معرفی کتاب: داستایوفسکی و نیچه (فلسفه‌ی تراژدی)

1 سال پیش زمان مطالعه 7 دقیقه

 

«داستایوفسکی و نیچه» (فلسفه‌ی تراژدی) کتابی است نوشته‌ی لف شستوف که انتشارات نگاه آن را به چاپ رسانده است. حوزه‌ای از روح انسان وجود دارد که هنوز داوطلبی برای نفوذ به درون خود ندیده است: مردم فقط به‌زور و با بی‌میلی به آنجا پا می‌گذارند. اینجا دقیقاً حوزه‌ی تراژدی است. انسانی که به آنجا پا گذاشته باشد غیر از دیگران می‌اندیشد، احساس می‌کند و آرزو می‌کند. همه‌ی چیزهایی که برای مردم عزیز و محبوب است برای او غیرضروری و غریبه می‌شود. درست است که او هنوز تا حدی با زندگی قبلی خود پیوند دارد و هنوز برخی از باورهایی را که از دوران کودکی بدان‌ها عادت کرده بود حفظ کرده است؛ هنوز ترس‌ها و امیدهای قدیمی در او زنده است. شاید بارها آگاهی عذاب‌آور از وحشت موقعیت کنونی‌اش و میل به بازگشت به گذشته‌ی آرام‌بخش نزد او بیدار شود؛ اما گذشته بازگشت‌پذیر نیست؛ کشتی‌ها به آتش کشیده شده، همه‌ی راه‌های بازگشت مسدود شده، باید به سوی آینده‌ای ناشناخته و همواره وحشتناک پیش رفت و شخص به پیش می‌رود تقریباً بی‌اینکه نگران باشد چه چیزی در انتظار اوست. رؤیاهای جوانی برای او دیگر دست‌نیافتنی شده‌اند و اکنون دروغین و وهم‌انگیز می‌نمایند. هر چیزی را که زمانی به آن ایمان داشت و روزی دوست می‌داشت اکنون با نفرت و خشم از درون خود ریشه‌کن می‌کند و می‌کوشد به مردم از امیدهای جدیدش بگوید، اما همه با وحشت و حیرت به او می‌نگرند. مردم می‌خواهند در چهره‌ی خسته از افکار پریشان و در چشمان ملتهب و سوزان او که نوری غریب از آن‌ها ساطع می‌شود نشانه‌هایی از جنون ببینند تا حق انکار او را به دست آورند؛ آن‌ها ایده‌آلیسم و نظریه‌های معرفت، یعنی داشته‌های درس‌پس‌داده‌ی خویش را که تابه‌حال به آن‌ها امکان داده در میان معماهای هولناک و رازآلود و وحشت‌های رخ‌داده در مقابل چشمانشان آرام زندگی کنند به یاری می‌طلبند.

آیا ایده‌آلیسم که به آن‌ها کمک می‌کرد با آن همه‌چیز را فراموش کنند اکنون قدرت و جذابیتش را از دست داده است؟ آیا او قادر نیست در مقابل هجوم دشمن جدید مقاومت کند؟ و آیا آن‌ها ناچارند با عصبانیت آمیخته با اضطرابی که به‌سختی پنهانش می‌کنند پرسش قدیمی را پیش روی خود مطرح کنند: بالاخره همه‌ی این داستایفسکی‌ها و نیچه‌ها که مثل صاحبان قدرت سخن می‌گویند چه کسانی هستند؟ و به ما چه می‌آموزند؟

اما آن‌ها به ما هیچ نمی‌آموزند. هیچ توهمی بزرگ‌تر از این باور رایج میان عامه‌ی مردم روس نیست که نویسنده برای خواننده وجود دارد و برعکس، خواننده برای نویسنده وجود دارد. داستایفسکی و نیچه برای ترویج باورهای خود و روشن‌ساختن دیگران سخن نمی‌گویند. آن‌ها خود به دنبال نورند و خودشان ایمان ندارند که آنچه به نظرشان نور می‌آید واقعاً نور است و نه شعله‌ای سرگردان و فریبنده یا بدتر از آن توهمی زاده‌ی تخیل مریض آن‌ها. آن‌ها خواننده را چون شاهد به سوی خود می‌خوانند و می‌خواهند حق اندیشیدن، امید داشتن و وجود داشتن به سبک خود را از او به دست آورند. ایده‌آلیسم و نظریه‌ی معرفت صریحاً به آن‌ها اعلام می‌کنند: شما دیوانگان، شما بی‌اخلاقان، محکوم و نابود شده‌اید و آن‌ها به آخرین مرجع ممکن متوسل می‌شوند به امید لغو این حکم وحشتناک... شاید بیشتر خوانندگان نخواهند این را بدانند، اما آثار داستایوفسکی و نیچه پاسخی در خود ندارند، بلکه پرسشی را مطرح می‌کنند: آیا کسانی که علم و اخلاق طردشان کرده هنوز می‌توانند امیدی داشته باشند؟ یعنی فلسفه‌ی تراژدی ممکن است؟

قسمتی از کتاب داستایوفسکی و نیچه (فلسفه‌ی تراژدی):

داستایوفسکی در واکاوی‌اش از آنا کارنینا با اشاره‌ای گذرا می‌گوید: «آنا کارنینا به‌هیچ‌روی موجود معصومی نیست.» کاملاً موافقم! آدمی باید به‌گونه‌ای استثنایی خام باشد تا در اثر خلاقانه‌ی کنت تولستوی هیچ نبیند مگر شعر. این البته شگفت‌آور است که تا اندازه‌ای پیش‌تر، قبل از انتشار بخش پایانی آناکارنینا (در ویراستی جداگانه)، همین داستایوفسکی کنستانتین لِوین را مردی «با دلی پاک» نامیده بود. آیا قبول ندارید که در برخی موارد باید کلماتِ عموماً مقبول را بادقت و توجه بسیار نگریست؟ مردی با دلی پاک. با این همه لِوین قهرمانِ آنا کارنیناست؛ چکیده و فشرده‌ی رمان در اوست؛ اما داستایوفسکی که در نقش منتقد ادبی ظاهر شد حس کرد موظف است به‌هرروی پشتیبانِ هر نوع آرمانی باشد؛ پس او حتی با ملاطفتی بس کودکانه برای لِوین صفت و لقب به کار برد. در مقامِ یک واقعیت داستایوفسکی نیک از ارزش لِوین آگاه بود و اگر در وهله‌ی نخست قصد داشت شناختش از لوین را نزد خویش نگاه دارد دلیل مهمی برای این کار داشت. انتشار واپسین بخش از آنا کارنینا که در آن تولستوی به خود اجازه می‌دهد شور و شوق جنبش‌های داوطلبانه را به ریشخند بگیرد مایه‌ی خشم و برآشفتگی داستایوفسکی و موجب شد چیزهایی بر زبان برانَد بیش از آنچه در خورِ جایگاه ادبی‌اش و وظایف یک واعظِ پرهیزگار بود. جدای از این، کنت تولستوی در آنا کارنینا به «مرد زیرزمینی» آزادی عمل بسیاری داده بود. برای نمونه کنستانتین لوین بی‌پرده اعلام می‌دارد که «هیچ احساس بی‌واسطه‌ای درباره‌ی سرکوبی صرب‌ها وجود ندارد و نمی‌تواند هم وجود داشته باشد» و او در شاهزاده‌ی پیر (کاراکتری که نویسنده، همان‌گونه که در رمان هویدا می‌شود، او را بسیار دوست‌داشتنی می‌یابد) پشتیبانی نیرومند می‌یابد. شاهزاده می‌گوید: «و من هم پاک سردرگم بودم در فهم اینکه چرا روس‌ها همگی ناگهان شروع کردند به دوست ‌داشتن برادران اسلاوشان، حال آنکه من هرگز آن‌ها را دوست نمی‌داشتم؛ اما وقتی به اینجا رسیدم و دیدم به جز خودم مردمی هستند، مثلاً کنستانتین، که تنها به روسیه علاقه دارند و نه به برادرانِ اسلاومان، آرام شدم.»

چنین جملاتی از دهان کاراکترهای مثبت در رمان تولستوی را داستایوفسکی ناشایست می‌یابد. همه‌ی این‌ها را می‌شود گفت اما با شرح و توضیح درخور، دست‌کم به آن سبک و سیاقی که در «جنگ و صلح» گفته شده است. در آنجا حتی اگر مردم راستی‌راستی نسبت به سرنوشت کشورشان احساس بی‌تفاوتی کنند دست‌کم وانمود می‌کنند دلسوزانه به جنگ علاقه‌مندند و ازاین‌رو در ظاهر «گناه»شان را می‌پذیرند؛ ولی اینجا لوین صاف و پوست‌کنده ابراز می‌دارد که نمی‌خواهد چیزی درباره‌ی رنج اسلاوها بداند. او فقط باید بیفزاید: مادامی‌که همه‌چیز برای من خوب پیش می‌رود. تولستوی جرئت دست‌ زدن به چنین جسارتی را نداشت، به همین دلیل داستایوفسکی مجبور شد به جای او چند جمله‌ای از این قبیل بر زبان لوین بگذارد.

این برخورد دو نویسنده‌ی بزرگ سرزمین روس بر سر مسئله‌ی همدلی با رنجِ اسلاوها بسیار مهم است. چه شد که «عقل و آگاهی، آن داوران لغزش‌ناپذیری که کنت تولستوی تا دم مرگ دست از ستایششان برنداشت، در این دو مردِ به یک اندازه استثنایی نتیجه‌گیری‌هایی چنین متفاوت به بار می‌آورد؟ داستایوفسکی رنجمندانه همه‌ی اهانتِ پنهان در امکانِ چنین برخوردی را حس کرد و مقاله‌اش را تلخ به پایان رساند: «کسانی همانند نویسنده‌ی آنا کارنینا آموزگاران جامعه‌اند، آموزگاران ما و ما تنها شاگردانشانیم و بس. آن‌ها چه چیزی در دنیا دارند به ما می‌آموزند؟»

داستایوفسکی و نیچه (فلسفه تراژدی)

داستایوفسکی و نیچه (فلسفه تراژدی)

نگاه
افزودن به سبد خرید 275,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط