
قصههای شب برای مدیران/ درنگی برای تعمق، پس از رها شدن از یک روزِ پر از آشوب مدیر بودن
کتاب «قصههای شب برای مدیران»، نوشتهی هنری مینتزبرگ، به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. در دنیای مدیریت صاحبنظران مختلفی هستند و گاه نگاه آنها کاملاً با یکدیگر متناقض است. هنری مینتزبرگ متفکری دلنشین با ذهنی بینظیر است که حرفها و آرای او حاصل سالها مشاهده و تعمق روی بهترین سازمانهاست. برخلاف بسیاری از نویسندگان و مشاورانی که با کلامشان، مدیران باتجربه را تحقیر میکنند و آتش اضطراب و نادانی به جانشان میاندازند، سخنان مینتزبرگ برای مدیرانِ بزرگ آرامشبخش است.
مینتزبرگ متفکری است که نهتنها سازمان را میشناسد، انسان و جامعه را نیز میفهمد و دغدغهی اصلی او زندگی بهتر برای جامعه است. دیدگاههای او فراتر از زمان خود است و در زمانهای که سازمانهای امروزی حواس ما را از کار انداخته، چشمهی اشراق را در نهاد ما خشکانیده و رهایی از مسائل جاریِ زندگی اجتماعی را برایمان مشکل کرده است، اندیشههای او میتواند راهگشا باشد. او متفکری است که بسیاری از ساعتهای عمرش را در دل طبیعت میگذراند؛ ازاینرو ذهنی دگراندیش و همآوا با ارغنون طبیعت دارد. شاید این یکی از دلایلی باشد که خوانندگان آثار مینتزبرگ احساس میکنند سخنان او با طبیعتشان، یعنی طبیعت انسان، سازمان و جامعه سازگارتر است و نسیمی از آرامش برای آنان به همراه دارد.
این کتاب گزیدهای از جان کلام و دیدگاههای پختهی مینتزبرگ است که در طی سالیانِ سال تحصیل کرده و با زبان تمثیل و استعاره، اما مختصر و مفید، در قالب نوشتههای کوتاه جمع آورده است. به تعبیر خود مینتزبرگ، این کتاب شاید مهمترین کتاب زندگی او در آستانهی هشتادسالگیاش باشد. او در این کتاب، با نوشتههای کوتاه و استعارههای بهیادماندنی، بسیاری از شنیدههای مرسوم در دنیای مدیریت را زیرکانه نقد میکند و بسیاری از پیشفرضهای شما را در هم میشکند. از ویژگیهای این کتاب جامعیت آن است؛ موضوعات گستردهای از «آموزش مدیریت» تا «سازماندهی» را از زاویهای متفاوت با آنچه در کتابها و نظریههای مدیریت رایج است، پوشش میدهد. داستانهای این کتاب ساده نوشته شده، اما از خِرَدی برآمده است که نتیجهی مشاهدات عمیق این اندیشمند خوشفکر دربارهی سازمان و جامعه است. بیتردید این کتاب برای مدیران باتجربه جذاب و دلنشین و آرامشبخش است.

قسمتی از کتاب قصههای شب برای مدیران:
تصور کنید مدیر بیمارستانی عمومی در مونترال هستید. حال فرض کنید از شما خواستهاند کلینیکی محلی دور از محل بیمارستان را نیز مدیریت کنید. در این صورت چه میکنید؟ آیا مداوم میان بیمارستان و کلینیک رفتوآمد میکنید یا اینکه در دفترتان مینشینید و با ایمیل آنجا را مدیریت میکنید؟
چندی پیش در منطقهای از کِبِک داستانی عجیب اتفاق افتاد: دولت تصمیم گرفته بود برای نه مؤسسه با حوزهی کاری مختلف، یعنی بیمارستان، کلینیک محلی، مرکز توانبخشی، مرکز نگهداری از سالمندان و چند مرکز خدمات اجتماعی، فقط یک مدیر انتخاب کند. پیش از آن تصمیم، هریک از این نه مؤسسه مدیر خودشان را داشتند، اما با تصمیم جدید دولت یک نفر جایگزین همهی آن مدیرها شد. درست است، هزینهی زیادی صرفهجویی شد، اما همزمان تصور کنید چه هرج و مرجی ایجاد شد.
واقعاً چرا ما مدیریت «کارهای مدیریتناشدنی» را قبول میکنیم؟ سالها پیش مدیریت به سبک مدیریت هولدینگها، سازمانهایی بزرگ دارای چندین نوع کسبوکار متفاوت، کاملاً مرسوم شد. آن زمان گفته میشد اگر شما مدیریت بلد باشید، قادر خواهید بود هر نوع کسبوکاری را مدیریت کنید: چه استودیوی فیلمسازی، چه رآکتور هستهای و چه مجموعهای از آرایشگاههای زنجیرهای. در این نگاه تنها چیزی که شما نیاز دارید نشستن در دفتر مرکزی هولدینگ و طی کردن این گامهاست:
-خودتان را در مرکز همهچیز تصور کنید و کل کسبوکارهای سازمان را پیرامون خود ترسیم کنید.
-کسبوکارهای مرتبط را در یک خوشه قرار دهید و کادری مستطیلی به دور هر خوشه بکشید؛
-به هر کادر برچسبی بزنید (مثلاً خوشهی پنیر در آسیا)؛
-سپس این کادرها را با خطوطی به یکدیگر وصل کنید؛ با این کار به همه نشان میدهید رئیس واقعی چه کسی است؛
-نهایتاً این خطوط منظم و مرتب را به همه ابلاغ کنید!
اما این کادرهای مستطیلی چقدر گویای واقعیت هستند؟ آیا میدانستید مردم هند، پنیر زیاد میخورند، اما ژاپنیها بهندرت پنیر میخورند؛ حال اینکه هردوی آنها در آسیا واقع شدهاند! با این اوصاف اگر مدیریت یک شرکت مواد غذایی در هند را بر عهده داشته باشید و قرار باشد کسبوکار فروش پنیر را به سراسر آسیا توسعه دهید، چگونه این تفاوتها را مدیریت میکنید؟
اگر به اندازهی کافی باهوش باشید، اصلاً نباید زیر مسئولیت این کار بروید، اما خب، میدانم اگر این کار را نکنید، فرصت یک ارتقای شغلی و فرصت تبدیلشدن به مهمترین تأمینکنندهی پنیر برای بزرگترین شرکتهای غذایی در آسیا را از دست خواهید داد؛ بنابراین شما طبیعتاً مسئولیت فروش پنیر در سراسر آسیا را خواهید پذیرفت و این دقیقاً همان جایی است که مشکلات شروع میشوند: مدیریتِ «یک کار مدیریتناشدنی»!
مدیریت بیمارستان، وقتی که همهی بخشهایش در یک مکان واقع شدهاند، مدیریتی عادی است. مدیریت فروش پنیر در یک منطقه مانند هند نیز مدیریتی عادی است؛ اما اصلا و ابدا طبیعی نیست که انتظار داشته باشیم مدیری بخشهای دیگر در مناطق متفاوت و با اقتضائات گوناگون را مدیریت کند، آنهم فقط به این دلیل که مدیری بالاتر در دفتر مرکزی سازمان همهی آنها را درون یک ردیف قرار داده و در نمودار سازمانی ترسیم کرده است.
قصههای شب برای مدیران را محمدحسین نقوی، علی بابایی و حانیه محمدی به اتفاق ترجمه کردهاند و کتاب حاضر در ۱۶۷ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۹ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.