معرفی کتاب: تا ابد به یاد کی یف خواهم بود

12 ماه پیش زمان مطالعه 4 دقیقه

 

«تا ابد به یاد کی‌یف خواهم بود» رمانی است نوشته‌ی ارین لیتکن که نشر مون آن را به چاپ رسانده است. در دهه‌ی 1930، هواداران استالین در اتحاد جماهیر شوروی راهپیمایی کردند و از دستاوردهای کشاورزی جمعی حمایت کردند. این اولین گام برای ایجاد قحطی گسترده بود که در اوکراین جان 4 میلیون نفر را ربود. ارین لیتکن با الهام از تاریخی که جهان فراموش کرده و دولت روسیه آن را انکار می‌کند، این رمان را خلق کرده است.

در سال 1929، کاتیا 16 ساله در دهکده‌ای با خانواده‌اش زندگی می‌کند و عاشق پسر همسایه است. وقتی عوامل استالین به دهکده‌ی او می‌رسند، مقاومت محدودی با حضور اهالی دهکده علیه استالین شکل می‌گیرد، اما به‌زودی همسایگان ناپدید می‌شوند، کسانی که علیه استالین صحبتی می‌کنند، دیگر هرگز دیده نمی‌شوند!

مقاومت بهایی دارد و از آنجایی که گرسنگی و ناامیدی دهکده را فرا می‌گیرد، بقا بیشتر یک رؤیا به نظر می‌رسد تا یک امکان؛ اما حتی در تاریک‌ترین زمان‌ها نیز عشق نجات‌دهنده است.

هفتاد سال بعد، یک زن بیوه‌ی جوان دفتر خاطرات مادربزرگش را کشف می‌کند، دفتری که رازهای مدفون گذشته خانواده‌اش را فاش می‌کند.

این داستانِ انعطاف‌پذیریِ روح انسان است. عشقی که ما را در تاریک‌ترین ساعات زندگی‌مان نجات می‌دهد.

ارین لیتکن نویسنده‌ی کتاب می‌گوید: «هرگز تصور نمی‌کردم انتشار رمانم در مورد ظلم و ستم گذشته بر مردم اوکراین با تراژدی موازی حمله‌ی روسیه به اوکراین در زمان حال همزمان شود.»

در این کتاب، دو زنجیره‌ی روایی وجود دارد؛ بنابراین کتاب را می‌توان در زمره‌ی عاشقانه‌های تلخ و شیرین طبقه‌‌بندی کرد. زبان روایی این رمان ساده و مستقیم است. نویسنده گاه‌به‌گاه به سنت‌های عامیانه، غذا و هنر اوکراین اشاره می‌کند و کتاب از این لحاظ واجد سویه‌های فرهنگ‌شناختی نیز هست. بااین‌حال، منحصربه‌فردترین ویژگی این رمان، ارائه‌ی توصیفی شخصی از نزدیک از زندگی، مرگ و عشق در اوکراین دهه‌ی 1930 است.

قسمتی از رمان تا ابد به یاد کی‌یف خواهم بود نوشته‌ی ارین لیتکن:

کاسیا صفحات خالی را ورق زد و انگشتش را روی کلمات انگلیسی لرزانی کشید که بابی به‌سختی داخل جلد دفتر برایش نوشته بود.

فقط امروز را پشت سر بگذار. فردا روز بهتری خواهد بود.

نصیحت پدر بابی! درست است که توصیه‌اش کمی غمگین به نظر می‌رسید، اما کارگشا بود. خود کاسیا در یک سال گذشته بارها پیش آمده بود که به خودش بگوید فقط همین امروز را پشت سر بگذار. البته باید روی باور آن بخشی از خودش کار می‌کرد که می‌گفت: «فردا روز بهتری خواهد بود.»

کاسیا دفتر را کنار گذاشت. هنوز وقتش نبود، آمادگی نوشتن نداشت؛ اما شاید به‌زودی دوباره دست‌به‌قلم می‌شد و از حال‌وهوای آن روزهایش می‌نوشت.

نفسی عمیق کشید و به سمت حمام رفت. دلش می‌خواست که هرچه سریع‌تر زیر دوش آب گرم برود.

حمام هم درست مانند هر چیز دیگری در آن خانه، دقیقاً شبیه همان چیزی بود که کاسیا از کودکی به یاد داشت. وان، کاسه‌ی روشویی و توالت همگی به رنگ سبز پسته‌ای بودند که فریاد می‌زدند همه‌چیز مال دهه‌ی هفتاد است و پادری نارنجی پشمالوی کف حمام هم قدیمی بودن آن‌ها را تأیید می‌کرد.

کاسیا شیر آب را باز کرد و سراغ کمد رفت تا حوله‌ای بردارد. در کابینت باریک داخل حمام به جای حوله و دستمال توالت و سایر لوازم ضروری حمام، پر بود از کنسرو غذا! از نخودفرنگی، لوبیا سبز و ذرت‌گرفته تا تن ماهی و گوشت که همگی در ردیف‌های مرتب چیده شده بودند.

درِ کمد را بست و زیر کاسه‌ی روشویی را نگاه کرد. آنجا چند حوله و چهار قوطی بلغور جوی دوسر پیدا کرد. موجی از نگرانی مثل خوره به جانش افتاد. چرا کابینت‌های آشپزخانه خالی بودند، اما کابینت‌های حمام پر از غذا؟ این رفتار قطعاً از کسی که ذهنی سالم دارد برنمی‌آید.

وقتی موهایش را می‌شست، دنبال راهی بود که این موضوع را با بابی مطرح کند. در همان لحظه کسی در زد.

وحشت‌زده شیر آب را بست و گفت: «کیه؟ الان می‌آم.»

اما تنها جوابی که گرفت کوبیدن بیشتر به در بود. کاسیا سریع حوله‌ای برداشت و دور خود پیچید. «بردی تویی؟ صبر کن الان می‌آم.»

ضربه‌ها محکم‌تر شد. «خیلی خب، خیلی خب... اومدم.» کاسیا نیم‌نگاهی به لباس‌هایش کرد که روی روشویی انداخته بود. حوله‌اش را محکم‌تر دورش پیچید و در را باز کرد.

تا ابد به یاد کی یف خواهم بود

تا ابد به یاد کی یف خواهم بود

مون
افزودن به سبد خرید 340,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط