#
#

معرفی کتاب: اول شخصِ مُفرد

5 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«اول شخص مفرد» مجموعه داستانی است نوشته‌ی هاروکی موراکامی که نشر افق آن را با ترجمه‌ی مهدی غبرایی به چاپ رسانده است. موراکامی نویسنده‌ی ژاپنی با سبکِ منحصربه‌فرد خود که ترکیبی از رئالیسم جادویی، تنهایی شهری و فلسفه‌ی عمیق است، شناخته می‌شود. «اول شخص مفرد» مجموعه داستان‌های کوتاهی است که در سال 2020 منتشر شد و بازتابی از مضامین کلاسیک موراکامی ـ مانند عشق، خاطرات، هویت و مرز بین واقعیت و خیال ـ است. داستان‌های این کتاب، همگی راوی اول‌شخص دارند و همین ویژگی، حس صمیمیت و خودمانی‌بودن را به خواننده منتقل می‌کند. 
روایت از زبان «من»، حس خودزندگینامه‌ای و شخصی بودن را تقویت می‌کند. گویی نویسنده دارد بخشی از تجربیات خود را بازگو می‌کند. موراکامی در مصاحبه‌ای گفته است: «داستان‌های این کتاب مثل قطعاتی از یک پازل هستند که با هم هویت راوی را می‌سازند.»
سبک روایی موراکامی در این کتاب، ساده و روان است؛ اما لایه‌های پنهان عمیقی دارد. او از عناصر رئالیسم جادویی (مانند وقایع نامنتظره و فراواقعی) استفاده می‌کند، اما پایه‌ی داستان‌ها در زندگی روزمره و احساسات انسانی است.
در تمام داستان‌ها، شخصیت‌ها درگیر نوعی تنهایی اگزیستانسیالیستی هستند. مثلاً در داستان با بیتل‌ها، جایی که راوی با گوش ‌دادن به موسیقی، به یاد عشقی ازدست‌رفته می‌افتد. این تنهایی، همذات‌پنداری شدیدی با خواننده ایجاد می‌کند. این درونمایه در کافکا در ساحل (تنهایی نوجوانی فراری) و به آواز باد گوش بسپار (رابطه‌ی شکست‌خورده) نیز دیده می‌شود.
زمان در داستان‌های موراکامی خطی نیست. خاطرات گذشته ناگهان به حال می‌آیند و بر حال تأثیر می‌گذارند. مثلاً در داستان بر بالشی سنگی، کشف یک شعر قدیمی، راوی را به سال‌ها قبل پرتاب می‌کند. این تکنیک یادآور مارسل پروست است ـ جایی که یک محرک حسی (مثل بوی شیرینی مادلن) خاطرات را زنده می‌کند.
موراکامی از عناصر غیرواقعی (میمون‌های سخنگو، سفر در زمان، اشیای جادویی) در بستر زندگی معمولی استفاده می‌کند. مثلاً در داستان اول شخص مفرد، زن مرموز ادعا می‌کند از آینده آمده است، اما هیچ توضیح منطقی داده نمی‌شود. برخی منتقدان می‌گویند این فراواقعیت‌گرایی گاهی به «فرار از پاسخگویی» تبدیل می‌شود، اما طرفداران معتقدند این ابهام، بخشی از زیبایی سبک موراکامی است.
برای خوانندگان قدیمی موراکامی، موضوعاتی مثل جاز، بیسبال و رابطه‌های شکست‌خورده موتیف‌های تکرارشونده‌اند؛ اما به فراخور فرم داستان کوتاه نسبت به رمان‌های موراکامی همچون 1Q84، شخصیت‌ها در این داستان‌ها کمتر توسعه می‌یابند.
درنهایت باید گفت اگر از آثار خورخه لوئیس بورخس یا آلیس مونرو لذت می‌برید، این کتاب برای شماست.

اول شخص مفرد

اول شخص مفرد

افق
افزودن به سبد خرید 265,000 تومان

قسمتی از کتاب اول شخص مفرد نوشته‌ی هاروکی موراکامی:
پیر شدن خودم هرگز مایه‌ی تعجبم نبوده. خیال نمی‌کردم جوانی که من بودم، ناغافل پا به سن گذاشته باشد. بیشتر از این نکته در حیرتم که چطور هم‌نسل‌های من به سالمندی رسیده‌اند، چطور آن‌ همه دختر خوشگل و شاداب که می‌شناختم آن‌قدر پیر شده‌اند که چند تا نوه دارند. آدم حیران می‌ماند و حتی گاهی غمگین می‌شود. هرچند غم و غصه‌ام از این بابت نیست که خودم به همین نحو پیر شده‌ام.
گمانم علت غصه‌ام از دیدن پیری دخترهای دوره‌ی جوانی این است که مرا وامی‌دارد بپذیرم رؤیاهای جوانی‌ام برای ابد نقش‌برآب شده‌اند. از برخی لحاظ، مرگِ رؤیا می‌تواند غم‌انگیزتر از مرگ موجود زنده‌ای باشد. گاهی همه‌اش عین بی‌عدالتی است.
دختری هست که خوب یادم مانده ـ یعنی زنی که زمانی دختری بود. هرچند اسمش یادم نیست و طبعاً نمی‌دانم حالا کجاست و چه می‌کند. آنچه می‌دانم این است که در یک دبیرستان بودیم و از روی نشانی که به سینه می‌زدیم معلوم بود هم‌دوره‌ایم و او هم هوادار بیتل‌ها بود. جز این چیزی از او نمی‌دانم.
این موضوع مال 1964 است، یعنی اوج شیدایی نسبت به بیتل‌ها. 
اوایل پاییز بود. نیمسال تازه‌ی مدرسه شروع شده بود و همه‌چیز داشت باز به روال عادی می‌افتاد. دختره داشت در راهروی درازِ نیم‌تاریک ساختمان مدرسه‌ی قدیمی تندوتند می‌رفت و دامنش در پیچ‌وتاب بود. غیر از من کس دیگری آنجا نبود. یک صفحه‌ی 45 دور را چنان به سینه چسبانده بود که انگار غنیمتی است. روی جلد صفحه نوشته بودند با بیتل‌ها. همان که عکس چشمگیر سیاه و سفید گروه چهار نفری بیتل‌ها را در نیم‌سایه رویش چاپ کرده‌اند. نمی‌دانم چرا، اما به‌دلیل مبهمی برایم روشن بود آلبوم اصل بریتانیایی است، نه نسخه‌ی امریکایی یا ژاپنی آن.
دختر خوشگلی بود. دست‌کم در آن زمان به نظرم خیلی معرکه بود. قدبلند نبود، اما موهای مشکی بلند و پاهای باریکی داشت و بوی خوشی می‌داد (شاید این خاطره درست نباشد، نمی‌دانم. شاید بوی خوش نمی‌داد؛ ولی این‌طور یادم مانده که انگار وقتی می‌گذشت، بوی خوش دل‌انگیزی به سویم وزید).

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط