معرفی کتاب: افلاطون

6 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه


کتابِ «افلاطون» شامل چکیده‌ی جامع کل آثار و یک مقاله از امرسُن به ترجمه و تقریر بهنام چهرزاد را نشر چهرزاد به چاپ رسانده است. احکام و آموزه‌های افلاطون، فرهنگ ملل، بنیاد مکاتب و مدارس و سرمنشاء آفرینش‌های ادبی است؛ ازجمله در زمینه‌ی دانش‌هایی چون علم منطق، علم حساب، علم شناخت، تناسب و هماهنگی‌ها، شعر، زبان، معانی بیان، زیبایی‌شناسی، هستی‌شناسی، منش و اخلاقیات یا خرد عملی. همچنین در این رویکرد، جای هیچ محلی از تأمل یا گمان نیست؛ گو اینکه هنوز رهاورد مباحث افلاطون است که به نوشته‌ها، افکار و مباحث مردان اندیشه جان می‌بخشد. او نخست تمامی مبادی و اصول ما را به ویرانی عظیم می‌کشد آن‌گاه از دولتِ این ویرانی، ما کوهی ـ ستبر و یکپارچه ـ را بدست می‌آوریم که تا پیش از این (در مبادی و اصول دانش ما) از هم گسسته و متلاشی بودند.
افلاطون برای مدتی قریب به دو هزار و دویست سال همچنان در حکم کتاب مقدس دانشوران و فرزانگان بوده است، چنان‌که در درازای این قرون، هر متفکر جوان، چابک‌آسا و نوجو همچون: بوئتیوس، رابله، اراسموس، برونو، جان لاک، ژان ژاک روسو، آلفیری، کالریج که گفتارهای نیک افلاطون را با ترجمه به زبان مادری خود نثار نسلی از بی‌میلان و ناراضیان روزگار خویش کرده‌اند، همواره در شمار خوانندگان افلاطون به شمار می‌آیند؛ حتی تا بدان‌جا که این مردان گرانمایه، در جرگه‌ی هواداران وی، همواره از این بداقبالی و سرزنش که پس از متفکر تلاشگر پرهمت و جامعی چون افلاطون سر رسیده‌اند در رنج و ملامت به سر برده‌اند. همچنین سنت آگوستین، کوپرنیکوس، سر ایزاک نیوتن، جاکوب بومه، ایمانوئل سودنبورگ و گوته نیز به همان نسبت از وامداران افلاطون‌اند و نامشان بدین مصداق پس از افلاطون می‌آید: گو اینکه خودِ همین پدیده نشانی از نیکی و زیبایی دارد که ارج، اعتبار و جامعیت گسترده‌ی افلاطون آن‌قدر بوده است که طی این قرون، جهان تفکر همواره ویژگی‌های اصیل خود را از آرای وی اخذ نموده است.
افلاطون همان فلسفه است و فلسفه همان افلاطون و درعین‌حال در هر دو برهه‌ی شکوه و افتخار یا خجلت و سرافکندگی بشر، از زمان افلاطون تا به امروز هیچ ساکسون یا نورمنی، ذره‌ای سود و منفعت مضاعف به هیچ‌کدام از ایده‌های مطرح‌شده در مقولات و بحث‌های او نیفزوده است!
افلاطون همسر و فرزندی نداشت. بااین‌همه در اصل، تمامی متفکران ملل متمدن در طی این قرون، خود در زمره‌ی فرزندان و نوادگان وی بوده و همچون طنین آهنگ تفکر او عمل کرده‌اند. 
اتفاق ثمربخشی که در این کتاب رخ داده، علاوه‌بر بازآفرینیِ بایسته‌ای از مقاله‌ی ارزشمند رالف والدو امرسُن، اندیشمند بزرگ امریکایی که خود همچون کتابی‌ است گرانقدر، ایجاد امکان هموارتری برای خواندن کل میراث افلاطون به یکباره است؛ مطالعه‌ای جامع که تاکنون در نادر مواردی از سوی مطالعه‌گران یا استادان صورت گرفته است. بنابراین آن‌ها نیز خواهند توانست در اینجا کل افلاطون را برای نخستین‌بار بخوانند.
در اینجا کوشش نویسنده و مترجم بر آن بوده است تا هم افلاطون از کمیت خود آثارش موجزتر و اکسیر سخن او تبدیل به قصارگونه‌ها شود بی‌آنکه نکته‌ای حیاتی حذف گردد و هم کوشش در حل معماها و روشن ساختن مواد مطروحه در آن نیز مزیتی دیگر به این حاصل دانشورانه ببخشد.

قسمتی از کتاب افلاطون:
اکنون 9 هزار سال از زمانی که میان ساکنان آن سوی ستون‌های هراکلیس و مردم سرزمین ما جنگ در گرفت می‌گذرد. فرماندهی کشور دشمن آتن کهن یعنی آتلانتیس را شاهان جزیره‌ای موسوم به آتلانتیس به عهده داشتند؛ در این محدوده کشوری وجود داشت که مساحت آن از لیبی و آسیا نیز بزرگ‌تر بود ولی بعدها در اثر زلزله در دریا فرو شد و از میان رفت و به جای آن گِل و لایی در دریا باقی مانده که راه آمدوشد کشتی‌ها را به‌کلی بسته است. در این باورشناختی جوامع اولیه، خدایان مناطق مختلف زمین را بین خود تقسیم کردند مثل آتلانتیس، آتن و... و هیچ نزاعی میان آن‌ها نبود. سپس خدایان به پروردن و بارآوردن ما آدمیان که چون رمه‌ی ایشان بودیم پرداختند، بدین‌ترتیب هر منطقه‌ای از زمین به مالکیت یکی از خدایان درآمد، مثلاً هفایستوس و آتنه به علت علاقه‌ی مشترکشان به دانش و هنر و جنبه‌ی توامان در طبع‌شان، سرزمین ما را مشترکاً تصاحب نمودند؛ زیرا پیش‌بینی می‌کردند که این کشور سرچشمه‌ی قابلیت و دانشی خواهد بود که با خوی و طبع ایشان سازگار است؛ ازاین‌رو بذر مردان بزرگ را میان ما پاشیدند و نظم و قانون و سیاست را در روح ایشان جای دادند. اما از این مردان تنها نامی مانده و همه‌چیزشان بر اثر مرور زمان فراموش گشته؛ زیرا از پس حوادث، گاه کسانی باقی می‌ماندند که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند و تنها قادر بودند یاد آن‌ها را به نسل بعد منتقل کنند؛ وانگهی بشر تا مادام که مشغول زرع و معیشت بود فراغت پرداختن به تاریخچه‌ی جهان خود را نداشت مگر آن‌گاه که مردمان شهرها کم‌وبیش از تلاش معاش فارغ گردیده فرصت کافی برای این کارها به دست آوردند ازاین‌رو ما از بایتانیان جز نام و یادی نمی‌دانیم؛ این نتیجه‌ی سخنان سولون است و بنا به گفته‌ی او کاهنان نقل که در آن روزگار زن و مرد دوش‌به‌دوش هم می‌جنگیده‌اند و هر دو طبعاً یک قابلیت داشتند. مردمان این سرزمین در گروه‌های مختلف زندگی می‌کردند؛ برخی کشاورزی، برخی تجارت و... سپاهیان نیز در اوان کودکی از دیگران جدا می‌شدند و به زندگی اشتراکی می‌پرداختند و هیچ‌چیز را مال خود قلمداد نمی‌کردند و به مایحتاج روزانه جز به‌قدر کافی عنایت نمی‌کردند و وظیفه‌شان نگهبانی از دولت بود؛ سرزمین ما در آن روزگار وسعت بیشتری داشت و مثل امروز در حاصلخیزی از هیچ کشوری کمتر نداشت و ازاین‌رو قادر بود جمعیت خود را خوراک دهد گرچه سرزمین امروز ما در قیاس با آن یونان کهن 9 هزار سال پیش، دچار تحولاتی جغرافیایی شده و جلگه‌ها و زمین‌های حاصلخیزش به سنگلاخ‌ها مبدل شده‌اند.

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط