#
#

معرفی کتاب: قدرت سکوت

5 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«قدرت سکوت» کتابی است نوشته‌ی سوزان کِین که نشر نوین آن را به چاپ رسانده است. «قدرت سکوت» یک اثر تحسین‌شده در حوزه‌ی روان‌شناسی اجتماعی است که به بررسی جایگاه درونگراها در جامعه‌ای می‌پردازد که برونگرایی را به‌عنوان معیار موفقیت تبلیغ می‌کند. این کتاب با ترکیبی از تحقیقات علمی، داستان‌های واقعی و تجربیات شخصی نویسنده، نشان می‌دهد که درونگرایی نه یک ضعف، بلکه نیرویی منحصربه‌فرد است. سوزان کین، خود یک درونگراست و در این کتاب تلاش می‌کند تا نگاه جامعه را به افراد ساکت و عمیق تغییر دهد.
کین توضیح می‌دهد که چگونه در قرن بیستم، با رشد صنعت و بازاریابی، شخصیت برونگرا به‌عنوان نماد موفقیت معرفی شد. از محیط‌های کاری گرفته تا سیستم‌های آموزشی، همه به سمتی پیش رفتند که افراد پرحرف، اجتماعی و برونگرا را تحسین کنند. این نگرش باعث شد بسیاری از درونگراها احساس کنند برای پذیرفته ‌شدن باید شخصیت خود را تغییر دهند؛ حتی والدین و معلمان اغلب کودکان درونگرا را تشویق می‌کنند که «بیشتر اجتماعی باشند»، غافل از اینکه این ویژگی‌ها بخشی از هویت طبیعی آن‌هاست.
از نظر زیست‌شناختی، سیستم عصبی درونگراها تحریک‌پذیرتر است، به این معنی که آن‌ها نسبت به محرک‌های محیطی حساس‌ترند و بنابراین محیط‌های آرام را ترجیح می‌دهند. از نظر روان‌شناختی نیز درونگراها تمایل دارند عمیق‌تر فکر کنند، درحالی‌که برونگراها سریع‌تر تصمیم می‌گیرند. همچنین، درونگراها با تنهایی انرژی می‌گیرند، درحالی‌که برونگراها با معاشرت اجتماعی شارژ می‌شوند. این تفاوت‌ها به این معنا نیست که یک گروه برتر از دیگری است، بلکه نشان‌دهنده‌ی تنوع طبیعی در شخصیت انسان‌هاست.
یکی از ایده‌های کلیدی کتاب این است که درونگراها در سکوت خود دارای مزیت‌های قابل‌توجهی هستند. بسیاری از نوابغ خلاق تاریخ، از جمله آلبرت اینشتین و استیو وازنیاک درونگرا بودند. تحقیقات نشان می‌دهد که درونگراها در کارهای نیازمند تمرکز عمیق، مانند نویسندگی، برنامه‌نویسی و پژوهش‌های علمی، عملکرد بهتری دارند. همچنین، آن‌ها معمولاً شنوندگان بهتری هستند و در روابط عمیق و معنادار موفق‌تر عمل می‌کنند. در محیط‌های کاری نیز رهبران درونگرا اغلب در مدیریت تیم‌های مستقل و خلاق بهتر از برونگراها عمل می‌کنند؛ زیرا تمایل کمتری به تحمیل نظرات خود دارند و فضای بیشتری برای ایده‌پردازی به دیگران می‌دهند.
با وجود این توانایی‌ها، درونگراها در جامعه‌ای که برونگرایی را تحسین‌ می‌کند با چالش‌های متعددی روبه‌رو هستند. محیط‌های کاری مدرن مانند دفاتر باز برای آن‌ها خسته‌کننده و غیرمولد است. در مدارس و دانشگاه‌ها، سیستم‌های آموزشی اغلب بر کار گروهی و مشارکت شفاهی تأکید دارند که می‌تواند برای دانش‌آموزان درونگرا استرس‌زا باشد؛ حتی در روابط اجتماعی، درونگراها اغلب به اشتباه به‌عنوان افراد خجالتی، غیردوست‌داشتنی یا فاقد اعتمادبه‌نفس قلمداد می‌شوند. این کلیشه‌ها نه‌تنها نادرست هستند، بلکه می‌توانند باعث شوند درونگراها احساس کم‌ارزشی کنند.
سوزان کین در کتاب خود، راهکارهایی عملی برای درونگراها ارائه می‌دهد تا بدون تغییر شخصیت خود، در جامعه موفق باشند. اولین و مهم‌ترین قدم، پذیرش خود است. درونگراها باید بدانند که نیازی نیست مانند برونگراها رفتار کنند تا ارزشمند باشند. آن‌ها می‌توانند با تنظیم محیط اطراف خود (مثلاً ایجاد فضای کاری آرام یا محدود کردن تعاملات اجتماعی بیش‌ازحد) انرژی خود را حفظ کنند. همچنین، یادگیری مهارت‌های اجتماعی انتخابی (مانند هنر گفت‌وگوی مؤثر) می‌تواند به آن‌ها کمک کند بدون خستگی بیش‌از‌حد در موقعیت‌های ضروری حاضر شوند.
کین تأکید می‌کند که والدین و مربیان باید به کودکان درونگرا کمک کنند تا ویژگی‌های خود را بپذیرند و به جای مجبور کردن آن‌ها به اجتماعی‌تر بودن، فضایی امن برای رشد استعدادهایشان فراهم کنند. در محیط کار نیز مدیران باید بدانند که هم برونگراها و هم درونگراها نیز می‌توانند رهبران و کارمندان فوق‌العاده‌ای باشند. ایجاد تنوع در شیوه‌های کار (مثلاً اجازه دادن به کار از راه دور یا اختصاص فضاهای ساکت در محل کار) می‌تواند بهره‌وری همه‌ی کارمندان، نه فقط درونگراها را افزایش دهد.


قسمتی از کتاب قدرت سکوت نوشته‌ی سوزان کِین:
این حقیقت دارد که اگر تنهایی کلیدی مهم برای خلاقیت است، پس شاید همه‌ی ما بخواهیم طعمش را بچشیم. می‌توانیم به فرزندانمان بیاموزیم به‌طور مستقل کار کنند. می‌توانیم برای کارکنانمان حریم شخصی و خودمختاری وسیعی ایجاد کنیم؛ اما ما به‌نحوی فزاینده درست برعکس عمل می‌کنیم.
ما بر این باوریم که در عصر بزرگ فردگرایی خلاق زندگی می‌کنیم. به دوران اواسط قرن نگاهی می‌اندازیم، برهه‌ای که در آن محققان دانشگاه برکلی مطالعات خلاقشان را راهبری کردند و به احساس برتری دست یافتند. ما برخلاف جماعت خشک و رسمی دهه‌ی 1950، روی دیوارهای خانه و محل کارمان پوسترهایی از اینشتین می‌چسبانیم که به شکلی سنت‌شکنانه زبانش را بیرون آورده است. ما از موسیقی و فیلم‌های مستقل استفاده می‌کنیم و محتوای آنلاین خودمان را تولید می‌کنیم. ما «متفاوت می‌اندیشیم» (حتی اگر این ایده را هم از تبلیغ معروف شرکت اپل گرفته باشیم).
اما بسیاری از مهم‌ترین مؤسساتمان، همچون مدارس و محل کار، را به‌گونه‌ای کاملاً متفاوت سازمان‌دهی می‌کنیم که بازگوکننده‌ی داستانی کاملاً متفاوت است. پدیده‌ای معاصر که آن را تفکر گروهی جدید می‌نامم؛ پدیده‌ای که می‌تواند بهره‌وری را در محل کار کاهش دهد و دانش‌آموزان را از آموختن مهارت‌هایی که به منظور دستیابی به تعالی در جهانی بیش از پیش رقابتی به آن‌ها نیاز خواهند داشت، محروم سازد.    

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط