#
#

مومو و داستان‌های دیگر/ انسان، تنهایی و جست‌وجوی مفهوم هستی از دید تورگنیف

6 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

مجموعه داستانِ «مومو و داستان‌های دیگر» نوشته‌ی ایوان تورگنیف به همت انتشارات وال به چاپ رسیده است. تورگنیف نخستین نویسنده‌ای بود که در ادبیات روسیه، به بررسی شخصیت انسان مدرن دهه‌ی شصتِ سده‌ی نوزدهم و ویژگی‌های اخلاقی و روانی او پرداخت. او مبلّغ ادبیات و هنرهای نمایشی روسیه در غرب نیز بود و واژه‌ی نیهیلیسم در ادب روسی، نخستین‌بار از دل آثار او سر برآورد. 
مطالعه‌ی آثار تورگنیف در برنامه‌ی تحصیلی مدارس روسیه اجباری است. از مشهورترین آثار او می‌توان به «مجموعه‌ی یادداشت‌های یک شکارچی» (1852)، «داستان مومو» (1854)، «آسیا» (1858)، «رمان‌های آشیانه‌ی اشراف» (1859) و «پدران و پسران» (1862) اشاره کرد.
ادیبان هم‌روزگارِ تورگنیف، آثار او را بسیار ارزشمند می‌دانستند و آن‌ها را بسیار ستوده‌اند. بِلینسکی، منتقد ادبی روس، به توانایی نویسنده در به تصویر کشیدن طبیعت روسیه اشاره کرده است. گوگول، او را برجسته‌ترین نویسنده‌ی عصر می‌دانست. دابرالیوبُف نوشته که که کافی است تورگنیف در داستانش به موضوعی یا جنبه‌ی جدیدی از روابط اجتماعی اشاره کند تا بلافاصله در ذهن اقشار تحصیل‌کرده‌ی جامعه نمود یابد و به دغدغه‌ی همگانی بدل شود. به گفته‌ی سالتیکُف ـ شِدرین، فعالیت ادبی تورگنیف برای جامعه اهمیتی برابر فعالیت نِکراسُف، بِلینسکی و دابرالیوبُف داشت. وِنگِرُف گفته است که تورگنیف چنان واقع‌گرایانه می‌نوشت که در آثارش تشخیص مرز تخیل و واقعیت بسیار دشوار است. لِف تالستوی در نامه‌ای به پیپین نوشت: «تورگنیف انسان بسیار خوبی است (خیلی عمیق نیست. بسیار ضعیف است؛ اما خوب و مهربان) و همیشه آنچه را در ذهن دارد و احساس می‌کند، بر زبان می‌راند.»
رمان‌های تورگنیف را نه‌تنها می‌خواندند که از قهرمانان آثارش در زندگی عادی تقلید هم می‌کردند. در هر اثر او، قهرمانی تصویر شده که بیانگر ظرایف زندگی و باورهای خودِ نویسنده است. 
تورگنیف در میان ادیبانِ اروپای غربی هم نویسنده‌ای پرآوازه بود. در دهه‌ی 1850 آثارش به آلمانی ترجمه شد و در سال‌های 1870 تا 1880 محبوب‌ترین و پرخواننده‌ترین نویسنده‌ی روس در آلمان بود. منتقدان آلمانی او را یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر می‌دانستند. بودنشتت که مترجم بسیاری از آثار تورگنیف است، آثار او را هم‌تراز آثار بهترین نویسندگان انگلستان، آلمان و فرانسه می‌شمرد. کنسول امپراتوری آلمان، شلودویگ هوهِنلوهه که تورگنیف را مناسب‌ترین نماینده‌ی نخست‌وزیری روسیه می‌دانست، روزی درباره‌ی او چنین گفت: «من امروز، با داناترین فردِ روسیه دیدار کردم.»
در فرانسه از «یادداشت‌های یک شکارچی» استقبال گرمی شد. گی دو موپاسان، تورگنیف را انسانی بزرگ و نویسنده‌ای فوق‌العاده نامید و ژرژ ساند، به تورگنیف نوشت: «استاد! ما همه باید در مکتب شما درس بیاموزیم.»
تورگنیف در زندگی شخصی، فرد خوشبختی نبود و سال‌های بسیاری را در تنهایی گذراند. تصویرهایش از عشق هم حاصل همین شرایط است. آثار او پایان خوشی ندارد و آکورد آخر، معمولاً غم‌انگیز است. باوجوداین، هیچ‌یک از نویسندگان روس عشق را در آثار خود، همانند او پررنگ نکردند و به اندازه‌ی او، زنان روس را متعالی به تصویر نکشیدند.
«مجموعه‌ی مومو» و داستان‌های دیگر که طنز و جدّ را با مضمون غالبِ عشق در خود دارد، گزیده‌ی چند داستان کوتاه از اوست. هیچ خواننده‌ی خوش‌قریحه‌ای نمی‌تواند در مسیر پرنقش‌ونگار این کتاب از چم‌وخم‌های چهره‌پردازی‌های نویسنده در پهنه‌ی اجتماع، از تصویرسازی‌های کم‌نظیر او از طبیعت، از تشبیهات فراوان و بهره‌گیری‌هایش از مَثل‌ها و مثل‌واره‌ها، از نگاه تلخ و شیرینش به عشق، به‌ویژه عشقی ناکام، از طنزِ نرم، عمیق، شکوهمند و بی‌بدیلش در پردازش فرهنگ پایگاه‌های فئودالیسم روسی و به تقابل‌کشاندن این فرهنگ با تجددگرایی خام و دو چهره‌ی خرده‌بورژوازی در اروپا، به‌ویژه در فرانسه و آلمان، به‌آسانی و سبک‌بال بگذرد.

مومو و داستان های دیگر

مومو و داستان های دیگر

نشر وال
افزودن به سبد خرید 340,000 تومان

قسمتی از داستان مومو و داستان‌های دیگر:
در یکی از خیابان‌های حومه‌ی مسکو، در نیم‌طبقه‌ی فوقانی ساختمانی خاکستری با ستون‌هایی سپید و بالکنی خمیده، زنِ مانده از اربابی درگذشته در جمع بسیاری خدمتکار و مستخدم روزگار می‌گذراند. پسرانش در پتربورگ کار می‌کردند و دخترانش نیز همگی در قید همسری کسی بودند. او به‌ندرت خانه را ترک می‌کرد و در تنهایی، واپسین سال‌‌های عمر پرطمع و ملال‌انگیزش را می‌گذراند. روز ناشاد و ابری حیاتش سال‌ها پیش گذشته بود و برایش شامگاهی مانده بود سیاه‌تر از تاریکی نیم‌شب.
در میان تمام نوکران خانه، رفتگری چشمگیر بود به نام گراسیم، ناشنوای مادرزاد اما بلندقامت و پهن‌شانه. خانم او را از روستا آورده بود. گراسیم کارگری کوشا بود و برده‌ای مطیع و در دِه، به دور از برادرانش، تنها در کلبه‌ای تنگ می‌زیست. او که نیرویی شگفت در بدن داشت، به جای چهار مرد کار می‌کرد و هر کار شاقّی را زبردستانه به انجام می‌رساند. چه لذت نابی بود تماشایش هنگام کار: وقتی زمین را شخم می‌زد و دستان ستبرش را بر خیش می‌گذاشت، گمان می‌کردی که دارد تنها و بدون کمک اسب سینه‌ی سخت زمین را می‌شکافد یا وقتی در عید پطرُس داس را با قدرت به کار می‌گرفت، می‌گفتی می‌تواند با حرکتی، تمام درختچه‌های توس را ریشه‌کن کند و زمانی هم که با چابکی گندم‌کوب غول‌پیکر را می‌کوفت، عضلات کشیده و سفت شانه‌هایش مانند اهرم‌هایی بالا و پایین می‌شد. سکوت دائمی‌اش به تلاش پایان‌ناپذیرش وقاری شکوهمند می‌بخشید. او مردی فوق‌العاده بود و اگر آن مصیبت دامنگیرش نشده بود، هر دختری با رضایت خاطر به همسری‌اش درمی‌آمد...
گراسیم را به مسکو بردند، برایش چکمه خریدند، بالاپوش تابستانی و پوستین زمستانی تنش کردند، جارو و بیل به دستش دادند و او را به رفتگری گماردند.
او ابتدا از زندگی جدیدش بسیار ناراضی بود، چراکه از کودکی به کار در مزارع و زندگی روستایی خو کرده بود. نقیصه‌ی مادرزادی‌اش او را از جمع مردم دور و به مردی خاموش و توانا بدل کرده بود، درست مانند درختی که در زمینی حاصلخیز روییده باشد... پس از انتقالش به شهر، زندگی برایش ملال‌آور شده بود، زیرا نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است، درست مانند اینکه وَرزای جوان و پرزوری را از دشت ـ جایی که علف‌های شاداب تا زیر شکمش سرک می‌کشیدند ـ بر قطار پُرطنین بنشانند و درحالی‌که بدن تنومندش گاه با دود و شراره و گاه با بخار مواج درمی‌آمیزد، شتابان به ناکجاآبادش ببرند!
مومو و داستان‌های دیگر را بابک شهاب ترجمه کرده و کتاب حاضر در 379 صفحه‌ی پالتویی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.            

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط