شکسپیر و آزادی/ مرزهای آزادی در آثار شکسپیر
کتاب «شکسپیر و آزادی» نوشتهی استیون گرینبِلت را نشر پیله به چاپ رسانده است. این کتاب، یکی از برجستهترین پژوهشهای معاصر دربارهی مفهوم آزادی در آثار شکسپیر است. گرینبِلت که از چهرههای پیشرو مکتب تاریخگرایی نو محسوب میشود، در این کتاب کوشیده است تا به پرسشی بنیادین پاسخ دهد: آزادی در جهانی که آکنده از اقتدار، اخلاق مطلق و محدودیتهای اجتماعی است، چه معنایی دارد؟ و آیا شکسپیر، در زمانهای که هر اندیشهای بهآسانی میتوانست به جرم شورش علیه قدرت تلقی شود، توانسته است مفهوم آزادی را در آثارش زنده نگه دارد؟
گرینبلت در این اثر کوتاه اما ژرف، نشان میدهد که شکسپیر در جهانی میزیست که اقتدار در آن مطلق بود؛ از سلطنت گرفته تا دین و حتی اخلاق اجتماعی، همه با زبانی فرمانگونه بر زندگی انسان سایه میانداختند. بااینحال، او در نمایشنامههایش جهانی را آفرید که در آن هیچ چیز مطلق نیست: زیبایی با نقص همراه است، نفرت با تردید درمیآمیزد، قدرت با اخلاق در تعارض است و آزادی هنرمند، هرچند محدود، همواره ممکن میشود. به باور گرینبلت، همین مواجههی شکسپیر با مرزهای قدرت و محدودیت، جوهرهی آزادی او را تشکیل میدهد؛ آزادیای نه در فرار از قیدها، بلکه در شناخت و بازی با آنها.
مضمون مشترک تمام فصول پنجگانهی کتاب، تنش دائمی میان آزادی و محدودیت است. گرینبلت نشان میدهد که در آثار شکسپیر، آزادی هرگز مطلق نیست، اما همین نسبی بودن آن، ارزشمند است. شکسپیر در جهانی مینویسد که در آن قدرت، اخلاق، زیبایی و نفرت همگی زیر سلطهی ایدههای مطلقاند؛ اما او از دل همین نظام، لحظههایی از تردید، پرسش و انسانیت را بیرون میکشد. در آثار او، هیچ حقیقتی برای همیشه تثبیت نمیشود. هرگز نمیتوان گفت چه کسی کاملاً خوب است یا بد، چه چیزی زیباست یا زشت، و چه کسی آزاد است یا اسیر. این ابهام و چندصدایی، همان فضایی است که آزادی در آن معنا پیدا میکند.
استیون گرینبِلت
از منظر نقد ادبی، گرینبلت با این کتاب بار دیگر نشان میدهد که چرا یکی از اثرگذارترین منتقدان عصر ماست. او با بهرهگیری از روش تاریخگرایی نو، آثار شکسپیر را در بافت تاریخی و فرهنگی زمانهاش قرار میدهد، اما درعینحال آنها را به پرسشهایی ابدی دربارهی انسان و جامعه پیوند میزند. او شکسپیر را نه بهعنوان نویسندهای ماورایی یا اسطورهای، بلکه بهعنوان انسانی واقعی معرفی میکند که در جهان پر از محدودیتهای سیاسی و اخلاقی عصر الیزابت میزیست و با قلم خود در پی یافتن روزنهای از آزادی بود. این نگاه، شکسپیر را از جایگاه اسطوره پایین میآورد و او را دوباره در جهان واقعی قرار میدهد، جایی که انسان با تضادها و ترسهایش دستوپنجه نرم میکند.
با وجود ایجاز کتاب، گرینبلت موفق میشود از خلال چند نمایشنامه و نمونهی محدود، تصویری فراگیر از شکسپیر ارائه دهد. او با دقتی شاعرانه و فلسفی، نشان میدهد که آزادی نزد شکسپیر، هرگز به معنای رهایی از قید نیست، بلکه نوعی آگاهی از قیدهاست. شکسپیر آزاد است؛ زیرا محدودیتها را میشناسد و آنها را در بازی زبان و تخیل دگرگون میکند. در جهان او، هیچ دیواری چنان بلند نیست که نتوان از درون آن پرسش آفرید.
درنهایت، شکسپیر و آزادی کتابی است دربارهی قدرت خلاقیت در دل محدودیت. گرینبلت با زبانی شفاف و استدلالهایی موجز، ما را دعوت میکند تا شکسپیر را از دریچهی دیگری بنگریم. آزادی در نگاه او، نه رهایی از قانون، بلکه توانایی درک پیچیدگی آن است؛ نه نفی اقتدار، بلکه توان پرسش از آن. شکسپیر، همانگونه که گرینبلت نشان میدهد، در جهانی میزیست که آزادی در آن خطرناک بود، اما با قدرت زبان و تخیل، آن را به چیزی زنده و انسانی تبدیل کرد.
به باور نویسنده، آزادی نه در غیاب محدودیتها، بلکه در مواجههی آگاهانه با آنها معنا مییابد و شکسپیر با خلق جهانی پر از تضاد، پرسش و ناپایداری، تجسم همین آزادی است؛ آزادیای که نه مطلق، بلکه انسانی، پیچیده و جاودانه است.
قسمتی از کتاب شکسپیر و آزادی نوشتهی استیون گرینبِلت:
صحنهی طولانی دادگاه در تاجر ونیزی با افشای اینکه شایلاک فرزند شیطان است به پایان نمیرسد، بلکه با افشائی فوقالعاده، که نشان میدهد بیزاری و نفرت شایلاک حد و مرزی دارد، خاتمه مییابد. مطمئناً او تسلیم سخنان بلیغ پورشیا در تقاضا برای بخشش نشده است و تأکید میکند: «نتایج کردار من به گردن خودم است!» اما سپس اضافه میکند: «من تقاضای صدور حکم را دارم.» تقاضای صدور حکم، این میل به گرفتن جانِ آنتونیو در یک دعوی مدنی، نشان میدهد که شایلاک آنقدر جسارت ندارد تا از مرزهای قانونی عبور کند. او مجالی برای عمل دارد ـ چاقوی تیزی در دست، سینهی عریان و نمایان دشمن منفورش آمادهی زخمیشدن ـ فرصتی برای حمله در اختیار اوست. مسلماً منتظر اجازهی صریح از سوی قاضی میماند، که انتظار میرود این جواز بهزودی صادر گردد، بنابراین اقدام عجولانه منطقی به نظر نمیرسد؛ اما هنگامیکه پورشیا پیچیدگیهای قانونی قرارداد را شرح میدهد ـ «این سند به تو حق گرفتن حتی یک قطره خون را نمیدهد.» کلمات سند بهطور واضح این است: «یک پوند گوشت» ـ شایلاک هنوز هم میتواند وارد عمل بشود. پورشیا پیامد این حق انتخاب او را صراحتاً شرح میدهد:
«پس خود را برای بریدن گوشت آماده کن و مواظب باش نه خونی باید ریخته شود، و نه بیشتر یا کمتر از یک پوند بِبُری و اگر بیشتر یا کمتر از یک پوند ببری، حتی اگر به اندازه یک بیستم ذرهای سبکتر یا سنگینتر باشد، یا ترازو به اندازه یک سر مو بالا یا پایین برود، تو محکوم به مرگ خواهی بود و تمام دارایی تو ضبط خواهد شد.»
ضبط و مصادرهی اموال او از مسائل حاشیهای است؛ دختر شایلاک جسیکا قبلاً هرچه توانسته از خانهی او ربوده و با معشوق مسیحی خود فرار کرده است. او برای انتقام از آنتونیو فقط باید زندگی خود را فدا کند.
شکسپیر و آزادی را فاطمه سیاهرود کلائی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 216 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.