
رازهای پشت یک پدیده ادبی؛ هاروکی موراکامی
گاردین در یک گزارش ادبی، نگاهی دارد به زندگی هاروکی موراکامی.
در عرض شش ماه، موراکامی اولین کتاب خود را نوشت؛ رمانی کوتاه به نام «آواز باد را بشنو». او تنها نسخه خطی را به گونزو، یک مجله ادبی ژاپنی، فرستاد و بلافاصله آن را فراموش کرد. موراکامی به محض دریافت این خبر که نامزد دریافت جایزهی معتبر گونزو برای نویسندگان جدید شده است، با همسرش به پیادهروی رفت و یک اتفاق غیرمحتمل دیگر را تجربه کرد. او یک کبوتر زخمی را در خیابان پیدا کرد. پرندهی ترسیده را در آغوشش گرفت و نجاتش داد.
این نویسنده در مجموعه مقالاتی دربارهی نویسندگی، الهامبخشی و خلاقیت، به یاد میآورد: «این زمانی بود که به من ضربهای وارد شد و من خواستم رماننویسی شوم که تا حدودی موفق باشد.»
تجربیاتی را که موراکامی در این مقالات شرح داده، بیشتر شبیه قسمتهایی از رمانهایش است تا واقعیت. علاوه بر این، آنها به شیوهای واقعی بازگو میشوند که بازتاب سبک فریبنده ساده و محاورهایِ داستانهای اوست که اغلب بدون تغییر لحن قابلتوجهی از تقریباً پیشپا افتاده به اسرارآمیز حرکت میکند. او میگوید: «بعداً سعی کردم به انگلیسی بنویسم. دایرهی لغات من و همچنین تسلط من به گرامر انگلیسی بهشدت محدود بود.» و بااینحال وقتی کلماتش را به ژاپنی ترجمه کرد، جملات کوتاه و ساده ایجاد شده توسط آن محدودیتهای خودخواسته «ریتمی متمایز» داشتند.
در طول ۳۵ سال گذشته، سبک بدون آراستگی موراکامی پشتوانهی داستانهایی است که اغلب مبتکرانه هستند. پویایی، او را از یک رماننویس کالت به یک پدیده ادبی در ژاپن تبدیل کرده است.
موراکامی شروعی نسبتاً دیر داشت -او ۳۰ ساله بود که اولین کتابش منتشر شد- اما در آثارش از عناصر فانتزی، علمی_تخیلی و اساطیر سنتی ژاپنی استفاده میکند، درحالیکه شخصیتهایی را خلق میکند که معمولی و بیادعا به نظر میرسند.
ذهن موراکامی بهطور غریزی و شهودی به دویدن و نوشتن نزدیک است و بهآرامی مهارتهای خود را با آمیزهای از انضباط و سرسختی میپوشاند. او مینویسد: «هنگامیکه میدوم، احساس میکنم این همهچیز نیست. در دویدن چیز مهمتری وجود دارد؛ اما برای من اصلاً روشن نیست که آن چیز چیست... .» ناخودآگاه برای موراکامی همچون بورس سهام عمل میکند.