سینما-اقتباس: روانی

4 هفته پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


«روانی» در سال 1960 اکران و به‌سرعت جنجال‌آفرین شد. این فیلم با ترکیب وحشت روان‌شناختی و نوآوری‌های فرمی، نه‌تنها قواعد ژانر دلهره را دگرگون کرد، بلکه زمینه‌ساز تولد ژانر اسلشر و آثار ترسناک مدرن شد. از نظر ساختاری، فیلم قواعد روایت کلاسیک هالیوود را شکست: مرگ زودهنگام شخصیت اصلی (ماریون کرین) در میانه‌ی داستان، تمرکز بر شخصیت ظاهراً فرعی نورمن بیتس و ایجاد شوک‌های روایی، همگی تابوشکنی‌هایی بودند که تماشاگر آن زمان کمتر تجربه کرده بود.
هیچکاک با بودجه‌ای اندک و گروهی کوچک از همکاران تلویزیونی خود، این فیلم را ساخت، اما موفق شد اثری بیافریند که نه‌تنها موفقیت اقتصادی شگرفی کسب کرد بلکه به اثری مرجع برای تحلیلگران و سینماگران تبدیل شد. موسیقی برنارد هرمن، طراحی صحنه‌ی خانه‌ی بیتس، تدوین صحنه‌ی دوش و بازی آنتونی پرکینز از جمله عناصری هستند که فیلم را جاودانه کردند.
جیمز نِرمور در این کتاب رویکردی ترکیبی دارد. او به جای محدود شدن به یک چهارچوب نظری خاص، از ابزارهای گوناگون نقد سینمایی بهره می‌برد:
1. تحلیلی فرمالیستی و زیبایی‌شناسی: نرمور به‌دقت درباره‌ی میزانسن‌ها، نماها، حرک دوربین و تدوین فیلم بحث می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه هیچکاک با ابزارهای سینمایی خود توانسته تنش و تعلیق ایجاد کند.
2. نقد روانکاوانه: فیلم به‌دلیل مضمون روان‌شناختی‌اش (شخصیت نورمن بیتس و رابطه‌ی او با مادرش) همواره بستر مناسبی برای تفسیرهای روانکاوانه بوده است. نرمور ضمن بررسی این جنبه، از نظریه‌های فرویدی و پسافرویدی بهره می‌گیرد.
3. رویکرد فرهنگی ـ اجتماعی: نویسنده‌ی فیلم را در زمینه‌ی امریکا در دهه‌ی 1960 قرار می‌دهد؛ دورانی که تغییرات اخلاقی، جنسیتی و فرهنگی در حال وقوع بود.
4. نقد تاریخ سینما: نرمور به ارتباط روانی با آثار پیشین هیچکاک و همچنین تأثیرات آن بر سینمای بعدی توجه می‌کند.

پوستر فیلم روانی

این چندلایه‌گی باعث شده کتاب نه صرفاً یک شرح سکانس به سکانس، بلکه تحلیلی جامع از «روانی» باشد.
یکی از محورهای اصلی کتاب، تحلیل روایت فیلم است. نرمور نشان می‌دهد که چگونه هیچکاک با تکنیک‌های روایی خود انتظارات تماشاگر را بر هم می‌زند. در آغاز، فیلم به‌گونه‌ای طراحی شده که بیننده فکر کند ماریون کرین شخصیت اصلی است؛ او دزدی می‌کند، در حال فرار است و همه‌ی توجهات روی اوست؛ اما با مرگ او در صحنه‌ی دوش، روایت تغییر مسیر می‌دهد. نرمور این اتفاق را انقلاب روایی می‌نامد؛ زیرا جایگزینی ناگهانی قهرمان با شخصیتی تازه (نورمن بیتس) نوعی بی‌ثباتی در هویت روایت ایجاد می‌کند که در زمان خود بی‌سابقه بود.
او همچنین به استفاده از دیدگاه محدود در روایت اشاره می‌کند. بسیاری از سکانس‌ها از زاویه‌ی دید محدود یک شخصیت روایت می‌شوند و تماشاگر مانند آن شخصیت در تاریکی قرار می‌گیرد. این محدودیت اطلاعات، به‌شدت بر ایجاد تعلیق و ترس می‌افزاید.
نرمور توجه ویژه‌ای به شخصیت‌پردازی دارد. ماریون کرین، با بازی جنت لی، نماینده‌ی زنی است که میان میل به زندگی مستقل و فشارهای اجتماعی گرفتار شده است. سرنوشت تراژیک او، به نوعی بیانگر محدودیت‌های زنان در آن دوران نیز هست.

نمایی از فیلم روانی

اما نقطه‌ی کانونی تحلیل شخصیت‌ها، نورمن بیتس است. او ترکیبی از معصومیت و جنون را در خود دارد. ظاهر آرام، لکنت‌های خفیف و جذابیت پسرانه‌ی پرکینز در تضاد با جنایات هولناک او قرار می‌گیرد. نرمور شخصیت نورمن را به‌عنوان نمونه‌ای از دوگانگی فرویدی تحلیل می‌کند: کشاکش میان نهاد، من و فرامن. رابطه‌ی او با مادرش، که به شکلی بیمارگونه در ضمیر ناخودآگاه او زنده است، نشان‌دهنده‌ی سرکوب‌های جنسی و عقده‌های ادیپی است. 
یکی از بخش‌های جذاب کتاب، تحلیل صحنه‌ی دوش است؛ شاید مشهورترین صحنه در تاریخ سینما. نرمور با دقت توضیح می‌دهد که چگونه هیچکاک با تدوین سریع، استفاده از نماهای کوتاه (70 نما در کمتر از یک دقیقه) و موسیقی خراشنده‌ی ویولن، توانسته خشونتی شدید را بدون نمایش مستقیم قتل به تصویر بکشد.
این صحنه هم به لحاظ تکنیکی شاهکار است و هم از نظر روان‌شناسیِ تماشاگر نیز اهمیت دارد. نرمور تأکید می‌کند که تماشاگر به‌گونه‌ای ناخودآگاه با قربانی و قاتل هم‌ذات‌پنداری می‌کند: ابتدا با ماریون در حال وحشت، سپس با نورمن که آثار جرم را از بین می‌برد. این جابه‌جایی همذات‌پنداری، یکی از دلایل پیچیدگی فیلم است.
«روانی» در عصری ساخته شد که تحولات مربوط به نقش زنان در جامعه‌ی امریکا آغاز شده بود. نمایش زنانی مستقل اما آسیب‌پذیر و در مقابل مردانی که یا ناتوان‌اند یا روان‌پریش، انعکاسی از اضطراب‌های اجتماعی آن دوره است. ماریون به‌دلیل میل به استقلال اقتصادی و عاطفی مجازات می‌شود، درحالی‌که نورمن قربانی نظامی سرکوبگر و خانواده‌ای بیمارگونه است.

آلفرد هیچکاک

او همچنین به نمادپردازی خانه‌ی بیتس اشاره می‌کند: ساختمانی سه طبقه که می‌توان آن را بازنمایی ناخودآگاه، نیمه‌‌آگاه و خودآگاه دانست: نمادی از ذهن نورمن و روان‌پریشی او.
در بخشی دیگر، نرمور بر اهمیت موسیقی برنارد هرمن تأکید می‌کند. موسیقی فیلم نه‌تنها فضاسازی می‌کند، بلکه نقش فعالی در ایجاد تعلیق دارد. استفاده از ویولن‌های تیز در صحنه‌ی دوش، نوعی خشونت صوتی ایجاد می‌کند که در ذهن تماشاگر ماندگار می‌شود.
طراحی صحنه نیز نمادین است: خانه‌ی تاریک بیتس، هتل متروک و اتاق‌های باریک، همگی حس انزوا و اضطراب را تقویت می‌کنند. نرمور این فضاها را بازتاب روان پریشان شخصیت‌ها می‌داند.
نرمور نشان می‌دهد که روانی نه‌تنها ژانر وحشت را متحول کرد، بلکه شیوه‌ی بازاریابی فیلم‌ها را نیز تغییر داد. هیچکاک شرط کرد که تماشاگران پس از آغاز فیلم وارد سالن نشوند؛ اقدامی که نوعی تبلیغات هوشمندانه بود و بعداً از سوی بسیاری از کارگردانان تقلید شد.
شخصیت نورمن بیتس بعدها الگویی برای بسیاری از قاتلان سینمایی شد. همچنین در حوزه‌ی نقد سینما، راه را برای تحلیل‌های روانکاوی و مطالعات فرهنگی باز کرد.         

 

روانی (یک فیلم،یک جهان31)

روانی (یک فیلم،یک جهان31)

خوب
افزودن به سبد خرید 160,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط