#
#

خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته/ خوشبختی شبیه جهنم!

3 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

کتاب «خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته»، نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز، به همت نشر گویا به چاپ رسیده است. مارکز در روز ۶ مارس ۱۹۲۷ در شهر آراکاتا کشور کلمبیا متولد شد و در آوریل ۲۰۱۴ در شهر مکزیکوسیتی دیده از جهان فروبست.

مارکز رمان‌نویس، قصه‌گو، فیلمنامه‌نویس و ژورنالیست را در کشورهای امریکای لاتین با نام محبت‌آمیز گابو و یا گابیتو می‌شناسند. مارکز یکی از مهم‌ترین نویسندگان قرن بیستم به شمار می‌آید. منتقدان ادبی و صاحب‌نظران دنیای ادبیات در سراسر جهان، کتاب «صد سال تنهایی» او را یکی از ۱۰ رمان برتر جهان می‌دانند و از او به عنوان بنیان‌گذار سبک ادبی رئالیسم جادویی یاد می‌کنند، کسی که این سبک ادبی را به مردم جهان شناساند و آن را بر سر زبان‌ها انداخت. او در سال ۱۹۸۲، برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات شد. بااین‌حال، بعضی معتقدند در آثار او می‌توان رگه‌هایی از زن‌ستیزی را نیز پیدا کرد.

یکی از ناشناخته‌ترین آثار مارکز نمایشنامه‌ی «خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته» است. این نمایشنامه در کشورهای مختلف روی صحنه رفت و به موفقیت‌هایی هم دست پیدا کرد. بااین‌حال چندان شناخته‌شده نیست. این نمایشنامه را شاید بتوان فمینیستی‌ترین اثر مارکز دانست. برخی معتقدند با این نمایشنامه او می‌خواسته به نوعی از خودش انتقام بگیرد؛ زیرا خود او نیز در زندگی شخصی‌اش چندان به زندگی زناشویی متعهد نبوده است. در این نمایشنامه‌ی تک‌پرده‌ای او جانب زن را می‌گیرد، شرحی گزنده بر یک زندگی زناشویی که از بیرون به بهشت می‌ماند و از درون به جهنم.

اوسوالدو سورییانو، نویسنده‌ی معروف آرژانتینی و دوست صمیمی مارکز قبل از اینکه این نمایشنامه روی صحنه برود، در مقاله‌ای نوشت: «مارکز همواره می‌خواسته نمایشنامه‌ای طولانی علیه خودش از زبان یک زن بنویسد. شاید این فکر که شوهر خوبی نبوده آزارش می‌داد. نویسنده‌ای که تلاشش برای ساخت یک جهان خیالی و دردسرهایی که شکوه و عظمت ادبی آثارش برایش به ارمغان آورده بود بین او و همسرش فاصله انداخت، شکوه و عظمتی که دیگر برای یک نویسنده‌ی معاصر در قید حیات تکرار نخواهد شد.»

این اثر اولین و تنها نمایشنامه‌ای است که مارکز به رشته‌ی تحریر درآورد. برخورد منتقدان با این اثر متفاوت بود. برخی آن را ستودند و برخی دیگر معتقد بودند که جنبه‌های تئاتری در آن به‌خوبی رعایت نشده است. بااین‌حال همگی بر ارزش‌های ادبی نمایشنامه و شیوایی متن توافق نظر داشتند. شاید همین اظهارات ضد و نقیض باعث شد مارکز دیگر سراغ تئاتر نرود. از سوی دیگر هیچ‌کس ارزش‌های این نمایشنامه را به‌عنوان یک اثر فولکوریک از امریکای لاتین نادیده نمی‌گیرد، داستان زن و شوهری که لذت زندگی کردن را از یاد برده‌اند.

«خشم‌نامه‌ی عشق علیه یک مرد نشسته»، اثری کاملاً متفاوت از مارکز و نوری است به اعماق ذهن نویسنده‌ای که با نوشته‌هایش دنیای ادبیات داستانی را دگرگون کرد، بااین‌حال همواره خود را پشت واژه‌هایی که هنرمندانه روی کاغذ می‌ریخت پنهان کرد. در این نمایشنامه خود واقعی مارکز رخ می‌نماید.

قسمتی از کتاب خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته:

همون موقع که مادرم بهم گفت تو مرد زندگیم نیستی، باید وِلِت می‌کردم. مردم می‌گفتند که هوس طبیعی یک موجود فقیر محله لاس بریساسه. منِ بیچاره که اون موقع توی ۱۹ سالگی حسابی رسیده بودم. خب معلومه، ولی به خاطر لکنت زبونم جوری حرف می‌زدم که انگار دارم پاهامو روی زمین می‌کشم (کشاندن پاها روی زمین را تقلید می‌کند): اوتیلیا تشت رو می‌شوره، عقب مونده توپ رو پرت می‌کنه، فالگیر سرش به نوشیدنی خوردن گرمه. شکی نیست که تو خودت با موهایی که تا گردنت می‌رسید (با دست تا گردن را نشان می‌دهد) و ریشی که همیشه سه روزه به نظر می‌رسید و صندل زائرها یه جورایی سردمدار مد امروزی هستی. زودتر از همه هم طرفدار زندگی و طول عمر بیشتر با خوردن غذای سالم شدی. نه نوشیدنی می‌خوردی، نه سیگار می‌کشیدی و هیچ غذایی که منشاء گیاهی نداشت از گلوت پایین نمی‌رفت. مردسالار بودی و طرفدار تبعیض جنسی، این یک عیب رو داشتی، مثل همه مردها و تقریباً همه زن‌ها، همراه با استعداد خاص برای این که نشون بدی دنیا به چه جای مزخرفی تبدیل شده. با همون دلایل بدبینانه‌ای که امروز دولتمردهای زپرتی‌ای رو که دارن کشور رو نابود می‌کنند قهرمان خطاب می‌کنی.

اگه از اول در مقابلت کوتاه اومدم به خاطر این بود که با مادرم مخالفت کرده باشم، مادری که با جون کندن مثل خر کار کرد تا من با راهبه‌های پولدار درس بخونم و لیسانس بگیرم. بعد هم مدرک دکترا از دانشگاه بگیرم، حالا هر رشته‌ای که می‌خواد باشه، فقط باید دکترا باشه. وقتی باهام آشنا شدی هنوز داشتم زیبایی‌هام رو توی کوچه و بازار به نمایش می‌ذاشتم، انگار برای فروش خودم به دنیا آمده بودم.

یک میز اتو را باز می‌کند، خوراک‌پز را کنار میز اتو می‌گذارد تا اتو را روی آن داغ کند و یکی از پیراهن‌های خشک را از روی طناب برمی‌دارد و اتو می‌کند.

من و تو زوج شدیم. تو حالت از پدر و مادرت بهم می‌خورد و منم همین‌طور. ولی از چیزی که نداشتیم شاد بودیم. برخلاف امروز، که همه چی داریم به جز عشق.

در اتاق مجاور نوای یک ملودی خاطره‌انگیز ساکسیفون که همراه با این پا و اون پا کردن‌های یک نوازنده تازه‌کار نواخته می‌شود، به گوش می‌رسد.

ملودی آهنگی زیباست که ویژه این اثر در چارچوب روح و سلیقه دورانی که نمایشنامه روی صحنه می‌رود ساخته شده است.

گراسی یلا تک‌گویی خود را قطع می‌کند و با صدای خود نوای ساکسیفون را تقلید می‌کند و سپس با صدای بسیار آرام آواز را زمزمه می‌کند، انگار که می‌خواهد متن آواز را به خاطر بیاورد. در انتها با صدای رسا، مثل یک خواننده حرفه‌ای، آواز را به‌طور کامل می‌خواند.

در حین آواز، میز اتو را تا می‌کند، ننو را باز می‌کند و صحنه دوران زندگی فقیرانه‌اش بار دیگر به زمان حال تبدیل می‌شود.

در پایان آواز، بار دیگر در سالن نشیمن اصلی روشنایی روز خودنمایی می‌کند.

خب، برای من اهمیتی نداشت فقیر باشم. برعکس، ای کاش هنوز هم اونجا بودم، یک یتیم با لکنت زبون. با لالایی ساکسیفون آمالیا فلوریدا، که نور به قبرش بباره، خوابم می‌برد. آمالیا بیچاره که تمام عمرش را وقف یادگرفتن یک قطعه موسیقی با ساکسیفون کرده بود. همیشه همون قطعه را اجرا می‌کرد.

خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته را اسکندر جهانبانی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۷۷ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۳۵ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب خشم‌نامه عشق علیه یک مرد نشسته         

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید