میزانسن: یک عاشقانه‌ی ایسلندی

2 سال پیش زمان مطالعه 7 دقیقه

«یک عاشقانه‌ی ایسلندی» نمایشنامه‌ای است نوشته‌ی یوهان سیگوریونسان. این نمایشنامه‌نویس و شاعر ایسلندی، سال ۱۸۸۰ در مزرعه‌ای بزرگ متعلق به خانواده‌ای مرفه در شمال ایسلند زاده شد. از ۱۴ سالگی به مدرسه‌ای در ریکیاویک، پایتخت ایسلند فرستاده شد و بعدتر، برای تحصیل دانشگاهی در رشته‌ی دامپزشکی به کپنهاگ رفت، اما، پس از سه سال، تحصیل را کنار گذاشت و به‌طور حرفه‌ای به نویسندگی پرداخت. از آنجا که فعالیت ادبی‌اش در دانمارک متمرکز بود، اغلب آثارش را ابتدا به زبان دانمارکی و بعد به زبان مادری‌اش، یعنی زبان ایسلندی منتشر کرد.

«یک عاشقانه‌ی ایسلندی» پرآوازه‌ترین نمایشنامه‌ی اوست که سال ۱۹۱۱ برای نخستین‌بار در کپنهاگ و اندکی بعد در استکهلم، لندن و بوستون اجرا و محبوب شد و در دوره‌ی حیات نویسنده به ۹ زبان ترجمه شد. ویکتور شوستروم، کارگردان مطرح سوئدی، فیلمی لطیف و شاعرانه با نام «یاغی و زنش» (۱۹۱۸) از روی آن ساخت و بر آوازه‌ی آن افزود. این نمایشنامه با روایت سرراست، فضای باورپذیر و شخصیت‌های ملموس و به‌یادماندنی‌اش، بر دل مخاطبانی از سایر فرهنگ‌ها نشست و نخستین اثر ادبیات دراماتیک جدید ایسلند بود که به جایگاهی بین‌‌المللی رسید.

«یک عاشقانه‌ی ایسلندی» حاوی جلوه‌های بسیاری از طبیعت ایسلند است، از چشم‌اندازهای کوهستانی و صخره‌های آتش‌فشانی گرفته تا پرندگان بومی و گیاهان دارویی. زیباتر اینکه نویسنده در عین حفظ فضای واقع‌گرایانه طبیعت را، و به‌طور خاص کوهستان را، همچون یک شخصیت وارد نمایش کرده است. این‌گونه نقش‌آفرینی دراماتیک طبیعت مهم‌ترین وجه مشخصه‌ی این نمایشنامه است، خصوصاً اگر آن را با آثار نمایشنامه‌نویسان بزرگ اسکاندیناوی، یعنی ایبسن و استریندبرگ، که پیچیدگی روان‌شناختی بیشتری دارند، مقایسه کنیم.

«یک عاشقانه‌ی ایسلندی» همچنین عناصر گونا‌گونی از فرهنگ ایسلند را بازنمایی می‌کند: خرافه‌ها، ترانه‌ها و لالایی‌ها، باورهای مذهبی، بازی‌های محلی، افسانه‌ها و مهم‌تر از همه یاغیگری‌ها. یاغیان ایسلندی محکومانی رانده‌شده از شهر و دیار بودند که به ناگزیر در کوهستان روزگار می‌گذراندند.

ادبیات عامیانه‌ی ایسلند دربردارنده‌ی انبوهی از قصه‌های قهرمانانه و حماسی، یا به زبان اهالی شمال اروپا «ساگا»، درباره‌ی یاغیان و دلاوری آنان در برابر دل‌سنگی کوهستان است. این نمایشنامه نیز براساس یک ساگا نوشته شده که خود پرداختی از زندگی اِیویند واقعی است، یاغی مشهوری در سده‌ی هجدهم میلادی که سالیان دراز در دل کوهسارانِ این‌سو و آن‌سوی ایسلند خانه‌به‌دوشی کرد. سیگوریونسان، برای اینکه حسی واقعی از زندگی یاغیانه‌ی اِیویند در اثر بدمد، شمال تا جنوب ایسلند را پای پیاده پیمود و نقاطی را که مشهور است اِیویند و زنش در آنجا زندگی می‌کرده‌اند دید. تلاش نمایشنامه‌نویس بر آن بوده است که یک عاشقانه‌ی ایسلندی در ضمن روایت ماجرا، برای مخاطب پنجره‌ای باشد گشوده به محیط طبیعی و فرهنگی ایسلند.

قسمتی از نمایشنامه‌ی یک عاشقانه‌ی ایسلندی:

کوری: اون سالی که تو کوهستان زندگی کردم، گاهی این‌قدر از دست خودم عصبانی می‌شدم که می‌خواستم بزنم خودم رو لت‌وپار کنم. یه‌بار واقعاً این کار رو کردم -با یه طناب گره‌دار خودم رو شلاق زدم.

هادلا: حتماً خیلی درد کشیدی!

کوری: اگه اون موقع یکی بهم می‌گفت که قراره یه روز خوشبخت بشم، حسابی بهش می‌خندیدم. فکر می‌کردم خوشبختی یعنی ثروت و اشرافیت. همه‌ی رؤیام این بود که یه روز یه لباس گرون‌قیمت بپوشم و با کلی اسب برگردم به روستای زادگاهم.

هادلا (با خنده): نمی‌دونستم انقدر ازخودراضی هستی.

کوری: دیگه نیستم، ولی حالا عوضش خسیس شدم. این دقیقه‌ها برام عین طلان. (دست هادلا را می‌گیرد.) همین که دستت رو می‌گیرم، احساس خوشبختی می‌کنم. قبل از اینکه تو وارد زندگیم بشی، درخشش خورشید رو نمی‌دیدم، ولی الان وقتی بارون می‌باره، چیکه‌چیکه‌ش اسم تو رو تو گوشم صدا می‌زنه.

هادلا: تو واقعاً عاشقمی!

کوری: انگار تو یه کلیسام. یه مشعل دستمه و دارم شمعا رو یکی‌یکی روشن می‌کنم. هر شمعی که روشن می‌شه، کلیسا بزرگ‌تر و قشنگ‌تر می‌شه. ولی من یه دزدم. اگه دستگیر بشم، زنده‌به‌گورم می‌کنن. الان هم صدای ناقوس کلیسا بلند شده. صدای مردم رو می‌شنوم که دارن پشت درِ کلیسا جمع می‌شن.

هادلا: داری من رو می‌ترسونی.

کوری: (صورت هادلا را بین دو دستش می‌گیرد.) باید خوب به صورتت نیگا کنم که اگه همین الان کور شدم، تا ابد قیافه‌ت رو تو خاطرم داشته باشم. روح تو توی چشماته. وقتی نیگام می‌کنی حس می‌کنم یه دست نامرئی صورتم رو نوازش می‌کنه. هروقت آفتاب می‌تابه، من چشمای تو رو خواهم دید. سخته بهت بگم، ولی فردا، قبل سپیده‌دم، من تو راه کوهستانم. همین امشب باید فرار کنم.

هادلا: می‌دونستم. (می‌نشیند) بهم بگو چه نقشه‌ای واسه فرار کشیدی.

کوری: باید قبل از سرمای زمستون برم؛ اون نامه‌ای که از جنوب واسه بازداشت من فرستاده‌ن هر لحظه ممکنه برسه.

هادلا: اینا رو می‌دونم.

کوری: (می‌نشیند.) امشب که اومدم خونه، می‌گم ردپای یه گله گوسفند رو یه جایی تو کوه دیده‌م دورتر از جاهایی که همیشه گله رو می‌بریم. بعد ازت دو تا اسب می‌خوام. تو که روی من رو زمین نمی‌اندازی؟ (هادلا سر تکان می‌دهد که نه.) بعد می‌گم که باید همین الان برم، همین امشب، قبل از اینکه ردپاها پاک بشن. وقتی برنگشتم، همه فکر می‌کنن گیر یاغیا افتاد‌م یا یه بلایی سرم اومده.

هادلا: بعدش کجا می‌ری؟

کوری: وسط کوهستان یه دشتی هست که چشمه‌های آب گرم داره. قبل از اینکه بیام پیشت، همون جا زندگی می‌کردم.

هادلا: چقدر طول می‌کشه برسی اونجا؟

کوری: سه روز. تقریباً تو دل کوهستانه.

هادلا: همون‌جا کلبه‌ت رو می‌سازی؟

کوری: نه؛ قبلاً اونجا تو یه غار آتش‌فشانی زندگی می‌کردم. برادرم چند تا وسیله بهم داده بود که با خودم آورده بودم، اونا رو تو همون غار گذاشتم موند. انگار بهم الهام شده بود که دوباره یه روز برمی‌گردم اونجا. (سکوت می‌کند.)

هادلا (درحالی‌که دست کوری را می‌گیرد) بازم برام بگو، خیلی بیشتر بگو. دوست دارم دقیقاً بدونم که چه جور جایی قراره زندگی کنی (با لبخندی غریب)، این‌طوری می‌تونم تو رؤیاهای خودم بیام اونجا و ببینمت.

کوری: یادم نیست تا حالا واسه‌ت چی گفتم و چی نگفتم. تو شاید فکر کنی کوهستان وحشی و خشنه، ولی اصلاً این‌طور نیست. تابستونا، زیر نور خورشید، کوهستان خیلی قشنگ می‌شه. یخچالا مثل یه جزیره‌ی سفید و پانخورده وسط دریایی از ماسه می‌شن که لبه‌ی پایینشون توی آفتاب به سبز و آبی می‌زنه. وقتی نزدیک‌تر می‌ری، تو مرز بین یخچال و زمین ماسه‌ای، یه ردیف تپه‌ی نوک‌تیز ماسه‌ای می‌بینی که مثل موجای یه دریای سیاه پشت سر هم خیز برداشته‌ن. (دوباره ساکت می‌شود. هادلا گلی چیده است و گلبرگ‌های آن را یکی‌یکی می‌کَنَد.) چرا پرپرش می‌کنی؟ چه نیتی کردی؟

هادلا: عاشقمی!

کوری: مگه فال گلبرگ لازم بود؟ (در حال برخاستن) اصلاً ناراحت نیستی که باید از هم جدا شیم؟

هادلا: (در حال برخاستن) اگه مثل یه بچه گریه‌وزاری کنم، رفتن برات آسون‌تر می‌شه؟

کوری: نمی‌دونم. (سکوت می‌کند.) به‌هرحال، لازم نیست دلت برام بسوزه. من ثروتمندم-من شاه کوهستانم!

خرید نمایشنامه یک عاشقانه‌ی ایسلندی    

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید