
روانشناسی هوش مصنوعی / هوش مصنوعی چه تأثیری بر جامعه خواهد گذاشت؟
کتاب «روانشناسی هوش مصنوعی»، نوشتهی تونی پرسکات، به همت انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. هوش مصنوعی، علم و مهندسی ساخت ماشینهای هوشمند، بهویژه برنامههای کامپیوتری هوشمند است. به گفتهی جان مککارتی، یکی از بنیانگذاران این حوزه، هوش مصنوعی به کاربرد کامپیوتر برای درک هوش انسانی مرتبط است، اما نیازی ندارد خود را به روشهایی که به لحاظ زیستشناختی قابل مشاهده هستند، محدود کند.
این کتاب به بررسی هوش مصنوعی و رابطهی آن با علم درک هوش انسانی، یعنی روانشناسی میپردازد. درواقع، این یک رابطهی پیچیده و چندجانبه است. بنا به گفتهی مککارتی، از آنجا که روانشناسی و هوش مصنوعی موضوعات مشابهی دارند، هر دو حوزه با هوش در ارتباط هستند. در روانشناسی، هوش بهطور طبیعی و همانگونه که در انسانها و حیوانات مشاهده میشود، مطالعه میشود. هوش مصنوعی نیز با احتمال ایجاد هوش ترکیبی (ساخت بشر) در مصنوعات، بهویژه کامپیوترها و همچنین در مصنوعاتی که ممکن است تا حد زیادی شبیه حیوانات باشند، مانند رباتها، مرتبط است.
برخی روانشناسان شناختی، از روشهای هوش مصنوعی برای طرح و آزمایش نظریههای مربوط به هوش انسانی استفاده میکنند. محققان هوش مصنوعی نیز بهدنبال استفاده از ایدههای مطرحشده در روانشناسی و علوم اعصاب، که شامل درک علمی مغز و سیستمهای عصبی است، برای خلق شکلهای جدیدی از هوش مصنوعی هستند. با وجود اینکه هوش مصنوعی الگوبرداری مستقیمی از هوش طبیعی نمیکند، گاهی اوقات به دنبال مسیرهای متفاوتی میرود که در این صورت، به آن هوش مصنوعی بیگانه میگوییم. بهدلیل به اشتراکگذاری ایدهها و و بینشهای متقابل، هوش مصنوعی و روانشناسی از همان ابتدای ابداع کامپیوترها، بهعنوان دو حوزهی وابسته و جداییناپذیر شناخته شدهاند. درواقع، ایدهی ماشینهایی که همانند انسان فکر میکنند، تقریباً به اندازهی خود روانشناسی قدمت دارد و متفکران اولیه یونان آن را مطرح کردهاند.
راههای دیگری نیز وجود دارد که در آنها روانشناسی با هوش مصنوعی ارتباط دارد. یکی از این موارد این است که با ورود هوش مصنوعی به جهان، انسانها شروع به تعامل با آن کردهاند و این تعامل به تغییر جامعه و شیوهی زندگی ما انجامیده است. درک نحوهی تأثیرگذاری هوش مصنوعی بر انسانها و بررسی چگونگی ارتباط انسانها با هوش مصنوعی، ازجمله در قالبهای فیزیکی آن، مانند رباتها، منجر به پدید آمدن زمینههای تحقیقاتی جدیدی شده است که تعامل انسان و ماشین و تجربهی کاربری نام دارند.
علاوهبراین، روشهای روانشناختی برای درک چگونگی برداشت مردم از هوش مصنوعی به کار گرفته میشود. بهعنوانمثال، نگرش ما نسبت به هوش مصنوعی و افکار و ترسهای ما دربارهی اینکه چگونه هوش مصنوعی ممکن است در آینده بر ما تأثیر بگذارد، چگونه است. البته، هوش مصنوعی در حال حاضر وجود دارد و برخی از این تأثیرات هماکنون در حال رخ دادن است، اما مردم نیز دربارهی عواقب آینده آن فکر میکنند و نگران هستند. برای مثال، آیا هوش مصنوعی میتواند به ابرهوش تبدیل شود و اگر چنین شود، چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد؟
این ایده، بهشدت مورد بحث قرار میگیرد؛ از این منظر که آیا ممکن است این ایده تحقق یابد و نتیجهی آن برای بشریت خوب، بد، یا حتی بسیار بد باشد تا حدی که هوش مصنوعی جایگزین انسانها شود؟ درست همانطور که در برخی از فیلمهای علمیتخیلی تصور میشود.
تمامی این جنبههای رابطه بین روانشناسی و هوش مصنوعی در این کتاب مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
قسمتی از کتاب روانشناسی هوش مصنوعی:
آیا مغز شبیهسازیشده میتواند مانند یک مغز بیولوژیکی فکر کند یا خیر. هرچند ما نمیتوانیم تمام جزئیات بیولوژیکی آنچه در نورونها و مغز رخ میدهد را شبیهسازی کنیم، اما پرسش این است که تا چه اندازه باید به این جزئیات نزدیک شویم تا بتوانیم یک سیستم مصنوعی، که قادر به فکر کردن باشد، پدید آوریم؟
بهعنوان مثال، با استفاده از مدلهای کامپیوتری، میتوانیم سیستمهای آبوهوایی را بادقت بالا شبیهسازی کنیم، اما هیچکس تصور نمیکند که یک رگبار شبیهسازی شده، همان حس خیس شدن بدن را به وجود آورد. به همین ترتیب، یک شبیهسازی از مغز هرگز قادر نخواهد بود ویژگیهای فیزیکی و خواص شیمیایی واقعی مغز را بازتولید کند.
دلیل اینکه برخی فکر میکنند مغز با آبوهوا تفاوت دارد، به این برمیگردد که مغز بهعنوان یک سیستم محاسباتی در نظر گرفته میشود. این فرضیه که در علوم شناختی مدرن مطرح است، بر این ایده تمرکز دارد که مغز عملیات روی دادهها را طبق قوانین خاصی انجام میدهد. انواع محاسباتی که مغز انجام میدهد، شبیه به عملیات آماری است که ریاضیدانان آن را بر مجموعه دادههای بزرگ با نویز ذاتی زیاد توصیف میکنند. در مقابل، کامپیوترهای معمولی عملیات منطقی و بدون نویز انجام میدهند، که این تفاوت باعث شده برخی از دانشمندان و فیلسوفان استدلال کنند که مغزها مثل کامپیوترها نیستند.
بااینحال، هوش مصنوعی مدرن بهطور فزایندهای به الگوریتمهای آماری که نویز بیشتری دارند، تکیه میکند تا مسائل پییچیدهی هوش مصنوعی را حل کند. اینکه الگوریتمها شبیه به شبکههای نورونهای بیولوژیکی موجود در مغز عمل میکنند. بههمیندلیل، به این برنامهها شبکههای عصبی مصنوعی میگویند. همچنین، با استفاده از سختافزارهای عصبگون، هوشهای مصنوعی بهطور فزایندهای شبیه به محاسبات مغز عمل میکنند که نشاندهندهی همگرایی بین این دو حوزه است.