معرفی کتاب: الهیات فرهنگ

8 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه


«الهیات فرهنگ» کتابی است نوشته‌ی پل تیلیش، فیلسوف و الهیات‌دان آلمانی که نشر طرح نو آن را با ترجمه‌ی مشترک مراد فرهادپور و فضل‌الله پاکزاد به چاپ رسانده است. این کتاب که نخستین‌بار در سال 1959 منتشر شد، مجموعه‌ای از مقالات و سخنرانی‌های تیلیش را در بر می‌گیرد که در آن‌ها به بررسی رابطه‌ی بین الهیات و فرهنگ می‌پردازد. تیلیش در این کتاب استدلال می‌کند که الهیات و فرهنگ نه‌تنها از هم جدا نیستند، بلکه به طور عمیقی به هم مرتبط‌اند و می‌توانند در گفت‌وگویی سازنده با یکدیگر قرار گیرند.
تیلیش در این کتاب به دنبال ایجاد پلی میان الهیات و فرهنگ است. او معتقد است که الهیات نباید محدود به کلیسا و نهادهای مذهبی باشد، بلکه باید به عنوان بخشی از فرهنگ عمومی در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر، الهیات باید بتواند به سوالات عمیق و وجودی انسان‌ها پاسخ دهد، سوالاتی که در هنر، ادبیات، فلسفه و دیگر جنبه‌های فرهنگ مطرح می‌شوند. نویسنده در این کتاب از مفهوم «الهیات فرهنگ» استفاده می‌کند تا نشان دهد که چگونه می‌توان از طریق تحلیل فرهنگ، به درک بهتری از مسائل الهیاتی دست یافت.
یکی از مفاهیم کلیدی در کتاب، مفهوم نگرانی غایی است. تیلیش معتقد است که هر فرد و هر فرهنگ، نگرانی‌های غایی خاص خود را دارد که به مسائل بنیادین زندگی مربوط می‌شود. الهیات باید بتواند به این نگرانی‌ها پاسخ دهد و به انسان‌ها کمک کند تا معنای زندگی را درک کنند.
نویسنده همچنین در این کتاب به نقد فرهنگ مدرن می‌پردازد و استدلال می‌کند که فرهنگ مدرن با بحران معنا روبرو است. او معتقد است که فرهنگ مدرن، با تمرکز بیش از حد بر علم و تکنولوژی، از پرداختن به سوالات عمیق‌تر وجودی غافل شده است. الهیات می‌تواند به این بحران پاسخ دهد و به فرهنگ مدرن کمک کند تا معنای عمیق‌تری برای زندگی پیدا کند. 
تیلیش به رابطه‌ی بین هنر و ادبیات توجه ویژه‌ای دارد. او معتقد است که هنر می‌تواند به عنوان واسطه‌ای بین الهیات و فرهنگ عمل کند. هنر با بیان تجربیات عمیق انسانی، می‌تواند به سوالات الهیاتی پاسخ دهد و به انسان‌ها کمک کند تا معنای زندگی را درک کنند.
نویسنده همچنین معتقد است فلسفه و الهیات باید در گفتگویی سازنده با یکدیگر قرار گیرند. فلسفه می‌تواند به الهیات کمک کند تا سوالات خود را به شیوه‌ای منطقی و سیستماتیک مطرح کند، درحالی‌که الهیات می‌تواند به فلسفه کمک کند تا به سوالات عمیق‌تر وجودی پاسخ دهد.
تیلیش در این کتاب از سبکی روشن و تحلیلی استفاده می‌کند. او با زبانی دقیق و فلسفی، مفاهیم پیچیده‌ی الهیاتی و فرهنگی را توضیح می‌دهد. بااین‌حال، نوشته‌های او برای خواننده‌ی غیرمتخصص نیز قابل‌فهم است زیرا تیلیش همواره سعی می‌کند مفاهیم را با مثال‌های ملموس و مرتبط با زندگی روزمره توضیح دهد.
کتاب الهیات فرهنگ تاثیر عمیقی بر الهیات و فلسفه‌ی قرن بیستم گذاشت. تیلیش با ارائه‌ی رویکردی جدید به رابطه‌ی بین الهیات و فرهنگ، راه را برای گفت‌وگوهای بیشتر بین این دو حوزه باز کرد. این کتاب نه‌تنها در محافل الهیاتی، بلکه در حوزه‌های فلسفه، هنر و علوم اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفت.

الهیات فرهنگ

الهیات فرهنگ

طرح نو
افزودن به سبد خرید 285,000 تومان

قسمتی از کتاب الهیات فرهنگ نوشته‌ی پل تیلیش:
چون وجود یا اگزیستانس را به مدد عقل درنمی‌توان یافت-زیرا همانگونه که شلینگ و فوئر باخ گفته‌اند، بیرون از هر اندیشه‌ای است-پس باید آن را به تجربه دریافت. شلینگ از تجربه‌گرایی به شرح و تفصیل بحث کرده است. او چندان با تجربه‌گرایی همدلی و همسویی دارد که می‌گوید مکتب تجربه‌گرای انگلیسی را بر دستگاه دیالکتیکی هگل ترجیح می‌دهد. به قول او در انگلستان فلاسفه‌ی حقیقی همان دانشمندان بزرگ‌اند-عبارتی که غالباً بجا و نابجا از قول شلینگ نقل می‌شود. از طرف دیگر، او بین صورت‌های مختلف تجربه‌گرایی فرق می‌گذارد. شلینگ منکر تجربه‌گرایی حسی است اما چیزی را که تجربه‌گرایی پیشینی می‌نامد ، قبول دارد. او درباره‌ی تجربه‌گرایی پیشینی می‌گوید: «فلسفه عقلانی نیز از حیث مواد و مصالح آن تجربی است»، اما حقیقتِ آن منوط به هیچ وجودی نیست. این فلسفه، حقیقی می‌بود حتی اگر هیچ چیزی وجود نمی‌داشت، زیرا موضوع آن قلمرو نسبت‌های معقول است.
رهیافت فلسفه وجودی به اگزیستانس در تمایز با این نوع «تجربه‌گراییِ پیشینی»، رهیافتی کاملاً پسینی یا موخر بر تجربه است. اگزیستانس به همان سیاقی به تجربه ما درمی‌آید که افراد به واسطه اعمالشان. ما از معلول‌ها نتایجی در باب علت‌هایشان استنتاج نمی‌کنیم، اما شخص یا اشخاصی را بی واسطه با کلامشان تجربه می‌کنیم. از این روست که شلینگ پیشنهاد می‌کند ما به فرایند-جهان چونان تجلی و مکاشفه‌ی مستمر (یعنی آن چیزی که پیشفرض ضروری هر اندیشیدنی است) بنگریم. این unvondenkliche خدا نیست، اما به آنانی که در برخی بحران‌های حادِ تجربه، این وحی یا مکاشفه را دریافت می‌کنند خود را چونان خدا آشکار می‌سازد. این کشف و شهود مستلزم وجودِ اختیار و آزادی در هر دو قطب این رابطه است و برخلاف ایده‌ی «امر مطلق» در مقامِ عالی‌ترین مفهوم فلسفه عقلانی، نمی‌توان آن را عنصر ضروری اندیشه دانست. به این طریق، شلینگ به موضع انتقادی کانت بازگشت: خدا در مقام خدا موضوع ایمان است و تحقق عقلانی ایده‌ی خدا امری محال است. از دیدگاه اندیشه محض، خدا امکانی محض باقی می‌ماند: در این نکته کانت و شلینگ همداستانند. اما شلینگ در ادامه می‌کوشد تا با توسل به نوع سومی از تجربه‌گرایی به سراغ خدای وحی رود: «تجربه‌گرایی متافیزیکی»-یعنی همان رویه‌ای که او را به ارائه تفسیری دوباره از تاریخ دین از دیدگاهی نظری سوق می‌دهد. انگیزه و مایه‌ی نظری نهفته در اندیشه‌ی وی بر تمایل وی به حفظ قلمرو وجود از تعرض فلسفه‌ی عقلانی و خضوع و خشوعی که خود وی طرح کرده بود، فائق آمد. گرچه فلاسفه اگزیستانس «تجربه‌گرایی متافیزیکی» شلینگ را رد کردند-زیرا سخنرانی‌های وی در برلین موجب یاس بسیاری از آنان شده بود-اما همه‌ی آنان همصدا با او خواستار اتخاذ رهیافتی تجربی یا آزمون‌گرا در قبال اگزیستانس شدند. و از آنجا که گمان می‌کردند اگزیستانس به طور بی‌واسطه در تجربه درونی شخص یا «وجود» انضمامی هر شخص حضور دارد، نقطه شروع این رهیافت را تجربه‌ی شخصی و بی‌واسطه‌ی فرد هستنده و تجربه‌کننده می‌دانستند. توجه آنان، برخلاف دکارت، به فاعل یا سوژه هستنده معطوف بود نه به سوژه متفکر یا اندیشنده؛ یا به قول هایدگر، نکته اصلی در عبارتِ «می‌اندیشم، پس هستم» دکارت همان «هستم» بود. البته توصیف این «هستم» توصیفِ سرشت تجربه‌ی بی‌واسطه‌ی شخصی از دید هریک از نمایندگان فلسفه‌ی اگزیستانسیال متفاوت است.

   

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط