#
#

ذهن بازیگوش/ بداهه در هنر، زندگی و دیزاین

3 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

کتاب «ذهن بازیگوش» نوشته‌ی استفن ناخمانوویچ به همت نشر مشکی به چاپ رسیده است. منبع الهام ما هنگام کار خلاقه چیست؟ شاعران قدیم منظورشان از منبع الهام چه بود؟ آن الهه کیست؟ بازی خیال از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ صدا چه‌ وقت جامه‌ی موسیقی به تن می‌کند؟ طرح و رنگ چه هنگام می‌شود هنر؟ چه‌ زمان واژه تبدیل به ادبیات شده؟ راهنمایی از کجا به بعد آموزش می‌شود؟ چگونه میان ساختارمندی و بداهه‌پردازی، میان قاعده‌مندی و رهایی تعادل برقرار کنیم؟ شور و عشق هنرمند با چه سازوکاری تبدیل به اثر هنری می‌شود؟ ما خالقان آثار هنری از کجا مطمئن شویم که آن اشتیاق و رؤیایی که انگیزه‌ی اولیه‌ی ما برای خلق اثر بود، در لحظه به لحظه‌ی فرایندِ آفرینش بازتاب یافته است؟ در غیاب هنرمند، وقتی دیگر فقط اثر هنری پیش روی ما مخاطبان است، چگونه آن شور و اشتیاق را کشف کنیم یا به آن مجال بروز بدهیم، چگونه آن را ببینیم و به آن گوش بسپاریم و چگونه آن را به خاطر بسپاریم و پذیرای آن باشیم؟ عاشق ساز یا هنر شدن چه حسی دارد؟

ناخمانوویچ می‌گوید: در این کتاب می‌کوشیم ابعاد درونی‌تر بداهه‌پردازی را کشف کنیم. به نظرم شگفت‌انگیز است که فکر بکرِ، نوشتن، تمرین و اجرای قطعه‌ای موسیقی همه در یک آن بروز می‌کند و تمام و کمال به ثمر می‌نشیند. در اولین تجربه‌ی بداهه‌نوازی‌ام با هیجان تمام حس کردم دارم به کشف و شهود می‌رسم، به‌نوعی کمال معنوی که فراتر از قلمروِ پدید آوردن موسیقی است. درعین‌حال بداهه‌نوازی موجب گسترش قلمروِ اثرگذاری موسیقی می‌شود تا جایی که مرزهای ساختگی میان هنر و زندگی را از بین می‌برد. هنگام بداهه‌نوازی به‌نوعی آزادیِ شورآفرین و توان‌فرسا رسیده بودم. در آن لحظه انگار از تمام الگوهای خلاقیت در وجودم پرده می‌گشودم و به راز زندگیِ خودآفریده، خودسازمان‌یافته و اصیل پی می‌بردم. به این نتیجه رسیدم که بداهه‌نوازی رمز اصلی خلاقیت است.

به یک معنا، هنر تماماً بداهه‌پردازی است. برخی انواع بداهه‌پردازی همان‌طور که هست، کامل و به یک‌باره نمود می‌یابد اما «بداهه‌پردازیِ دست‌خورده» هم داریم، یعنی پیش از آنکه هنرمند اثر را به مردم عرضه کند تا از آن لذت ببرند زمانی را صرف بازبینی و بازسازی آن می‌کند. آهنگساز هم هنگامی که نت‌ها را روی کاغذ می‌آورد ابتدا بداهه‌پردازی می‌کند (هرچند فقط در ذهنش)، سپس محصول بداهه‌پردازی را می‌پالاید و فن و نظریه در آن به کار می‌برد. آرنولد شونبرگ می‌نویسد: آهنگسازی بداهه‌‌پردازی است با سرعت کمتر، چون سرعت نوشتنِ آدم اغلب به‌سرعت جریان افکارش نمی‌رسد. اثر هنری که ما کامل شده‌اش را می‌بینیم و شاید عمیقاً هم عاشقش باشیم به یک معنا اثر و ردّپای فرایندی است که در درون پدیدآور رخ داده است. بداهه‌نوازی در واقع احساس ناشی از پیمودن این فرایند درونی است.

«ذهن بازیگوش» در باب منابع درونی آفرینش بداهه و در واقع منشاء هنر به معنای وسیع آن است. هدف این است که با بهره‌گیری کامل از قوه‌ی خیال بشری، احساس مفاهمه، لذت، مسئولیت و آرامش را ترویج کنیم.

قسمتی از کتاب ذهن بازیگوش (بداهه در هنر، زندگی، دیزاین):

همه می‌دانیم مروارید چگونه پدید می‌آید. وقتی ذره‌ای ماسه تصادفاً وارد پوسته‌ی صدف می‌شود، صدف شروع به ترشح ماده‌ی چسبناکِ لَزِج و غلیظی گرد آن می‌کند. لایه‌های بسیار نازک ماده یکی پس از دیگری دور آن جسم خارجی خشک می‌شود و سرانجام تبدیل به شیئی زیبا، کاملاً صیقلی، گرد، سفت و براق می‌شود. بدین‌ترتیب صدف با پذیرفتن جسمِ مزاحمِ خارجی در سامانه‌ی خود، هم آن ذره و هم خودش را به چیز جدیدی تبدیل می‌کند و این گِشتالت را طبق طبع خودش به کمال می‌رساند.

اگر صدف دست داشت مرواریدی در کار نبود. مروارید به این دلیل پدید می‌آید که صدف ناچار است عامل مزاحم را مدت بیشتری در خود نگه دارد.

در مدرسه و محل کار و هنگام آموختن هنر یا ورزش ما را از اشتباه کردن می‌ترسانند و یادمان می‌دهند آن را پنهان کنیم یا از آن بپرهیزیم. اما اشتباه کردن برای انسان بسیار ارزشمند است. اولین فایده‌اش این است که خطا سرچشمه‌ی یادگیری است. کسی که خطا نکند احتمالاً هرگز هیچ‌کاری نخواهد کرد. به قول تام واتسون، که سال‌ها رئیس شرکت آی‌بی‌ام بود، قوه‌ی تشخیص آدم با تجربه قوی می‌شود و تجربه یعنی تشخیص اشتباه؛ حتی از این بالاتر، خطاها و پیشامدهای ناگوار می‌تواند آن ذره‌ی خارجی مزاحم باشد که تبدیل به مروارید می‌شود. خطا به خودیِ خود فرصتی غیرمنتظره و منبع بدیع الهام است. سرانجام به جایی می‌رسیم که موانع را نمکِ کار و فرصتی ببینیم که باید آن را کشف و از آن استفاده کرد.

درک قدرت خطا و استفاده از آن به این معنا نیست که خطا هرچه بیشتر بهتر. تمرین یعنی اصلاح و پالایش دائمی خود و تلاش برای دستیابی به فنون مطمئن‌تر و واضح‌تر؛ اما می‌توان خطا را عامل شناساییِ سطح مهارت خود دانست یا دانه‌ای ماسه که می‌توانیم گرداگردش مروارید بسازیم.

فروید نظریه‌ی جالبی دارد مبنی بر اینکه حرفِ از دهان پریده از ناخودآگاه فرد نشئت می‌گیرد. ناخودآگاه دقیقاً پایه و اساس کار هنرمند است، پس خطاها و آنچه از دست و دهانش می‌پرد حاوی داده‌های بسیار باارزشی از دنیای درون و از ورای خودآگاهش است.

همچنان که شخصیت‌مان در زندگی و هنر عمق و وضوح بیشتری می‌یابد، کم‌کم عادت می‌کنیم به این رخدادهای اجتناب‌ناپذیر توجه کنیم. می‌توانیم از اشتباه‌ها، رخدادهای غیرارادی و حتی ضعف‌های شخصیتی‌مان به نفع خود استفاده کنیم.

ذهن بازیگوش را فاطمه ترابی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۳۸ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۰۵ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب ذهن بازیگوش     

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید