معرفی کتاب: خاطرات فرانسوا میتران

7 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«خاطرات فرانسوا میتران» گفت‌وشنودی بین فرانسوا میتران و ژرژ مارک ـ بن‌آموست که به‌قلم خود میتران نگاشته شده است و انتشارات اطلاعات آن را با ترجمه‌ی افتخار نبوی‌نژاد به چاپ رسانده. رئیس‌جمهور فرانسه دوست داشت به‌خاطر این گفت‌وشنود از بن آمو سپاسگزاری کند.

فرانسوا میتران با میراثی که امروز از خود برای ما بر جای گذاشته، به آرزوی خود، یعنی ثبت یک اثر ادبی در دل اثری سیاسی، جامه‌ی عمل پوشاند. این نوشته نمودار تلاقی موفق ادبیات و سیاست، دو دلبستگی میتران در زندگی است که نشانی از تلاش و اراده در آن به چشم می‌خورد.

میتران در حال به پایان بردن تحصیلات خود در رشته‌ی حقوق بود که در سال 1938 به جنگ فراخوانده شد؛ اما دیری نگذشت که پس از مجروح‌ شدن در این جنگ، به‌دست آلمانی‌ها اسیر شد. نفرت از جنگ از همان آغاز، وی را بر آن داشت که سه‌بار اقدام به فرار کند که هر سه‌بار با ناکامی مواجه شد، ولی سرانجام در دسامبر 1941، هنگام انتقال به یک اردوگاه آلمانی، موفق شد از چنگ دشمن بگریزد.

پیوستن به صفوف مقاومت بلافاصله در بازگشت به فرانسه و گذران زندگی در خفا تا سال 1943، بی‌گمان از جمله عوامل مستقیم در گرایش وی به سیاست و پرداختن به آن بود.

مسئولیت میتران به‌عنوان یکی از ارکان اصلی سازمان‌بخشی به جنبش‌های مقاومت اسرای جنگ و دغدغه‌ خاطر وی برای متحد ساختن این جنبش‌ها، موجب شد تا در اوت 1943، از طرف ژنرال دوگل به همکاری در زمینه‌های گوناگون، تا استقرار دولت موقت در پاریس دعوت شود. وی در نوامبر 1946، نماینده‌ی شهر «نیور» شد و در ده سال آغازین جمهوری چهارم، مسئولیت چند وزارتخانه را به عهده گرفت. هواداری پایمردانه از استعمارزدایی و حضور در ماوراءبحار، به نمایندگی از جانب دولت فرانسه، وی را مصمم کرد به تنش‌هایی که انسجام این قلمروها را تهدید می‌کرد پایان بخشیده و با سران کشورهای افریقایی روابط شخصی و طولانی‌مدتی برقرار کند. میتران به‌دنبال خلع سلطان مراکش از سلطنت، در سال 1953، از سمت خود در نقش نمایندگی در ماوراءبحار استعفا داد و یک سال بعد از آن، وارد کابینه‌ی مندس فرانس شد و وزارت کشور را عهده‌دار گردید. سپس در کابینه‌ی گی موله (1956) به وزارت دادگستری منصوب شد. از آن هنگام به بعد، از قبول هر نوع همکاری با آخرین کابینه‌های جمهوری چهارم سر باز زد و در مقام مخالفت با سیاست فرانسه در الجزایر، زبان به نکوهش آن سیاست گشود.

فرانسوا میتران، در سال 1958، به افشای کودتایی پرداخت که ژنرال دوگل را به قدرت رسانده بود، آنگاه دربرابر نهادهای جمهوری پنجم موضع اپوزیسیون را پیش گرفت. در این جمهوری بود که کرسی نمایندگی را از دست داد، ولی چندی نگذشت که بعد از گذاری کوتاه به مجلس سنا بار دیگر آن کرسی را تصاحب کرد. میتران، در سال 1959، نیز شهردار شاتو ـ شیتون شد. وی پس از کناره‌گیری از ریاست کل شورای شهر نیور، در سال 1964، مدتی را در انزوا سپری کرد و منتظر فرصتی ماند تا بر صحنه‌ی سیاست ظاهر گردد. تجدیدنظر در قانون اساسی 1962 و واگذاری انتخابات ریاست‌جمهوری به آرای عمومی این فرصت را در اختیار وی قرار داد تا به‌عنوان تنها کاندیدای چپ در انتخابات 1965 شرکت جوید. این اقدام دو گل را با وضعیتی دشوار روبه‌رو کرد، به‌نحوی که انتخابات به دور دوم کشانده شد و فرانسوا میتران 45درصد از آراء را در این دور از آن خود ساخت.

فرانسوا میتران بیش از نیم قرن زندگی شخصی‌اش را با تاریخ فرانسه پیوند زد و تا واپسین لحظات زندگی، گفت‌وشنود با این تاریخ را دنبال کرد. این کتاب به سال‌ها مبارزه و رؤیا ـ که مرگ در آن وقفه به وجود آورد ـ اختصاص یافته است.

 

خاطرات فرانسوا میتران

خاطرات فرانسوا میتران

اطلاعات
افزودن به سبد خرید 110,000 تومان

قسمتی از کتاب خاطرات فرانسوا میتران:

ـ چه کسی شما را انتخاب کرد: دوگل یا پارودی؟

*دوگل. پارودی که علاقه‌ی شدیدی به من داشت، وی را وادار به اخذ چنین تصمیمی کرده بود.

ـ شما با 27 سال سن، سمتی برابر با معاونت وزارت داشتید. عکس‌العملتان چه بود؟

*در آن زمان، هیچ چیزی مرا به شگفتی وانمی‌داشت، ولی این انتخاب شگفت‌زده‌ام کرد چراکه شکل روابطم با دوگل مانع می‌شد که چنین انتخابی را پیش‌بینی کنم. خصوصیات اخلاقی دوگل با رفتارش هماهنگی داشت. از اعتماد وی نسبت به خودم خوشنود بودم. من از مشاغل جدید بدم نمی‌آمد و برای کار کردن و مسئولیت‌پذیرفتن شوق بسیاری داشتم.

ـ آن موقع تصورش را می‌کردید که پس از جنگ به سیاست بپردازید؟

*اولین هدف، پیروزی در جنگ و زنده‌ ماندن بود. من حاضر بودم در صورت نیل به این هدف، مبارزه سیاسی را دنبال کنم. قبلاً ذکر کرده‌ام که به خود اجازه نمی‌دادم از کسی چیزی درخواست کنم. نیرویی به من می‌گفت این‌گونه باشم، نیرویی سازش‌ناپذیر که آن را بدین‌شکل خلاصه می‌کنم: غرور، جاه‌طلبی، صفاتی که هرکس بنا به سلیقه‌ی خود تعبیر می‌کند... من برای خوشایند دیگران به هیچ تصمیمی تن در نمی‌دهم. از منزوی‌ شدن واهمه‌ای ندارم. این اندیشه‌ها و واکنش‌ها که از سال 1944، در من شکل گرفته‌اند تا امروز مرا راهبری کرده‌اند. آن‌ها نقش خود را در امتناعی که من از پیوستن «فرانسه آزاد» به لندن نشان دادم، ایفا نموده‌اند. دوست نداشتم در این مورد به من دستور بدهند. من خود می‌دانستم چه باید بکنم.

ـ با‌این‌حال آگاه بودید که اسرا قصد داشتند نیروی سیاسی بی‌نظیری را به نمایش بگذارند؟

*بله. ولی هرگز دفاع صحیح از منافع مبارزان قدیمی را با عملکرد سیاسی در هم نمی‌آمیختم. از این اشتباه، در دوران پس از جنگ 1918-1914 فجایعی به بار آمد.   

     

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط