سفرهای مارکوپولویی: پاریس از دور نمایان شد؛ پاریس به روایت مسافران دورهی قاجار
میرزا نصرالله
ورود به پاریس: تیر 1279 شمسی
اما پاریس! خدا میداند که چه کردهاند و چه قدرت نشان دادهاند. عقل حیران است. اولاً در تمام پاریس عمارت کمتر از چهار مرتبه ندیدم. از چهار الی ده مرتبه عمارت دیده شد و کمتر از ده متر عرض کوچه پیدا نمیشود. تمام کوچههای پیادهرو با سنگ تراشیده و قیر و سنگ و شن را به هم آمیخته، مثل یکپارچه سنگ نمودهاند. وسط که کالسکه و تراموا میرود با تخته و قیر فرش شده، و احتساب و پلیس ده قدم به قدم فاصله ایستاده تا برگی از درخت میافتد همان ساعت برمیدارند و متصل با توربینها کوچهها شستوشو میدهند و مسلماً از بعضی اتاقهای سایر ممالک تمیزترند. همینقدر در نظافت این شهر بس که پشه و مگسی در این فصل یک دانه اینجا ندیدهام و تحقیق کردم گفتند خیلی کم میشود. در راه که میآمدم با علاءالملک صحبت میکردیم که گنجشک و طیور در اینجاها خیلی کم است در پاریس. معلوم شد که علت چه بوده، خوراک اینها اغلب از ذرات هوائی و آنها هم تولید میشوند از کثافت. پس در این شهر این دو که مثل نابود هستند طیور که خوراکشان کم است خودشان هم کمترند. تمام آنچه میبینم و در کتابها و اعلانات میخوانم اگر بخواهم به قلم آرَم باید بر عجز خود اعتراف کرده، ترک نویسندگی گویم ولی مالایدرک کلّه لایترک کلّه. بعضی را که خالی از فائده نیست مینویسم.

اولاً ترتیب زندگانی پاریس. اگر کسی غیر معروف و تنکراً در این شهر وارد شود ولی بخواهد ترتیب خوشی زندگانی نماید از بابت خوراک و چایی و کرایهی کالسکه و کرایهی هتل و انعامات که متصل به عنوانات مختلف باید داده شود روزی دویست فرانک با راحتی میشود ماند و خرج کرد. کمتر هم میشود ولی زندگانی پست است و کسی تصور نکند که این وجه زیاد است. این برای یک نفر تنهاست. کسی عیال داشته باشد، بچه داشته باشد به همین قدر علاوه میشود. قدم به قدم باید پول داد تا خوش بود. در پاریس هلو و شلیلی بسیار خوب دیدم ولی دانهای به هشت فرانک خریدم، همچنین انگور خوشهای ده فرانک، یک فنجان چایی دو فرانک. از همین قرار سایر معلوم میشود. این دویست فرانک هم زندگانی متوسط میتوان نمود و الا کسی بخواهد مجلل باشد ـ عیاشی زیاد ـ هرچه خیالش است میتواند به خرج برساند که هر قدمی انسان بردارد باید پولی خرج کرده، بگذرد. مثلاً دخول اکسپوزیسیون و راه رفتن در خیابانها که ناچار انسان خسته شده، روی صندلی مینشیند باید پول داده، از این سر کوچه به آن کسی پیاده برود ناچار پنج فرانک خرج خواهد شد. خرج نهایت ندارد. بسته به خود انسان است. میتوان یک میلیون مصرف کرد و میتوان دیناری به کسی نداد. خرج داخل حساب نیست. آنقدر در این شهر سیرک و بال و کازینو است که نمیتوان تعداد آورد. یکی از این جمله گرند اپرا است که تمام اطراف آن از مجسمهها از مرمر و غیره پر شده، میگویند پنج میلیون فرانک خرج عمارت آنجا شده.
در میان فرانسهها معروف است که خداوند سه چیز بر کسی کرامت فرماید پاریس برای او بهشت دنیاست و آن پول است و جوانی و خوشگلی. در تمام مجالس چنین شخصی معزز و محترم و هر جا بنشینید مردم خاصه زنها مثل مگس دور عسل جمع میشوند. اغلب فرانسه مردم مهربان و خیلی پولدوست و در مقام پول از همهچیزشان میگذرند. هیچجا در فرنگ مثل فرانسه کلاهبردار نیستند. پیش کسی پولی به سراغ نمایند بای نحو کان خواهند گرفت. ملت خوشزبان و خوشتعارف هستند ولی بیاندازه تقلب رواج دارد.
باری، رود سن که از رودهای معروف عالم است از وسط پاریس میگذرد. در یک طرف او که میدان شهر بوده، اکسپوزیسیون بازار عمومی است که هر ملت و دولت عمارتی بهطرز و سبک عمارتهای مملکت خود در اینجا بنا نمودهاند و در آنجا آنچه متاع از آن مملکت حاصل میشود ـ مالالتجاره است ـ وارد نمودهاند. بعضیها کارخانجات کوچک هم آوردهاند. آنچه در مملکت صنایع دارند مختصراً مینمایند. بعضی از دول معظمه، مجسمهی قشونشان را چه سواره و چه پیاده با توپ و تفنگ و اسلحه که دارند آورده، گذاشتهاند ولی به اندازهای مجسمهها را شبیه ساختهاند تا دو سه دقیقه در جلوشان ایستاده نشود اغلب معلوم نمیشود که انسان و حیوان است یا مجسمه. جایی هم از کاشی به شکل مسجدی از مساجد اصفهان ساختهاند مخصوص ایران است که در آنجا قالیها و کاشیها و فیروزههای خوب برای فروش گذاشتهاند و بعضی نقاشیهای قدیم ایران و غیره و غیره است.