
معرفی کتاب رهبر خودآگاه
«رهبر خودآگاه» عنوان کتابی است از کارآفرین مشهور جان سی. مکسول که انتشارات ذهنآویز آن را با ترجمه الهه علوی منتشر کرده است تا به کمک آن بتوانیم بر بزرگترین چالش رهبران، که همانا رهبری کردن خود است، غلبه کنیم.
همیشه برایمان سؤال بوده است که آنچه بیش از همه تلاشهای یک رهبر را خراب میکند، تیمهای خوب را از پیشرفت باز میدارد و حرفۀ یک رهبر را از مسیر خارج میکند چیست؟ و همواره در پیچوخم دورههای آموزش مدیریت و صفحات کتابهای دیروز و امروز در پی پاسخ بودهایم تا شاید بتوانیم مدیر یا رهبر بهتری برای تیم خود باشیم؛ اما پاسخ در یک عبارت ژرف نهفته است: عدم خودآگاهی. عدم خودآگاهی بزرگترین مانعی است که رهبران برای توسعۀ کسبوکار، اثربخشی و پیشرفت خود با آن روبهرو هستند.
وقتی رهبران خود و توانمندیهای خود را بهخوبی نمیشناسند، از نقاط ضعف و قوت خود مطلع نیستند یا نمیتوانند تعاملات منفی خود را با اعضای تیمشان درک کنند، اثربخشیشان محدود میشود و به تأثیرات مثبت رهبریشان صدمه میزنند.
بهترین مربیان و رهبران جهان، که مسئول تربیت مدیران مجموعۀ خود هستند، بر این باورند که عدم خودآگاهی بزرگترین مشکلی است که در هدایت رهبران وجود دارد. متأسفانه عدم خودآگاهی نهتنها در مدیران تازهکار و مبتدی، در مدیران ارشد نیز رایج است.
اما ما در جایگاه یک رهبر، از کجا باید بدانیم که با عدم خودآگاهی دست به گریبانیم؟ حتی فکرش را هم نمیکنیم. تمامی رهبران نقاط کور دارند. اگر شما نتوانید خودتان را به شفافی ببینید، طبیعی است که از عدم خودآگاهی خود نیز اطلاعی نداشته باشید. بنابراین بهتر آن است که از دیگران کمک بگیرید.
جان سی. مکسول نیز «رهبر خودآگاه» را با این هدف نوشته است تا شما را در مسیر خودآگاهی هدایت کند. او در کتابش، برای اینکه به فکر فرو روید سؤالاتی را از شما خواهد پرسید که در نتیجۀ آن نقاط کور خود را پیدا میکنید و راههایی را مییابید که به رشد و تغییرتان کمک میکنند. از همه مهمتر تعاملتان با افراد تیمتان را بهبود خواهید بخشید.
«رهبر خودآگاه» به هر رهبری کمک میکند تا خودآگاه، متمرکز و مطمئنتر عمل کند. در این اثر کوتاه شما یاد خواهید گرفت که چگونه:
- کارآیی خود را در جایگاه یک رهبر بسنجید؛
- انتخابهایی داشته باشید که به موفقیت میانجامند؛
- اشتباهات خود را کشف و تصحیح کنید؛
- به کمک تیمتان رهبری خود را ارتقا دهید؛
- و معاملات مناسب حرفۀ خود را پیش گیرید.
اگر در حرفۀ رهبری تازهکار هستید، «رهبر خودآگاه» به شما کمک میکند تا در مسیر رهبری خود شروع بهتری داشته باشید و اگر رهبری باتجربهاید، این کتاب به شما کمک میکند تا رهبری خود را آگاهانه پیش برید. خودشناسی برای هیچ رهبری حدومرز ندارد. هرچه بیشتر خودتان را بشناسید و مدیریت کنید، بهتر میتوانید تیمتان را رهبری و به افراد آن خدمت کنید.

قسمتی از کتاب رهبر خودآگاه
یک بخش از رهبری مربوط به پذیرش انتقاد است. رهبری یعنی خودت اول از همه حرکت کنی، بایستی، خطر کنی و تلاشت را چند برابر کنی. آن وقت است که دیگران تو را میبینند و به چشم خواهی آمد؛ اما قرار نیست همه با نحوۀ رهبریات موافق باشند.
در دوران جوانی عاشق رهبری کردن بودم. دوست داشتم همه به من توجه کنند و در منظر عموم قرار بگیرم. از اینکه دیگران تحسینم میکردند لذت میبردم؛ اما نمیخواستم با انتقاد سازندۀ هیچکس روبهرو شوم. خیلی سریع فهمیدم که انتظاراتم غیرواقعی هستند. هیچ رهبری، هر قدر هم که خوب عمل کند، فقط مورد تشویق و تحسین قرار نمیگیرد (و البته وقتی من سِمت رهبری خود را شروع کردم تبحر خاصی نداشتم). اگر میخواهید رهبر شوید باید به انتقادها نیز عادت کنید، چون، چه شکست بخورید و چه موفق شوید، دیگران شما را نقد میکنند. بعضی نقدها بهحق هستند. اگر آنها را با متانت و آغوش باز بپذیرید و از آنها یاد بگیرید به نفعتان خواهد بود. بعضی نقدها بیرحمانه هستند. برخی افراد همیشه چیزی پیدا میکنند که از آن ناراضی باشند و طوری از دیگران نقد میکنند که انگار برای این کار حقوق دریافت میکنند؛ اما شما باید به این نوع نقدها هم واکنش درست نشان دهید.
نقد کردن میتواند دلسردکننده باشد. یک روز وقتی دمق بودم بیزاریام از انتقاد و شکوههای مردم را با یکی از دوستانم درمیان گذاشتم. پاسخ او برایم بسیار آموزنده بود.
او گفت: «هر زمان بهخاطر انتقادها در امر رهبری دلسرد شدی به موسی فکر کن. او چهل سال، حدود یک میلیون انسان شاکی را هدایت کرد و هرگز به جایی که میخواست نرسید. او هر روز با نقدها، شکایتها و شکوههای عوام روبهرو بود.» گاهی در جایگاه یک رهبر میتوانم با موسی احساس همدردی کنم. شرط میبندم اگر دوباره میخواست تمام رسالتش را تکرار کند، حتماً به خودش میگفت: «دفعۀ آینده به فرعون نگو که دست از سر تمام افراد من بردار!»
چگونه با انتقاد کنار بیایید؟
داستان فروشندهای که به سلمانی رفته بود و به آرایشگرش گفته بود میخواهد یک سفر به روم در ایتالیا برود را شنیدهاید؟ من عاشق این داستان هستم. فروشنده با خودش فکر میکرد که آرایشگر با شنیدن این حرف ذوق خواهد کرد، چون او نیز اهل ایتالیا بود.
آرایشگر، که در شمال ایتالیا به دنیا آمده بود، گفت: «روم آنقدرها هم که به آن بها دادهاند شهر خوبی نیست، درواقع شهر افتضاحی است. میخواهی با چه ایرلاینی سفر کنی؟»
تاجر اسم ایرلاین را به او گفت و آرایشگر پاسخ داد: «چه ایرلاین افتضاحی! صندلیهایش بسیار تنگ هستند، غذایش بد است و هواپیماهایش همیشه تأخیر دارند. میخواهی در چه هتلی بمانی؟»
تاجر اسم هتل را گفت و دوباره آرایشگر پاسخ داد: «چرا در آن هتل میمانی؟ آن هتل در جای خوبی از شهر نیست و خدماتش افتضاح است. اگر در خانه بمانی بهتر است.»
تاجر پاسخ داد: «اما میخواهم وقتی آنجا هستم یک معامله انجام دهم و امیدوارم بتوانم پاپ را نیز ملاقات کنم.»
آرایشگر پاسخ داد: «از معامله در ایتالیا پشیمان خواهی شد و اصلاً روی ملاقات با پاپ حساب باز نکن. او فقط افراد مهم را به حضور میپذیرد.»
سه هفته بعد، تاجر به سلمانی برگشت. آرایشگر از او پرسید: «سفر چطور بود؟» تاجر پاسخ داد: «عالی بود! پروازم بسیار خوب بود، سرویس هتل عالی بود و معاملۀ بسیار خوبی انجام دادم.» و بعد از مکثی کوتاه ادامه داد: «همچنین توانستم پاپ را ملاقات کنم.»
آرایشگر برای اولینبار تحتتأثیر قرار گرفت و گفت: «پاپ را ملاقات کردی! بگو ببینم چه اتفاقی افتاد؟»
«خب! وقتی به او نزدیک شدم، خم شدم و انگشترش را بوسیدم.»
«شوخی میکنی؟ و او چه گفت؟»
او به سرم نگاه کرد و گفت: «پسرم! به کدام سلمانی رفتهای که اینقدر موهایت را افتضاح کوتاه کرده است.»
همۀ افراد نمیتوانند شبیه یکدیگر انتقاد را مدیریت کنند. برخی سعی میکنند از آن چشمپوشی کنند، برخی همان لحظه از خود دفاع میکنند و برخی نیز مانند تاجر صبر میکنند و در لحظۀ مناسب منتقد را سر جای خود مینشانند؛ اما هیچیک از اینها مهم نیست. مهم این است که اگر رهبر هستید، باید بتوانید با نقدها کنار بیایید و اگر بتوانید نقدها را با آغوش باز بپذیرید، دیگران به شما احترام خواهند گذاشت.
