
اجارهنشین/ پر رمزوراز و پر تعلیق
رمان «اجارهنشین» نوشتهی فریدا مکفادن را نشر نون به چاپ رسانده است. این رمان، یکی از آثار پرهیجان و پرتعلیق این نویسندهی پرفروش ژانر تریلر روانشناختی است که توانسته مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند. مکفادن در این کتاب نیز بار دیگر مهارت خود را در خلق داستانهایی پر رمزوراز، شخصیتهای چندلایه و تعلیقهای نفسگیر نشان میدهد. اجارهنشین همانند دیگر آثار او در دستهی پرفروشهای معمایی و تریلر روانشناختی جای گرفته و بهسرعت توجه خوانندگان علاقهمند به داستانهای پرپیچوخم و پر از رازهای تاریک را جلب کرده است.
این کتاب از همان ابتدا با فضایی رمزآلود آغاز میشود و خیلی زود خواننده را درگیر دنیایی میکند که در آن اعتماد شکننده است، حقیقت در پس لایههای دروغ پنهان شده و هر تصمیم کوچک میتواند به فاجعهای بزرگ ختم شود. مکفادن استاد روایتهایی است که در ظاهر ساده شروع میشوند اما بهتدریج عمقی هولناک پیدا میکنند و اجارهنشین نمونهی کامل این توانایی اوست.
یکی از ویژگیهای اصلی اجارهنشین خلق فضایی خفقانآور و پر از سوءظن است. رمان حول محور شخصیتی میچرخد که بهنام یک مستأجر وارد خانهای میشود که ظاهراً عادی است، اما در پشت دیوارهای آن رازهایی سیاه و گذشتهای خونآلود نهفته است. خانه در این رمان نهتنها یک مکان، بلکه عنصری زنده و تهدیدگر است که در هر لحظه حس ناامنی و اضطراب را به خواننده منتقل میکند.
درونمایهی اصلی کتاب دربارهی اعتماد و شکنندگی آن در روابط انسانی است. مکفادن نشان میدهد که چگونه اعتماد میتواند بهراحتی دستکاری شود و چگونه افراد ممکن است دروغهایی بسازند تا هویت واقعی خود را پنهان کنند. این موضوع در ترکیب با مضمونهای دیگری همچون حقیقت پنهان، خطر در روابط روزمره و قدرت رازهای گذشته، ساختاری چندلایه به کتاب داده است.
فریدا مکفادن
شخصیت اصلی داستان ـ مستأجری که وارد خانه میشود ـ بهگونهای ساخته شده که خواننده همزمان به او نزدیک میشود و درعینحال نمیتواند بهطور کامل به او اعتماد کند. او شخصیتی است پر از تناقض: همزمان معصوم و مرموز، آسیبپذیر و درعینحال توانمند. این ابهام روانی باعث میشود که هر صفحهی کتاب با پرسشی تازه همراه شود و خواننده در تردید بماند که آیا شخصیت اصلی قربانی است یا شاید خود نقشآفرین اصلی در رخدادهای تاریک خانه است.
دیگر شخصیتها ـ صاحبخانه، همسایهها، و افرادی که گذشتهی خانه را میشناسند ـ نیز بهصورت هوشمندانهای طراحی شدهاند. آنها نه سیاه و سفید مطلق، بلکه در طیفی از خاکستریهای اخلاقی جای میگیرند. هرکدام رازهایی دارند و همین رازها فضای داستان را غنیتر میکند. مکفادن با هنرمندی نشان میدهد که چگونه گذشتهی شخصیتها همواره به نوعی بازمیگردد و بر حال آنها سایه میافکند.
یکی از نقاط قوت رمان، شیوهی روایت آن است. مکفادن بهخوبی میداند چگونه از دیدگاه محدود برای ایجاد تعلیق استفاده کند. خواننده فقط همانقدر میداند که شخصیت اصلی میداند و این محدودیت دانستهها باعث میشود هر جزئیات کوچک معنایی مرموز پیدا کند.
