
فروید در زمانهی خودش و ما/ کاوشی در رؤیاها
«فروید در زمانهی خودش و ما» عنوان کتابی است به قلم الیزابت رودینسکو که نشر خوب آن را به چاپ رسانده است. فروید همچنان ۷۵ سال پس از مرگش، با افسانههایش، دودمان شاهانهاش، کاوشش در رؤیاها، داستانهایش از ایل و تبارهای بدوی، از گرادیوای قدمزن، از کرکسی که در کتاب لئوناردو یافت، از قتل پدر و از موسایی که الواح قانون را گم کرد، مخل خودآگاهی غربی است.
الیزابت رودینسکو، روانکاو و تاریخنگار فرانسوی، در پروژهای بلندپروازانه زندگی و کار زیگموند فروید را روایت میکند. روایت او گسترهای بسیار وسیعتر از زندگی شخص فروید است؛ از تولد پدر و مادر او در اوایل قرن نوزدهم تا شکلگیری خانواده و سپس تحولات پرفراز و فرود سیاسی و اجتماعی دو قرن گذشته آغاز میکند و در ۲۰۱۴، هنگامیکه سارقان به محل نگهداری خاکستر فروید و همسرش وارد شدند، پایان میدهد. جزئیات بینظیر و تعهد استثنایی رودینسکو در گزارش حقایق، کتابی به وجود آورده است که چهبسا بهترین منبع برای شناخت فروید و البته زندگی و زمانهی او باشد.
رودینسکو دانشآموختهی دانشگاه سوربن در دورهی کارشناسی ادبیات است، کارشناسی ارشد را زیر نظر تزوتان تودوروف گذرانده و در سال ۱۹۷۵، دورهی دکتریاش را در دانشگاه پاریس ۸ به پایان رسانده است. او در دورهی کارشناسی ارشد در کلاسهای میشل دو سراتو، ژیل دلوز و میشل فوکو شرکت میکرد و از ۱۹۶۹ تا ۱۹۸۱ عضو مدرسهی فرویدی پاریس (با مدیریت ژاک لکان) بود. آثار او از اواخر دههی ۱۹۶۰ در فرانسه منتشر میشوند و تاکنون به بیش از سی زبان ترجمه شدهاند.
«فروید در زمانهی خودش و ما» نخست به سال ۲۰۱۴ در فرانسه منتشر شد و در همان سال دو جایزهی Prix Decembre و Prix des prix litteraires به آن تعلق گرفت.
قسمتی از کتاب فروید در زمانهی خودش و ما:
روانکاوی، دانشرشتهای نامأنوس و محل تلاقی باستانشناسی، پزشکی، واکاوی ادبی، انسانشناسی و روانشناسی که به اعماق حریم خصوصی نقب میزد، هرگز به دست مبدعش به رویکردی بالینی به روان تقلیل نیافت. فروید از همان آغاز به دنبال آن بود که از روانکاوی یک نظام اندیشهی تماموکمال بسازد؛ نظامی قابلانتقال از طریق جنبشی که او نه رهبر، که مرشد و استادش باشد. ازاینرو به آموزههایش جامهی میراث مکاتب فلسفی یونان باستان پوشاند و سنتی دنیوی از موعودگرایی یهودی_مسیحی را به آن اضافه کرد. در زمانهای که فمینیسم، سوسیالیسم و صهیونیسم رخ مینمود، فروید هم آرزو داشت سرزمین موعود جدیدی فتح کند و سقراط دوران مدرن شود و برای پیشبرد این برنامه نمیتوانست افقش را به تدریس در دانشگاه محدود کند. باید جنبشی سیاسی پایهگذاری میکرد.
در ۴۴ سالگی، هم در جنبش نوسازی روانشناسی و هم در روانپزشکی پویا که از اواخر قرن نوزدهم در پسزمینهی رویاروییها با خرافات دینی و افزایش ناباوری در سراسر اروپا پخش شده بود، شهرتی واقعی دستوپا کرده بود. فروید، ابتدا به صورت غیررسمی، گروهی از پیروان را گرد خود آورد که اغلب بهطور کامل در فضای دانشگاهی وین ادغام نشده بودند. رودولف رایتلر، پزشکی از یک خانوادهی بورژوای کاتولیک و متخصص درمانهای حرارتی، اولین شرکتکنندهی این محفل خودمانی بود. مکس کاهان، پزشک مالیخولیایی فرانسویزبان، اصالتاً رومانیایی و یکی از دوستان کودکی فروید، علاقهای پرشور به هیپنوتیزم و درمانهای چندگانه داشت؛ او هم این جنبش را در ابتدا همراهی کرد، گرچه بر نظریهی فروید دربارهی جنسیت صحه نگذاشت.
در پاییز ۱۹۰۲، رایتلر و کاهان به همراه آلفرد آدلر و ویلهلم استکل انجمن روانشناسی چهارشنبه را پایهگذاری کردند که اولین حلقهی اینچنینی در تاریخ جنبش روانکاوی به شمار میآید. کمی بعد پل فدرن به آنها ملحق شد که دوست داشت خودش را با پولس حواری مقایسه کند یا همپایهی افسر ارتش روانکاوی بداند؛ بعد هوگو هلرِ سردبیر و کتابفروش از راه رسید و سپس مکس گرافِ موسیقیدان. بعد ادوارد هرشمن سرسخت که زندگینامههای روانشناختی مینوشت و در آخر ایزیدور ساجر و خواهرزادهاش فریتس ویتلز به آنها پیوستند که هر دو فرویدیهای متعصب و زنستیز بودند.