
با مرگ من زندگی کن/ برندهی جایزهی گنکور رمان اول به فارسی ترجمه شد
رمان «با مرگ من زندگی کن»، نوشتهی میشل رُستَن، به همت نشر کتاب کوچه به چاپ رسیده است. لیون راوی مردهی کتاب است که با پدر صحبت میکند. او از روزهای قبل از مرگش میگوید، از مراسم خاکسپاریاش، از پدر و مادرش. لیون با شوخطبعی و کنایه با پدرش سخن میگوید و برخی خاطرات را به یاد او میآورد، خاطراتی که گاه شیریناند و گاه تلخ و چنان در هم آمیختهاند که قابل تفکیک نیستند. رستن شش ماه پس از مرگ پسرش شروع به نگارش این کتاب کرد و توانست جایزهی گنکور رمان اولی ۲۰۱۱ را از آن خود کند. کتابی بهشدت آمیخته با احساسات عمیق انسانی که به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی و ... برگردانده شده است.
میشل رستن سال ۱۹۴۲ در شهر ماند، واقع در جنوب فرانسه، به دنیا آمد. از هفت سالگی خودآموز شروع به یادگیری موسیقی کرد و بعدها در دانشگاه به تدریس فلسفه مشغول شد. او کارهای متعددی را روی سن تئاتر برد تا اینکه پسرش را از دست داد و درگیر عمیقترین تکانههای روحی شد. رستن نتوانست به زندگی بازگردد تا اینکه سال ۲۰۱۰ دست به قلم برد و اولین رمان خود را نوشت. رمانی بهشدت تکاندهنده دربارهی یکی از عمیقترین دردهای بشری یعنی مرگ، اما پر از زندگی و عشق؛ عشقی که اینبار به شکلی نو به کمک انسان خسته و درمانده میآید.

قسمتی از کتاب با مرگ من زندگی کن:
ژوئیه ۲۰۰۳، سه ماه قبل از مرگ من یکی از دوستان هنرمند، عزادار شده و عزیزش را از دست داده است. بابا و مامان به آتشسپارگاه رفتهاند. آنها به کاره رسیدهاند و ماشین را در پارکینگ مشایعتکنندگان پارک کردهاند. آنها از ماشین پیاده شدند تا آن پنجاه متر را پیاده بروند و وقتی ماشین حامل جنازهی سیمون رسید، آنجا باشند. آن روز حتی یک ثانیه هم این فکر به ذهنتان خطور نکرد که خودتان هم باید بهزودی به آنجا برگردید! منتها اینبار نه بهعنوان مشایعتکننده، بلکه به عنوان صاحبان عزا! حتی این فکر به شکل فرض و احتمال هم به سرتان نزد. هیچوقت چیزهای اینچنینی قابل پیشبینی نیستند.
هر دوی شما بدون آنکه بدانید، در جریان مراسم تدفین سیمون، مراحل مختلف کار را یاد میگیرید. این امتیاز خاصی است که بهندرت به کسی داده میشود!
میشود گفت، در واقع کارآموزی شما از دو ساعت پیش شروع شد؛ در همان اتاق مخصوص بدرقه با عزیزِ ازدسترفته. در شهر کمپر هم مثل سایر شهرها، ساختمان مخصوص وداع با مردگان، بنای رقتانگیز و مدرنی است در حاشیهی شهر؛ جایی ساده و معمولی. نه شبیه معابد است، نه شبیه خانه؛ نه باشکوه است نه ساده، نه مقدس است نه پذیرا و مهماننواز. جایی است که با بلوکهای سنگی ساخته شده است با دکوری شبیه به کلیسا در سبک و سیاقِ یک جای خیلی معمولی و پیشپاافتاده؛ یکسری ورقههای شیشهای رنگین شفاف هم به پنجرهها چسباندهاند. درواقع همان قطعهزمینهای ارزان سرمایهداران است که در لاتین تغییر نام داده است و به آن میگویند باشکوه. این اسم چشمگیر است و نشانههای بیرونیاش هم سادهاند؛ بین گاراژها و زمینهای بزرگ قرار گرفته است.
دو مأمور کفنودفن به سمت افراد خانواده میآیند. کتوشلواری تیره بر تن دارند و عینکهایی تیره بر چشم. با چهرههایی جدی و غمزده؛ درست همانطور که باید باشند، کاملاً حرفهای.
موسیقی کلاسیک مخصوصِ مراسم، از موتسارت و پاخلبل با صدایی آرام در فضا پخش میشود. زمزمهوار. تابوتِ سیمون در اتاق کناری است.
با مرگ من زندگی کن را بیتا ترابی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۰۰ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۸ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.