سبک نوشتاری نویسنده در این کتاب ساده، روان و درعینحال تأثیرگذار است. او از جملات کوتاه و ضربآهنگ تند استفاده میکند که کاملاً با فضای پرتنش داستان همخوان است. زبان او بیش از آنکه شاعرانه باشد، سینمایی است؛ توصیفهای او بهگونهای است که خواننده میتواند صحنهها را مانند یک فیلم در ذهن مجسم کند. همین ویژگی باعث شده که بسیاری از آثار او پتانسیل اقتباس سینمایی داشته باشند.
مکفادن همچنین استاد استفاده از اشیاء روزمره برای ایجاد وحشت است. او نشان میدهد که چگونه یک در نیمهباز، یک صدای خفیف در شب یا یک نگاه گذرا میتواند ترسناکتر از صحنههای خونین باشد. این مهارت در ایجاد وحشت روانی است که آثار او را از بسیاری از تریلرهای سطحی متمایز میکند.
این رمان با استقبال زیادی از سوی خوانندگان مواجه شده است و منتقدان نیز آن را یکی از بهترین نمونههای معاصر تریلر روانشناختی دانستهاند که تعلیق، روانکاوی شخصیتها و روایت پرکشش را در هم آمیخته است.
قسمتی از کتاب اجارهنشین نوشتهی فریدا مکفادن:
سرم گیج میرود؛ یعنی ممکن است که ویتنی با هدف آشکار جهنم کردن زندگی من به اینجا اسبابکشی کرده باشد؟
باید اعتراف کنم که وقتی بهخاطر استفاده از شامپو و غلات صبحانهام سرش فریاد زدم، مرتکب خطای فاحشی شدم و به این خاطر پشیمانم؛ اما هیچ کار بدی نکردهام که این رفتارش با من را توجیه کند. بهطرز مشکوکی انگار از روز اول با من مسئله داشت.
شاید هم از پیش از روز اول. شاید او دلیل این باشد که شغلم را از دست دادم و به مستأجر گرفتن نیاز پیدا کردم.
اما چطور چنین چیزی امکان دارد؟ اصلاً از کجا وین وینسنت را میشناخت؟ و حتی اگر میشناخت... اگر اصلاً چنین چیزی امکان داشته باشد... چرا؟ چرا باید اینطور برایم نقشه بکشد؟ چرا باید اینطور پایش را به خانه و زندگیام باز کند؟
یعنی دلیلی هست که ویتنی کراس اینطور برایم نقشه کشده است و من چیزی از آن نمیدانم؟
نه. با عقل جور درنمیآید. شاید این اواخر کمی بدبین شدهام؛ اما این حتی برای من هم دیگر زیادی است و بههرحال، پیش از اینکه برای اجارهی اتاق بیاید، هرگز او را در زندگیام ندیده بودم.
مگر نه؟
تلفن همراهم را بیرون آوردم و نام ویتنی کراس را در گوگل مینویسم. اولینباری که او را دیدیم، جستوجوی سریعی در اینترنت کرده بودم، اما وقتی هیچچیزِ هشداردهندهای از این جستوجو حاصل نشده بود، تحقیق را متوقف کردم؛ اما اینبار عمیقتر جستوجو میکنم.
اولین نتیجهی جستوجو از یک مورخ امریکایی به نام ویتنی راجرز کراس است، اما او سال 1955 درگذشته بود. بنابراین فکر میکنم این شخص ربطی به مشکل من ندارد. دستکم دوازده صفحه نتیجهی جستوجو در گوگل را بررسی میکنم، اما هیچکدام به این ویتنیای که من میشناسم مرتبط نیستند. شبکههای اجتماعی را بررسی میکنم و چند پروفایل برای اسم ویتنی کراس پیدا میکنم، اما هیچکدامشان عکس یا اطلاعات عمومی ندارند.
خیلی عجیب است. اکثر همسنوسالهای خودم بهنوعی در شبکههای اجتماعی حضور دارند، اما ویتنی حتی یک حساب کاربری هم ندارد؛ حتی یک ردپای دیجیتالی هم از این دختر دیده نمیشود.
این نگرانکننده است.
چرا در شبکههای اجتماعی حضور ندارد؟ به نظر نمیرسد که از فناوری ترس داشته باشد... همیشه تلفن همراهش توی دستش است؛ یعنی سعی دارد چیزی از گذشتهاش را پنهان کند؟
اجارهنشین را نشاط رحمانینژاد ترجمه کرده و کتاب حاضر در 309 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.