معرفی کتاب: ماندارین

2 سال پیش زمان مطالعه 8 دقیقه

«ماندارین» کتابی است نوشته‌ی ژوزه ماریا دِ اسا دِ کی‌روش که نشر نگاه آن را به چاپ رسانده است. ژوزه ماریا د اسا کی‌روش در ۲۵ نوامبر سال ۱۸۴۵ در شهر کوچکی در شمال کشور پرتغال به دنیا آمد؛ مادرش که نوزده‌ساله بود و هنوز رسماً با پدرش ازدواج نکرده بود او را به دایه‌اش سپرد؛ هرچند پدر و مادرش بعدها وقتی که اسا ۱۴ سال شد، با هم ازدواج کردند، ولی فرزندشان تا ۲۱ سالگی نزد پدر و مادربزرگش زندگی کرد. وقتی اسا به ۴۰ سالگی رسید، پدرش رسماً او را به فرزندی قبول کرد؛ هرچند هزینه‌های تحصیلش در مدرسه‌ی شبانه‌روزی و همین‌طور هزینه‌ی تحصیلاتش در دانشگاه کویمبرا را همیشه پرداخت می‌کرد. از تلاش‌های اسا برای نویسندگی نیز کاملاً حمایت می‌شد. اسا مدتی برای روزنامه‌های محلی مطلب می‌نوشت؛ اما بعدها دیپلمات شد و بیشتر عمرش را در مقام کنسولی در کشورهای مختلف سپری کرد. آخرین پست کنسولی اسا در پاریس بود که تا زمان مرگش، در ۵۶ سالگی، ادامه داشت. او سال‌ها از مشکلات حاد معده رنج می‌برد و سرانجام در شانزدهم آگوست ۱۹۰۰ در پاریس دیده از جهان فروبست.

اسا د کی‌روش از نویسندگان مشهور پرتغال متعلق به جنبش ادبی نسل دهه‌ی هفتادی قرن نوزدهم بود؛ کی‌روش و جنبش دهه‌ی هفتاد بر این باور بودند که از یک‌سو باید با محافظه‌کاری حاکم بر جامعه‌ی پرتغال به ستیز برخیزند و از سوی دیگر در حوزه‌ی ادبی، رمانتیسم مسلط را به چالش بکشند؛ به نظر اسا د کی‌روش، رمانتیسم حاکم بر فضای ادبی پرتغال دروغین و زیان‌بار بود. او به پیروی از نویسندگان مشهوری مانند فلوبر، از رئالیسم حمایت کرد و بر این باور بود که ادبیات و مخصوصاً ادبیات داستانی و رمان از طریق توسل به واقعیت می‌توانند نقش و اهمیت رهایی‌بخش خود را بازیابند. بنابراین، او به یکی از پرچم‌‌داران اصلی رئالیسم در ادبیات، نه‌تنها در پرتغال که حتی در ادبیات پرتغالی_برزیلی، مبدل شد. اسا در رمان‌های اولیه‌اش کوشید اصول رئالیسم را به کار بندد؛ دو رمان «جرم پدر آمارو» (۱۸۷۸) و «عمو بازیلو» (۱۸۷۸) شهرت فزاینده‌ای برای او به ارمغان آورد.

اسا دِ کی‌روش نُه سال بعد از سخنرانی مشهورش (۱۸۷۱) در لیسبون، در دفاع از رئالیسم، داستان بلندِ «ماندارین» را نوشت. با وجود اینکه این اثرش با استقبالی چشمگیر روبه‌رو شد از انتقادهای تند هم بی‌نصیب نماند. به نظر منتقدانش این اثر به‌هیچ روی بازتاب‌دهنده‌ی رئالیسم مورد نظر اسا دِ کی‌روش نبود. ازاین‌رو، در مقدمه‌ای که بر ترجمه‌ی فرانسوی این اثر نوشت تلاش کرد پاسخی درخور به منتقدان بدهد: «این اثر دقیقاً به قلمرو فانتزی تخیل تعلق دارد و نه واقعیت، زیرا ابداً محصول و ثمره‌ی مشاهده‌ی صرف نیست، بلکه ابداع و خلق شده است... انگیزه‌ی طبیعی و خودانگیخته‌ی روح پرتغالی را تجسم می‌بخشد.»

بنابراین خواننده‌ی این داستان انتظار دارد اثری را بخواند که واقعیت در آن نقش چندانی ندارد؛ ولی لازم به ذکر است که این داستان درواقع در آمیزش تخیل با واقعیت است؛ اسا د کی‌روش با توصیف رئالیستی از لیسبون، و بعدها چین، کوشیده است پیوند و تأکید خود بر رئالیسم را زنده نگه دارد.

داستان «ماندارین» درواقع مانیفست فلسفی اسا دِ کی‌روش است. البته عبارت «Tuer le mandrian» به معنای ماندارین را بکش، به معنای عملی شیطانی است، به این امید که کسی متوجه نشود، یا آسیب‌زدن به کسی که قرار نیست هیچ‌وقت با او ملاقات کنید؛ شاتو بریان نخستین کسی بود که پارادوکس «ماندارین» را در اثر خویش به کار گرفت و بعدها نویسندگان دیگر فرانسوی نیز از آن استفاده کردند. در رمان «باباگوریو» اثر جاویدان بالزاک، راستیناک از دوستش این سؤال روسویی را می‌پرسد که «اگر می‌توانست با کشتن ماندارینی پیر و فرتوت، بی‌آنکه از پاریس جُم بخورد، ثروتمند شود، چه می‌کرد؟» رمان «ماندارین» دقیقاً مبتنی بر همین پارادوکس است: «در اعماق سرزمین چین، ماندارینی زندگی می‌کند که بسی ثروتمندتر و و توانگرتر از هر پادشاهی است که در افسانه یا در واقعیت تاریخی از آن صحبت شده. تو هیچ‌چیز درباره‌ی این مرد بسی توانگر نمی‌دانی، نه اسمش را می‌دانی و نه کینه‌اش را؛ نه چهره‌اش را دیده‌ای و نه از جامه‌ی ابریشمی زربفتی که به تن دارد، آگاهی. برای آنکه تو وارث ثروت بیکران و نامحدود او شوی، کافی است زنگی را که کنارت، روی کتاب است به صدا درآوری. آن‌وقت مرد توانگر، در آن گوشه‌ی پرت مغولستان در دم جان خواهد داد...»

اسا د کی‌روش در «ماندارین» زمانه و دوران خود را به نقد می‌کشد؛ او با آگاهی از این پارادوکس کوشیده است جامعه‌ی محافظه‌کار پرتغال دوران خویش را به چالش بکشد. درواقع، «ماندارین» فقط چالش شخصیت اصلی تئودورو نیست، بلکه پارادوکس اخلاقی طبقه‌ی اشراف، روحانیت و مردم عادی نیز هست. کی‌روش با توصیف کاریکاتوری شخصیت‌های این طبقات نه‌تنها قدرت پول و ثروت در جامعه‌ی محافظه‌کار پرتغال را برجسته می‌کند، بلکه تلاش می‌کند روی از نقاب تزویر و ریای حاکم بر این جامعه برکشد.

اما داستان «ماندارین» فراتر از نقد جامعه‌ی پرتغال است، اسا د کی‌روش درواقع با ماندارین، انسان را در برابر پارادوکس همیشگی قرار می‌دهد؛ قدرت و ثروت و شهوت. این سه‌گانه‌ی به‌هم‌پیوسته، در طول تاریخ، چون سه نیرو و محرک بشری عمل کرده‌اند و هزاران هزار انسان روح خویش را در ازای دست‌یافتن به آن‌ها با شیطان یا نیروهای شیطانی بشری تاخت زده‌اند. اسا د کی‌روش در داستان خواندنی و جذاب خویش دوباره آینه‌ی «ماندارین» را در برابر دیدگان ما می‌گیرد و از ما می‌خواهد تکلیفمان را با آن روشن کنیم. البته برخلاف تصور اولیه، کی‌روش هرگز در دام اخلاق‌گرایی و پند و اندرز نمی‌غلتد، روش او بیش از هر چیزی پرسشگرانه است. این ماییم که باید تصمیم بگیریم زنگ را به صدا درآوریم یا نه. فرقی ندارد که در کجا باشیم؛ جهان ظلمانی این روزهای ما بیش از هر چیز محصول این است که کسی یا کسانی اینجا یا آنجا زنگ یا ناقوس مرگ دیگری را به صدا درآورده‌اند.

قسمتی از کتاب ماندارین:

تقریباً بعد از گذشت یک تابستان، فهمیدم که تی‌چین‌فوی مرحوم در کدام استان چین می‌زیست.

فرایند اداری جست‌وجوی مرحوم تی‌چین‌فو بسیار عجیب بود؛ کاملاً چینی! کامیلوفِ گره‌گشا که مدام از استانی به استانی دیگر در سفر و جست‌وجو بود، اول از همه باید ثابت می‌کرد که هدف او برای یافتن محل زندگی مانداری متوفی، نه توطئه‌ای علیه امپراتوری بود و نه در پسِ پشت این کنجکاوی، دسیسه‌ای علیه مناسک تدارک دیده شده بود! شاهزاده تونگ بعد از اینکه از هر بابت خیالش از کامیلوف آسوده شد، قبول کرد تا در حوزه‌ی فراخ و گسترده‌ی امپراتوری تحقیقات ادامه یابد: صدها کاتب و میرزابنویس، شب و روز، با قلم‌مو روی کاغذ برنج، سرگرم نوشتن گزارش شدند؛ از دوایر حکومتی و دیوان محاکمات ستاره‌شناسی تا کاخ نیکوکاری، پر از حرف و حدیث بود. خیل عظیمی آدم در رفت‌وآمد بودند از سفارت روس تا عمارت‌های شهر ممنوعه و از آنجا در بایگانی‌های حکومتی. مدارک و اسناد زیادی گردآوری شده که یک‌به‌یک باید وارسی می‌شدند.

هربار که ژنرال کامیلوف از شاهزاده تونگ درباره‌ی تحقیقات پرس‌وجو می‌کرد، او پاسخ‌های آرام‌بخشی می‌داد: حالا در حال بررسی سرنخ‌هایی در کتاب مقدس لائوتسه‌اند یا مشغول وارسی چند متن بازمانده از دوران نوهاچو. شاهزاده تونگ که از بی‌صبری و ناشکیبایی نظامی روس‌ها خوب مطلع بود، هرازگاهی پیام‌های مرموزی همراه با تحفه‌ای برای کامیلوف ارسال می‌کرد؛ شیرینی‌های شکم‌‌پر یا شاخه‌های بامبوی خوابانده در شربت.

ژنرال کامیلوف با اشتیاق تمام، وقتش را صرف یافتن رد و نشانی از خانواده‌ی مرحوم تی‌چین‌فو کرده بود و من در محضر همسر زیبایش، به قول شاعر ژاپنی، ابریشم و طلا می‌بافتم.

در باغ، زیر درختان بلند چنار، آلاچیقی بود که به سبک چینی آن را آلاچیق آرامش رازپوشانه نام نهاده بودند؛ نهر روان و خنک نرم و آسوده از کنار آلاچیق می‌گذشت. دیوارهای آلاچیق از بامبو و ابریشم سورمه‌ای بافته شده بود؛ هنگامی‌که نور خورشید از لای بامبوها به درون می‌تابید، فضای داخلی پر می‌شد از نور ماورایی عقیق‌مانند. وسط آلاچیق یک دیوان زیبا از جنس ابریشم سفید قرار داشت؛ شاعرانه چونان ابر صبحگاهی و جذاب همچون تختگاه عروس. در هر گوشه‌ی آلاچیق، گلدان بزرگی از عهد دودمان ین دیده می‌شد، پر از گل رز و نیلوفرهای قرمز ژاپنی. کف آلاچیق با حصیرهای نازک نانکینگ مفروش شده بود؛ نزدیک پنجره‌ی مشبک، روی چهارپایه‌ی ظریفی از چوب سفید صَندل، بادبزنی با پرهای شیشه‌ای قرار داشت که نسیم خنکی را در فضای داخلی آلاچیق می‌پراکند و البته صدایش قدری حزن‌انگیز بود.

ماندارین

ماندارین

نگاه
افزودن به سبد خرید 75,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط