#
#

نگرش/ شیرجه‌یی عمیق به همه‌چیزِ یک مفهوم

3 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه


کتاب «نگرش» نوشته‌ی آدام اشتون و با همکاری آدام جونز را نشر ادیبان روز به چاپ رسانده است. این کتاب، یکی از آثاری است که با نگاهی روان‌شناختی، فلسفی و تجربی به بررسی نقش نگرش در زندگی انسان می‌پردازد. اشتون، که به واسطه‌ی پادکست موفق خود «چی یاد خواهی گرفت» با مخاطبان زیادی در ارتباط بوده، در این کتاب کوشیده تا محتوایی عمیق، کاربردی و تأثیرگذار ارائه کند که به خواننده نشان دهد چگونه نگرش انسان می‌تواند مسیر زندگی را تغییر دهد. او از عناصر کلیدی مانند چشم‌انداز، تغییر، یادگیری، ترس و جسارت برای تحلیل این مفهوم بنیادین استفاده می‌کند و در عمل نگرش را همچون یک نیروی پیش‌برنده در زندگی معرفی می‌کند؛ نه صرفاً یک حالت روانی، بلکه یک سازوکار ذهنی، اخلاقی و ارادی که می‌تواند سرنوشت افراد را شکل دهد.
در این کتاب، آدام اشتون ‌فقط به مباحث تئوریک بسنده نمی‌کند و با بهره‌گیری از روایت‌های شخصی، مثال‌های واقعی و الهام‌بخش و تحلیل رفتار انسان‌ها در شرایط گوناگون، خواننده را در سفری درونی همراه می‌سازد. سفری که طی آن، اهمیت طرز تفکر، کیفیت نگاه، میزان تمایل به تغییر و مواجهه با ترس‌ها، به شکلی عینی و ملموس، بررسی می‌شود. بنابراین این اثر، تنها یک کتاب انگیزشی نیست، بلکه ترکیبی از خودیاوری، روان‌شناسی عملی و بینش انسانی است که تلاش دارد فرد را از حالت ایستایی ذهنی بیرون بکشد و او را به سمت رشد سوق دهد.
اشتون از همان ابتدای کتاب تأکید دارد که نگرش، بزرگ‌ترین متغیر موفقیت نیست، بلکه متغیری بنیادین در ادراک ما از دنیاست. نگرش شماست که تعیین می‌کند چگونه شکست را تجربه می‌کنید، چگونه تغییرات را می‌پذیرید و چگونه رشد را در زندگی معنا می‌کنید. او نگرش را به‌مثابه لنزی توصیف می‌کند که از ورای آن جهان را می‌بینیم. این لنز می‌تواند تیره و محدود باشد یا شفاف و گسترده. اگر کسی یاد بگیرد که نگرش خود را عوض کند، در عمل دریچه‌ی ادراک خود را گسترش داده است. 
این نگرش از دید اشتون شامل دو بعد درونی و بیرونی است. درونی به معناهای شخصی‌ای است که به تجربیات خود نسبت می‌دهیم و بیرونی، طرز برخورد ما با جهان خارج است. یکی از مهم‌ترین ایده‌هایی که در کتاب تکرار می‌شود این است که شما نمی‌توانید جهان را کنترل کنید، اما می‌توانید نگرشتان نسبت به جهان را کنترل نمایید. این، همان نقطه‌ی عزیمت انسان به سوی مسئولیت‌پذیری و خودمختاری است.
بخش قابل‌توجهی از کتاب به مصادیق عملی نگرش در زندگی روزمره اختصاص یافته است. از تصمیم‌گیری‌های شغلی گرفته تا ارتباطات شخصی، از شیوه‌ی مواجهه با بحران‌ها تا نوع مصرف محتواهای دیجیتال، نگرش نقشی اساسی بازی می‌کند. اشتون به خواننده نشان می‌دهد که زندگی چیزی نیست جز مجموعه‌ای از تصمیم‌های کوچک که با نگرش ما شکل می‌گیرند.
برای مثال، فردی که نگرش قربانی دارد، دربرابر مشکلات بهانه‌جوست و دائم به دیگران و شرایط بیرونی اشاره می‌کند. اما کسی که نگرش رشد دارد، به‌دنبال درس، تغییر و سازگاری است. این تفاوت، اگرچه ممکن است در ظاهر کوچک باشد، در بلندمدت تفاوت‌هایی عظیم در سبک زندگی، سلامت روان و رضایت ایجاد می‌کند.
یکی از بخش‌های عمیق و کمتر مورد توجه اما بسیار مهم کتاب، بحث درباره‌ی زبان و گفت‌وگوست. اشتون معتقد است زبان ما بازتابی از نگرش‌مان است و کلمات، همان عینک‌هایی هستند که جهان را از خلال آن می‌فهمیم. اگر زبانی پر از ناله، شکایت و بدبینی داشته باشیم، این نشانه‌ای از نگرشی منفی و منفعلانه است. در مقابل، زبانی مبتنی بر مسئولیت‌پذیری، تأمل و جست‌وجوی راه‌حل، نشان از نگرشی سازنده دارد.
او از خواننده دعوت می‌کند تا واژگان روزمره‌اش را بازبینی کند. به‌ویژه واژگانی مانند «نمی‌توانم»، «همیشه این‌طور بوده»، «تقصیر من نیست»، که در ظاهر بی‌ضرر اما در واقعیت مخرب‌اند. با اصلاح زبان، نگرش نیز اصلاح می‌شود.
اشتون باور دارد که نگرش، نه یک مهارت فرعی، بلکه اساس تمام مهارت‌های دیگر است. کسی که نگرش درستی دارد، حتی با منابع محدود، رشد می‌کند و کسی که نگرش نادرستی دارد، حتی با بهترین امکانات هم درجا می‌زند. این پیام نهایی کتاب است: نگرش، آغاز همه‌چیز است.

نگرش (چشم انداز،تغییر،یادگیری،ترس و جسارت)

نگرش (چشم انداز،تغییر،یادگیری،ترس و جسارت)

ادیبان روز
افزودن به سبد خرید 155,000 تومان

قسمتی از کتاب نگرش:
تصور کنید می‌خواهید با خواندن کتاب، فوتبال بیاموزید. یکی دو سال اول صرف به خاطر سپردن تئوری‌ها، یادگیری تکنیک‌های گوناگون برای انواع مختلف شوت و تلاش برای درک همه‌ی قوانین بدون حضور در زمین فوتبال یا حتی لمس توپ می‌شود.
اولین مشکل این است: بدون لذت ‌بردن از فرآیند یادگیری، علاقه‌ی خود را کاملاً از دست خواهید داد. مدت‌ها پیش از شروع بازی رهایش می‌کنید... کتاب را رها کرده و دیگر به فوتبال فکر نخواهید کرد. 
مشکل دوم این است، دانش نظری یک چیز است و مهارت عملی چیزی دیگر. اگر وارد زمین شوید و سعی کنید به توپ ضربه بزنید، وحشتناک خواهید بود! درواقع با تصویری که در ذهن از فوتبالیستی ماهر ساخته‌اید فرسنگ‌ها فاصله دارید. چنان ناهماهنگی بین مغز با اندام‌ها و عضلات بدن وجود دارد که با گریه زمین فوتبال را ترک خواهید کرد و دیگر هرگز به توپ فوتبال نگاه نخواهید کرد.
در عوض، اگر واقعاً قصد آموختن مهارتی کاربردی را داریم، باید بی‌معطلی راهی جهت تمرین آن در دنیای واقعی پیدا کنیم. برخی جست‌وجوهای اولیه هوشمندانه هستند: خواندن برخی کتب یا مقالات، تماشای چند فیلم، صحبت با افراد ماهر و باتجربه... این موارد موجب تسریع مراحل اولیه و پیشگیری از اتلاف وقت می‌شوند؛ اما تحقیق بیش‌ازحد در غیاب تمرین عملی، ره به مقصود نمی‌برد.
اگر قصد نواختن پیانو را دارید، اگرچه با تئوری موسیقی شروع می‌کنید، اما به هر طریقی در نخستین جلسه‌ی تمرین، اطمینان حاصل کنید که نواختن قطعاتی چون هات کراس بانس یا سه موش کور را یاد می‌گیرید. دستاوردهای کوچک، خیلی زود مشغول و مشتاقتان می‌کند.
    

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط