتاب، بسیاری از ژاپنیها به نامهنویسی روی آوردند.
ـ تأکید بر هنرهای سنتی: لوازمالتحریر ژاپنی (مثل کاغذ واشی) را در کانونتوجه قرار داد.
ـ بحث رواندرمانی از طریق هنر: روانشناسان از این کتاب بهعنوان نمونهای از هنردرمانی یاد کردهاند.
کنجی اوئهدا در این کتاب، با روایتی ظریف نشان میدهد که گاهی سادهترین ابزارها ـ مثل یک قلم و کاغذ ـ میتوانند عمیقترین تأثیرها را بر زندگی بگذارند. این کتاب برای دوستداران ادبیات ژاپن، روانشناسی و هنرهای سنتی، اثری فراموشنشدنی است.
قسمتی از کتاب نامههایی از لوازمالتحریر فروشی شیهودو در گینزا:
در سمت چپ انتهای اتاق، میزتحریر بزرگی کنار پنجره قرار داشت که حالوهوای پررونقی از دوران ساخت خود را میپراکند و در نور سفید و درخشان اتاق به چشم میآمد.
«بسیار خب، بفرمایین.»
تاکارادا ـ سان صندلی یکی از میزهای کار وسط اتاق را بیرون کشید.
«ممنونم.» با تعارف او روی صندلی نشستم. بلافاصله کیف پارچهایام را روی زمین گذاشتم و دفتر برنامهریزی و خودکار کراسم را درآوردم و روی میز گذاشتم. واقعاً فکر نمیکردم نیازی به یادداشتبرداری داشته باشم، اما چه از روی عادت و چه ناشی از نوعی تیک عصبی، هرگاه پشت میزی مینشینم ناخودآگاه وسایلم را از کیفم بیرون میآورم.
تاکاراد ـ سان با لبخندی گفت: «شما صدای زیبایی دارین. آهنگش موقع گفتن «ممنونم» خیلی خوشاینده. حتماً کمی تمرین صدا داشتین.» و بعد اضافه کرد: «یه لحظه، لطفاً»
سپس به سمت کشوهای سمت دیوار رفت، چند نوع کاغذ و پاکت نامه درآورد و مقابل من چید.
«اینها طرحهای سادهای هستن که میشه ازشون برای هر مقصودی استفاده کرد. البته فکر میکنم که احتمالاً بیاندازه سادهان، ولی برای درخواست استعفا، شاید بهترین باشن...ام، قصد فضولی ندارم، ولی مطمئنین که این یه درخواست استعفاست و نه اطلاعیهی استعفا؟»
«اِممم؟ خب، بله درخواست استعفاست؛ ولی مگه این دو تا فرقی با هم دارن؟»
تاکاراد ـ سان برای تأیید تکان کوچکی به سرش داد.
«درخواست برای مطرح کردن این ایده است که میخواین استعفا بدین. اطلاعیه برای اینه که با نوشتن به کسی که از قبل ازش رضایت غیررسمی گرفتین، قصدتون رو رسماً اعلام کنین.»
«آها، این رو نمیدونستم.»
«خب... به رئیستون گفتین که میخواین استعفا بدین؟ بیشتر مردم قصدشون برای رفتن رو شفاهی بیان میکنن، بنابراین فکر میکنم نوشتن یا ارائهی درخواست استعفا کار خیلی نادریه...»
نمیدانستم چه واکنشی نشان بدهم. «خب، دلم میخواد بهش بگم، ولی اصلاً در توانم نیست... برای همین فکر کردم که ارائهی یه درخواست کتبی رو امتحان کنم.»
تاکارادا ـ سان غرولندی کرد: «هومممم» و تا مدتی ساکت ماند. «شاید گستاخی باشه، ولی حس میکنم ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست. مایلین دربارهی شرایطتون برام تعریف کنین؟ حس میکنم که ما بنا به دلیلی همدیگه رو دیدیم. دلم میخواد برای رسیدن به یه راهحل کمکتون کنم.»
«که اینطور... مزاحمتون نمیشم؟»
تاکارادا ـ سان سرش را تکان داد و گفت: «نه. درهرحال، من اینجا هم کار میکنم و هم زندگی. امروز هم که هیچ برنامهی از پیش مشخصشدهای ندارم؛ تا حدی که حتی تو فکر بودم شاید این بعدازظهر ویترین محصولاتمون رو از نو بچینم. پس خیالتون از این بابت راحت باشه.»
نامههایی از لوازمالتحریر فروشی شیهودو در گینزا را مژگان رنجبر ترجمه کرده و کتاب حاضر در 238 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.