میزانسن: تله‌های تقدیر

4 هفته پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


نمایشنامه‌نویسی اسپانیا در سده‌ی بیستم، به‌ویژه پس از جنگ داخلی و دوران دیکتاتوری فرانکو، شاهد پیدایش آثاری شد که هم از منظر هنری ارزشمند بودند و هم از حیث اجتماعی و سیاسی جایگاه ویژه‌ای یافتند. یکی از برجسته‌ترین نام‌ها در این عرصه، آنتونیو بوئرو بایخو است؛ نویسنده‌ای که به‌سبب رویکرد انتقادی، نگاه ژرف به جامعه و پرداختن به سرنوشت انسان‌ها در دل شرایط تاریخی و اخلاقی خاص، در تاریخ ادبیات نمایشی اسپانیا جایگاهی استوار دارد. یکی از آثار شاخص او که در سال‌های پایانی عمر ادبی‌اش نگاشته شد، نمایشنامه‌ی «تله‌های تقدیر» است. این اثر تصویری از تقابل میان فرد و تاریخ، اراده و تقدیر و تصادف و ضرورت را به نمایش می‌گذارد.
بوئرو بایخو پس از تجربه‌های تلخ جنگ داخلی اسپانیا و محکومیت به زندان، نگاهش به ادبیات و تئاتر، نگاهی عمیقاً انسانی و اجتماعی بود. او باور داشت که نمایشنامه باید نه‌فقط سرگرم کند، بلکه ذهن مخاطب را به تفکر وادارد و پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی آزادی، عدالت، حقیقت و سرنوشت پیش روی او بگذارد. 

آنتونیو بوئرو بایخو


بوئرو در این نمایشنامه بار دیگر به سراغ مضمون همیشگی‌اش می‌رود: سرنوشت انسان در مواجهه با نیروهایی فراتر از اراده‌ی فردی. عنوان اثر خود گویای این نگرانی است؛ «تله‌های تقدیر» استعاره‌ای از دام‌هایی است که زندگی و تاریخ پیش پای انسان می‌گسترانند، بی‌آنکه او بتواند به‌سادگی از آن‌ها بگریزد.
«تله‌های تقدیر» بر بستر جنگ داخلی اسپانیا و پیامدهای آن بنا شده است. داستان حول شخصیتی به نام خوان می‌چرخد؛ مردی که در میانه‌ی این کشمکش تاریخی گرفتار می‌شود. او در یک موقعیت به‌ظاهر تصادفی وارد فضایی می‌شود که گذشته و حال، سرنوشت فردی و جمعی، و حقیقت و دروغ در هم تنیده‌اند. 
خوان به دیدار شخصیتی می‌رود که روزگاری نقش مهمی در زندگی خانوادگی او داشته است. این دیدار کاملاً تصادفی به نظر می‌رسد، اما به‌تدریج روشن می‌شود که تصادف تنها پرده‌ای است که تقدیر پشت آن پنهان شده است. این ملاقات مجموعه‌ای از گفت‌وگوها، افشاگری‌ها و رویارویی‌ها را به همراه دارد؛ رویارویی با تاریخ، با گذشته و با زخم‌های پنهان‌شده. 
آنچه در ظاهر یک تصادف می‌نماید، در حقیقت همان تله‌ی تقدیر است: تقدیری که گریزی از آن نیست. شخصیت‌ها درمی‌یابند که گذشته هرگز نمی‌میرد، بلکه در لحظه‌ای پیش‌بینی‌نشده بازمی‌گردد و آن‌ها را در تله‌ای ناگزیر گرفتار می‌کند.

آنتونیو بوئرو بایخو

بوئرو بایخو همواره به زبان نمادین و استعاری گرایش داشت. در این نمایشنامه نیز گفت‌وگوها از سطح ساده‌ی روزمره فراتر می‌روند و به لایه‌های عمیق روانی و فلسفی تبدیل می‌شوند. فضای نمایش، هم رئالیستی است و هم استعاری: رئالیستی، زیرا شخصیت‌ها و موقعیت‌ها به‌شدت واقعی و اجتماعی‌اند؛ استعاری، زیرا در ورای این واقعیت، جهانی نمادین از تقدیر و تصادف ترسیم می‌شود.
نمایشنامه در زمان اجرا واکنش‌های گسترده‌ای برانگیخت. بسیاری آن را اثری تأثیرگذار دانستند که نه‌تنها درباره‌ی گذشته‌ی اسپانیا، بلکه درباره‌ی سرنوشت هر جامعه‌ای سخن می‌گوید که می‌کوشد گذشته‌ای پرزخم را پشت سر بگذارد. بیشتر نقدها بر غنای فلسفی، قدرت نمادپردازی و توانایی بوئرو در تلفیق واقعیت و استعاره تأکید داشتند.  

تله های تقدیر

تله های تقدیر

رایبد
افزودن به سبد خرید 195,000 تومان

قسمتی از نمایشنامه‌ی تله‌های تقدیر نوشته‌ی آنتونیو بوئرو بایخو:
آرماندو: می‌دونی گابرییلِ تو و دخترِ من دیروز کجا بودن؟
لیساردو: کجا بودن؟
آرماندو: واقعاً نمی‌دونی؟
لیساردو: روحم هم خبر نداره.
آرماندو: توی تظاهرات دانشجویی.
لیساردو: امکان نداره!
آرماندو: به موقع بهم خبر دادن و تونستم قبل از اینکه براشون پرونده‌سازی کنن، از کلانتری درشون بیارم. چون بگیرببند و پلیس در کار بوده، به اضافه‌ی یه کشته.
لیساردو: (بسیار آشفته) اینو توی روزنامه‌ها خوندم.
آرماندو: فشار جمعیت باعث مرگش نشده، کار کارِ یه نفر از این ناشناس‌هایی بوده که برای خرابکاری می‌رن توی جمعیتِ معترضین. فکر کنم کارِ یکی از بچه‌های ما بوده. ممکن بود دختر من یا پسر تو رو بکشن.
لیساردو: گابرییل در این مورد باید بهم جوابگو باشه!
آرماندو: به‌زودی گابرییل رو می‌بینی که داره علیه رژیم مانیفیست امضاء می‌کنه... جای شکرش باقی‌یه که به هیچ عشق حقیقی بین اون و ماتیلده اعتقادی ندارم. 

لیساردو: کسی چه می‌دونه. اون‌ها از بچگی همدیگه رو می‌شناسن.
آرماندو: حالا هم که توی یه خونه زندگی می‌کنیم، دست از معاشرت باهاش برنمی‌داره. شاید اومدنت اینجا اشتباه بود. 
لیساردو: (سرش را به پایین می‌اندازد.) متأسفم. باهاش صحبت می‌کنم. از ماجرای تظاهرات هم به‌راحتی نمی‌گذرم.
آرماندو (آه می‌کشد.) بگذریم، بریم سر یه موضوع دیگه ( دستی روی شانه‌ی او می‌گذارد.) برای اینکه همه‌چیز به ناراحتی ختم نشه، یه خبر خیلی خوبی برات دارم لیساردو. عالیجناب چراغ سبز نشان داد‌ن.
لیساردو: راست می‌گی؟
آرماندو: خودت می‌دونی که ایشون چجوری‌ان... همیشه میونِ آره و نه، حتی موقعی که چیزی به نظرشون خوب بیاد. اما قبول دارن که قراردادِ تسلیحاتی با سایر کشورهای تولیدکننده‌ی صنایع دفاعی، باعث تحکیم ما توی دنیا می‌شه.
لیساردو: خودت می‌دونی که تقاضاهایی وجود داره. نه‌فقط برای فروش، برای خرید هم همین‌طور. بهتره عصابه‌دست حرکت کنیم، مبادا یه‌وقت با زدوبندهایی که توی سیاست عالیِ نظامی وجود داره، جنس‌های بنجل قالب‌مون کنن.
آرماندو: پس تو که متخصص کشف این جور کلک‌بازی‌ها هستی، فوراً سر و ته قضیه رو در بیار.  

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط