معرفی کتاب: همیشه برایت می‌نویسم

1 سال پیش زمان مطالعه 4 دقیقه

 

«همیشه برایت می‌نویسم» کتابی است به قلم مشترک کیتلین الیفایرنکا و مارتین گاندا که نشر ادامه آن را به چاپ رسانده است. «همیشه برایت می‌نویسم» ماجرای واقعی نامه‌هایی کاغذی است که دو قاره، دو زندگی و دو دوست را به هم نزدیک‌تر می‌کنند و زندگی دو نوجوان را تغییر می‌دهند.

کیتلین از امریکا و مارتین از زیمباوه نامه‌نگاری را از سال 1997 شروع می‌کنند، از روزهای نوجوانی‌شان تا شش سال بعد که با چالش‌های بزرگ‌تری روبه‌رو می‌شوند. شرایط زندگی مارتین و کیتلین اصلاً شبیه هم نیست اما در نامه‌هایشان درباره‌ی مشترکی با هم حرف حرف می‌زنند: اتفاق‌های روزمره، تلاش‌ها و آرزوهایشان، اخبار روز امریکا و زیمباوه، واقعیت‌هایی از فرهنگ زندگی در پنسیلوانیا یا موتاری و چیزهای جالب یا غم‌انگیزی که از هر دوی آن‌ها آدم‌های بهتری می‌سازند.

«همیشه برایت می‌نویسم» یادآور قدرت نامه‌ها و ارتباط‌ها و کلمه‌هاست. ماجرای واقعی این کتاب یادمان می‌اندازد نوشتن برای یک دوست و انتظار رسیدن خبری از او چه شوق و هیجانی دارد.

مارتین در دو رشته‌ی ریاضی و اقتصاد از دانشگاه ویلانوای پنسیلوانیا فارغ‌التحصیل شد. بعد، از دانشگاه دوک هم مدرک مدیریت کسب‌وکار گرفت و بنیاد افریقای جدید را تأسیس کرد تا به بچه‌های شبیه خودش در موتاری زیمباوه کمک کند.

کیتلین از مدرسه‌ی دیکسون فارغ‌التحصیل شد و حالا پرستار اورژانس است و با همسر و دو دخترش در فیلادلفیا زندگی می‌کند. دوستی مارتین و کیتلین هنوز هم ادامه دارد.

قسمتی از کتاب همیشه برایت می‌نویسم:

مارتین ـ نوامبر 1999

به آقای ساموپیندی قول داده بودم پول را سریع پرداخت می‌کنم اما می‌دانستم دو هفته طول می‌کشد تا نامه‌ام به کیتلین برسد و دو هفته‌ی دیگر هم طول می‌کشد تا نامه‌ی کیتلین به زیمباوه برسد. اکتبر رسیده بود و من هیچ پولی نداشتم. آقای ساموپیندی شاکی شده بود؛ اما یک هفته‌ی دیگر هم بهم فرصت داد و بعد درست مثل یک جادو نامه‌ای رسید. این‌بار البته نامه پاره شده بود و به بدترین شکل چسب شده بود. یک نفر وسط دستخط زیبای کیتلین با حروف درشت نوشته بود: تفتیش به علت شک به قاچاق. احساس کردم به حقم تجاوز شده.

سریع نامه را باز کردم و خیالم راحت شد که خانواده‌اش دوست داشتند کمک کنند. در آخرین خط نوشته بود امیدوارم این بیست دلار تو را در مدرسه نگه دارد تا بتوانیم بهترین راه را برای پرداخت شهریه‌ی مدرسه‌ات پیدا کنیم.

دوباره داخل پاکت را نگاه کردم. هیچی. پولی نبود. تمام امیدم نابود شد. با اینکه ناراحت بودم؛ اما می‌دانستم کسی که پول را دزدیده به اندازه‌ی من بهش احتیاج داشته. اوضاع در زیمباوه خارج از کنترل بود. کارخانه‌های بیشتری بسته می‌شد، مردم بیشتری به روستاها می‌رفتند، کمبود غذا بیشتر بود و ناآرامی‌ها هم بیشتر. در همین دوران، دولت قانون تصحیح اراضی را شروع کرده بود. مردم گرسنه بودند و چون دولت چیزی نداشت تا مردم را سیر کند به آن‌ها زمین می‌داد. قرار بود حکمی اجرا شود که در آن سفیدپوستانی که نسل‌ها در زیمباوه زندگی کرده بودند باید زمین‌هایشان را به سیاه‌پوستان بومی پس می‌دادند. مردم در این روند کشته می‌شدند. آشوبی بر پا شده بود. اتفاق دیگر هم این بود که زیمباوه به جنگ داخلی کنگو کمک می‌کرد و این باعث شده بود که تحریم‌های بیشتری علیه کشور تصویب شود. جامعه‌ی جهانی داشت از زیمباوه ناامید می‌شد؛ امیدوار بودم کیتلین از من ناامید نشود.

وقتی نامه‌ی دیگری در نوامبر از او گرفتم فهمیدم ناامید نشده. آن‌وقت دیگر برگشته بودم بازار و کار می‌کردم چون آقای ساموپیندی معتقد بود ماندنم در مدرسه ناعدالتی در حق آن‌هایی است که به‌خاطر عدم پرداخت شهریه نمی‌توانند در کلاس‌ها شرکت کنند. درک می‌کردم. نامه از همیشه کوتاه‌تر بود. یک عکس از خودش و رومئو هم فرستاده بود و در یادداشتش نوشته بود پشت هر سگ فوق‌العاده‌ای راهی برای ماندن در مدرسه هست! گیج شده بودم و این خط را پنج شش‌بار خواندم تا معنی‌اش را فهمیدم. عکس را از روی مقوا کندم و دیدم دو قلب زیرش است.

روز بعد مستقیم رفتم دفتر آقای ساموپیندی و شهریه را روی میزش گذاشتم. با رضایت گفت: «دوست مکاتبه‌ای‌ت به دادت رسید.» گفتم: «می‌دونستم که می‌فرسته قربان. می‌تونم برگردم سر کلاس؟» گفت: «منتظر چی هستی؟ برو!» دویدم سمت کلاس و صدای خنده‌اش را می‌شنیدم.

  

همیشه برایت می نویسم

همیشه برایت می نویسم

ادامه
افزودن به سبد خرید 277,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط