دسته بندی : داستان نوجوان

تا ابد یا تا زمان های خیلی خیلی دور

(داستان های کودکان انگلیسی،قرن20م)
نویسنده: کیلا کارتر
مترجم: سمانه سعید
480,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 400
شابک 9789641703099
تاریخ ورود 1397/11/27
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1398
وزن (گرم) 316
قیمت پشت جلد 480,000 تومان
کد کالا 74505
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
فلورا و جولیان همیشه در کنار هم بوده­اند. جولیان با کلمات خیلی زیبا بازی می­کند اما فلورا در زمینه­ی ریاضیات قوی است. گاهی‌اوقات فلورا در حرف‌زدن مشکل دارد، اما فرقی ندارد که او و برادرش در کدام نوانخانه باشند، همیشه اعداد و ریاضیات برایش مفهوم دارد. برای مدت طولانی، فلورا و برادرش فقط یکدیگر را داشتند و فلورا می­دانست که او و برادرش جولیان همیشه یک تیم قوی هستند و حالا که برای همیشه خانه­ای برای خودشان دارند، فلورا تمام تلاشش را می­کند که دو نفر دیگر را هم دوست بدارد و به آن‌ها اعتماد کند: پدر و مادر جدیدش را. فلورا مادرش را آدمک­ می­نامد. اما وقتی آدمک­ به او می‌گوید که کم­کم نوزادی وارد خانه­شان می­شود، فلورا به فکر فرو می­رود و نگران می­شود. به این فکر می‌کند که اگر بچه­ی دیگری به خانه اضافه شود، یعنی عشق آدمک­ هم به سه تقسیم می­شود: عشق به فلورا، به جولیان و به نوزاد جدید. فلورا فکر می­کرد شاید این میزان از عشق دیگر کافی نباشد. اما در خلال داستان­های جانکاه، دردناک و زیبا که باعث می­شود فلورا و جولیان بدانند به کجا تعلق دارند، فلورا می­فهمد که عشق تقسیم نمی­شود، فقط چندین و چند برابر می­شود. از سری نقدهای ستاره­دار (ژورنال کتابخانه­ی مدرسه): «کارتر خواننده­ها را به زندگی کسانی که می­خواهند معنای خانواده را درک کنند دعوت می­کند. قلب داستان، همبستگی بین فلورا و جولیان و امیلی و تلاششان برای اعتمادکردن به یکدیگر است.» از سری نقدهای ستاره­دار (نقد کرکوس): «نویسنده ترس تنهاماندن در بچه­ها را با کشمکش برای به­دست­آوردن عشق و رضایت آمیخته است. این رمان جذاب احساسی هدف و امید را با زیباترین و شاعرانه­ترین حالت ترسیم کرده است.» مرکز کتاب­های کودکان:« صحبت­های فلورا خیلی عمیق است. بچه­هایی که در برابر درد قرار می­گیرند پتانسیل بیشتری برای درک عشق و محبت دارند... صادق­ترند. و این مسأله برای خوانندگان این رمان ترسیم می­شود.»
بخشی از کتاب
وقتی به دستشویی می‌رسم نفسم را آرام در سینه‌م حبس می‌کنم تا اشک‌هایم را درون خودم نگه دارم. سپس شیر آب را باز می‌کنم و نفس‌های خیلی خیلی خیلی عمیق می‌کشم، همان‌طور که دکتر فردریک به من یاد داده است. باید یک‌جا بایستم و پشت‌سرهم نفس بکشم، نفس نفس نفس، تا اینکه گریه‌ام از بین برود. به خودم می‌گویم نه، دوباره اتفاق نمی‌افتد، تکرار نمی‌شود. دوباره تکرار نمی‌شود. باید این را باور کنی. آدمک تنها قولی که به ما داده است همین است. او گفت: «باور کنید، باور کنید، من همیشه کنارتون هستم. اسباب‌کشی‌کردن دیگه تموم شده. من برای همیشه مادرتون هستم. فقط سعی کنید حرفم رو باور کنید، بپذیرید که اینجا برای همیشه خونه‌ی شماست. اگه این رو باور کنید ما از پس تمام مشکلات برمیایم.» پس من تمام سعیم را می‌کنم. به خودم می‌گویم که ما برای همیشه اینجا هستیم. و تا الان، این حرف درست بوده است.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است