
رام کردن ذهن سرکش روشهای علمی مهار تنش و اضطرابا
رام کردن ذهن سرکش/ روشهای علمی مهار تنش و اضطرابا
کتاب «رام کردن ذهن سرکش» نوشتهی فیث جی. هارپر، به همت نشر مون به چاپ رسیده است. مغز چطور به فنا میرود؟ خشم، افسردگی، اضطراب، استرس، غم و اندوه تروماتیک، مصرف مواد، الگوهای رفتاری دیوانهوار و روابط احمقانه. بسیاری از موارد که آن را بیماری روانی در نظر میگیریم درواقع اختلال عملکرد مواد شیمیایی مغز است که بیشتر بهدلیل رویدادهای پراسترس و تروماتیک زندگی با آنها دستوپنجه نرم میکنیم.
ما قبلاً ژنهای بیچارهمان را در واکنش نشاندادن به محیطهای پراسترس و تروماتیک مقصر میدانستیم؛ اما تحقیقات اخیر نشان میدهد فقط دو تا پنج درصد افرادی که با تروما دستوپنجه نرم میکنند بهخاطر ژنهای معیوبشان گرفتار شدهاند. بنابراین اکنون میدانیم که به احتمال زیاد، علت مشکلمان محیط اطراف و چگونگی مقابله با آن است.
خشم و افسردگی و... استراتژیهای مقابلهای هستند. این احساسات کاملاً طبیعی هستند. ما برای محافظت از خود و بقا برنامهریزی شدهایم و این دقیقاً همان کاری است که وقتی مغز عملکردش به فنا میرود انجام میدهد.
رفتارهای ما واکنش به چرندیاتی هستند که مجبوریم هر روز با آنها سروکله بزنیم. مغز ما فقط به رویدادهای تروماتیک بزرگی که باعث تغییر روند زندگیمان میشوند واکنش نشان نمیدهد، بلکه به روابط و تعاملهای سمی روزمره نیز واکنش نشان میدهد: مثل اعصابخوردیهای کوچکی که سایرین برایمان ایجاد میکنند؛ اعصابخوردیهایی چون تعدی به خطوط قرمز و بیاحترامی به نیاز ما برای امنیت. ترکیب این دو با هم آشفتگی زیادی به بار میآورد.
این حس به فنا رفتن به چرخهای تبدیل میشود. ما چون احساس عجیببودن و دیوانگی میکنیم، عجیب و دیوانه میشویم. احساس ضعف و ناتوانی یا حتی درهمشکستگی میکنیم. حتی فکر میکنیم معیوبیم و این درمانناپذیرترین حس دنیاست. اساساً معیوب یعنی درستنشدنی! پس اصلاً چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و سعی و تلاش کنیم؟
در این کتاب دکتر فیث به زبان ساده دلایل علمی افکاری را که در مغزمان میگذرد به رشتهی تحریر درآورده است. او به ما یاد میدهد چگونه ذهنمان را بازپروری کنیم تا در برابر امور غیرضروری زندگی، واکنشهای شدیدی نداشته باشیم. اگر شما درگیر ترومایی مزمن هستید یا اصلاً میخواهید واکنشهایی آرام و منطقی به مسائلی داشته باشید که مدام با آنها روبهرو هستید، این کتاب کمکتان میکند تا تکههای پازل را کنار هم بچینید و دوباره کنترل ذهن و زندگیتان را به دست بگیرید.

قسمتی از کتاب رام کردن ذهن سرکش:
وقتی کودکیم همیشه در زمان حال سیر میکنیم. تا وقتی بزرگتر نشویم، نمیفهمیم که جسممان میتواند همینجا باشد و فکرمان جایی دیگر. این عالی است که جسمتان در کلاس ریاضی باشد و فکرتان در زمین بازی؛ اما هرچه بیشتر بزرگ میشویم این مسئله هم بیشتر مشکلساز میشود. آیا تابهحال شده یکباره به خودتان بیایید و ببینید جلو در خانه هستید و هیچچیز از مسیر یادتان نیست؟ تکنیکهای ارتباط فیزیکی راهی هستند تا به ما یادآور شوند حواسمان جمع است و صاحب و مالک آن تجربه هستیم.
ارتباط فیزیکی میتواند داشتن حضور ذهن برای کنترل تنفس باشد. به همین سادگی به تنفستان توجه کنید. دم بازدم. وقتی مچ خودتان را میگیرید و میبینید حواستان پرت شده، به خودتان یادآوری کنید که دوباره روی تنفس تمرکز کنید.
ممکن است بخواهید راه بروید و به هر قدمی که برمیدارید توجه کنید. اگر احساس کردید دارید قدم میزنید و دوباره دچار نشخوار فکری شدهاید، سعی کنید هنگام راهرفتن یک قاشق چایخوری پر از آب را نگه دارید و مراقب باشید یک قطره هم از آن نچکد.
اشیای اطرافتان را لمس کنید.
گاهی برخی اسباببازیهای حسی بسیار آرامشبخشاند. این اسباببازیها معمولاً به افرادی توصیه میشود که واکنش عصبی متفاوتی دارند (مثلاً افرادی که روی طیف اوتیسم هستند)، اما این اشیا میتوانند برای همه مفید باشند. چیزهایی مثل: یک گلوله پنبهی آغشته به روغن اسطوخدوس که در ظرفی دربسته نگهداری میشود و میتوان هربار درش را باز کرد و بو کشید تا عامل تحریک را آرام کند. یا مثلاً چیزی برای جویدن (آدامس یا بیف جرکی). یا خمیربازی برای ورز دادن، شیشههایی پر از مایع و اکلیل که بتوان تکان داد، یک طلسم در جیبتان مثل یک سنگ صیقلخورده یا چیزی که اهمیت معنوی داشته باشد. یا انگشتری که بتوانید در انگشتتان بچرخانید.