معرفی کتاب: نوشتن برای زیستن
«نوشتن برای زیستن» عنوان کتابی است با زیرعنوانِ مقایسهی سبکهای نگارش در ژاپن، امریکا و فرانسه، نوشتهی ماساکو واتانابه که نشر نی آن را به چاپ رسانده است. در سیستم آموزشی ژاپن دو مقولهی توانایی خلاقیت و توانایی تجزیه و تحلیل از سالیان قبل مورد توجه قرار گرفته است، اما در عمل در کشور امریکا نحوهی پرورش این دو مهارت از کلیدیترین مباحث آموزشی قلمداد میشود. حال سؤال این است که آیا تعریفی که در امریکا از دو مقولهی توانایی خلاقیت و توانایی تجزیه و تحلیل میشود با تعریفی که در ژاپن از این دو مقوله میشود همخوانی دارد یا نه؟ برای یافتن جواب اینگونه سؤالات، موارد زیر محورهای اصلی مباحث این کتاب را تشکیل میدهند:
-پرورش چه نوع مهارتهایی در دو کشور ژاپن و امریکا مدنظر است؟
-معلمان از چه سبکهایی برای توصیف و بیان موضوعات استفاده میکنند و به دانشآموزان نیز آموزش میدهند؟
-شیوهی نگارش دانشآموزان دو کشور چگونه است؟
نتیجهی کلی که در پایان این کتاب به آن میرسیم، حاکی از این است که مکانیسم درک موضوعات و همچنین شیوههای گفتاری و نوشتاری تنوع بسیاری دارند و این تنوع در دو کشور ژاپن و امریکا نیز قابل مشاهده است. علاوه بر این، درخواهیم یافت که تفاوتهای موجود بین دو کشور، با نحوهی ارزشیابی توانایی دانشآموزان رابطهی تنگاتنگی دارد. بهخصوص با دقیق شدن بر روی دانشآموزان مدارس ابتدایی دو کشور، بهخوبی متوجه تفاوتهای بارز مکانیسم درک موضوعات، تکنیکهای گفتاری و نوشتاری و همچنین نحوهی ارزشیابی توانایی دانشآموزان خواهیم شد.
معمولاً از فرایندی که در آن افراد متعلق به یک فرهنگ یا اجتماع، نحوهی صحیح معاشرت و درک متقابل را فرا میگیرند، با عنوان فرایند اجتماعیشدن یاد میشود. در واقع، تفاوت در نحوهی اندیشه و رفتار مردمان ژاپن و امریکا از آنجا نشئت میگیرد که در آموزش ابتدایی هر دو کشور، هرچند فرآیند اجتماعیشدن را آگاهانه به دانشآموزان تعلیم میدهند، تعریفی که از محتوای آن میشود متفاوت است. به بیان دیگر، مدرسه را نمیتوان صرفاً مکانی برای آموزش و ارائهی دانش و مهارت دانست. مدرسه مکانی است که در آن مباحثی چون نحوهی دستهبندی اطلاعات و متقابلاً تفسیر آنها، نحوهی بیان مطلب به صورت مجابکننده، نحوهی برخورد با کلمات و واژههای احساسی و... از طریق ممارست و تمرین در ذهن دانشآموزان نهادینه میشود.
سعی این کتاب بر آن است که بدون روی آوردن به کلیگویی و طرح مفاهیم انتزاعی، مانند جهانبینی و خصوصیات ملیتی، بهطور عینی و از طریق انشایی که دانشآموزان ژاپنی و امریکایی در کلاسهای درس مینویسند و همچنین از راه متمرکز شدن بر نحوهی ادارهی کلاس توسط معلمان دو کشور، فرایند استدلال و شیوهی تبیین اندیشه را موشکافی کند.
نویسنده در این کتاب میکوشد علت تفاوت نحوهی استدلال ژاپنیها و امریکاییها را به «خاص بودن» این دو کشور ربط ندهد و از این طریق آن را توجیه نکند؛ چراکه نه فقط ژاپن و امریکا، بلکه هر فرهنگ و کشور دیگری نیز مسلماً خاص است و ویژگیهای خاص خود را دارد. لذا این کتاب با آشکار ساختن ویژگیهای بارز نحوهی بیان مطالب توسط دانشآموزان، بر خصوصیات و پسزمینههای سیستم آموزشی این دو کشور دقیق میشود و همچنین، به کمک علم روانشناسی شناختی، سعی در تبیین رابطهی بین آموزش و چگونگی شکلگیری منطق یک اجتماع دارد.
نویسنده از ترتیب بیان موضوعات بهعنوان سرنخی برای شروع و در عین حال، شاخصی واضح و قبلفهم استفاده کرده و با موشکافی شیوههای مختلف برقراری ارتباط و بیان موضوعات، کوشیده است که تنها به گوشزد کردن وجود چنین شیوههای مختلفی بسنده نکند و آنها را بهعنوان یکی از روشهای مؤثر برای درک منطق فکری و رفتاری افراد به خوانندهی این کتاب معرفی کند.
در جامعهی بینالمللی امروزی که پیوسته شاهد بروز اصطکاکهای شدید در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستیم، آیا تفاوت در نحوهی درک و تفسیر موضوعات باعث سوءتفاهم و تقابل میشود؟
در فصل آخر این کتاب با مدنظر داشتن مطالب فراگرفتهشده در کلاسهای ژاپن و امریکا، سعی شده است راهحلهایی برای اینگونه مشکلات و سوءتفاهمها و ساختن یک جامعهی بهتر ارائه شود.

قسمتی از کتاب نوشتن برای زیستن:
توجه به نحوهی آموزش انشانویسی در واقع توجه به نحوهی نگرش ما به جامعه و افراد درون آن است. از این رو، برای عملی کردن تصویر ایدهآلی که از این جامعه در ذهن داریم، به معطوفساختن نگاه خود بر شیوهی تدریس انشانویسی نیازمندیم. از گذشته تاکنون این مسئولیت برعهدهی سیستم آموزش نگارش و بیان بوده است.
در ژاپن تنها بر این موضوع تأکید میشود که دانشآموزان باید احساسات کودکانهی خود را در انشا بروز دهند؛ بنابراین، در مدارس این کشور هیچ سبک نگارشی تعلیم داده نمیشود و تمرکز بر روحیات و رفتار دانشآموزان در زندگی روزانه است که در نهایت به تشابه محتوای انشاها منجر میگردد.
در نقطهی مقابل و در امریکا، آموزههای اخلاقی از سرفصل اهداف آموزش انشانویسی حذف شد و تمرکز بر آموزش و تمرین سبکهای مختلف نگارش ترویج داده شد. در نتیجه، دانشآموزان امریکایی، بسته به موضوع انشاء، سبک مناسب را انتخاب میکنند و با ادغام سبکها در یکدیگر، تنوع زیادی در انشاها دیده میشود.
در ژاپن برای میداندادن به افکار و احساسات کودکانه، همهی سبکها و ساختارهای موجود نادیده گرفته میشود تا مجال این باشد که دربارهی ابداع سبکی جدید همفکری به عمل آید. سبک «آزاد بودن در نوشتار» توانست بهعنوان بیبدیلترین سبک نگارش جای خود را در سیستم آموزش انشانویسی این کشور باز کند.
در آمریکا، با ساده کردن ساختار سبکهای مختلف و تعلیم آنها به دانشآموزان، این آزادی به آنها داده میشود که سبکی را انتخاب کنند و طبق اصول آن انشا بنویسند. این تناقض است؛ یعنی تا حق انتخاب نباشد، داشتن آزادی در نوشتن بیمعناست.
نگاهی به سیر تاریخی آموزش انشانویسی در ژاپن گویای این مطلب است که محور قرار دادن کودک و توجه به روحیات و رفتار او، از جنبش نوسازی سیستم آموزشی دورهی تایشو شروع شده و در عصر حاضر نیز پابرجاست. انتظاری که معلمان از دانشآموزان داشتند این بود که ماجراها را از دریچهی عواطف و احساسات خود توصیف کنند و از این طریق به رشد روحی و فکری برسند.
در آمریکا با عمومیتیافتن تحصیلات تکمیلی و اهمیت دادن به چهارچوبهای توضیح و توصیف علمی، ساختار مقالهنویسی شکل گرفت و تأکید این ساختار بر تکنیکهای نگارش و واضحنویسی است.
جاافتادن ساختار فعلی آموزش انشانویسی در ژاپن برآمده از تفکرات و اقدامات معلمان، نویسندگان کودک و صاحبنظرانی بود که عموماً به دولت وابسته نبودند؛ درحالیکه در امریکا استادان دانشگاه در حوزههای زبانشناسی، روانشناسی و ادبیات انگلیسی نقش بسزایی در شکلگیری ساختار فعلی سیستم انشانویسی داشتند.
در نتیجه، هنگامی که در ژاپن از آموزش انشانویسی سخن به میان میآید، ذهن افراد معطوف سطح دبستان و نحوهی انشانویسی دانشآموزان ابتدایی میشود. درحالیکه در امریکا منظور از انشانویسی در واقع مقالهنویسی است و در دبیرستانها و دانشگاهها دربارهی چگونگی آن تبادل نظر میشود.