جایی که رویاهایت تو را می برد (گذشته ات آینده تو را تعیین نمی کند)
«جایی که رؤیاهایت تو را میبرد» با زیر عنوان گذشتهات آیندهی تو را میسازد، اثر نویسندهی پرفروش خاویر ایریوندو ناروایزا، از سوی انتشارات ذهنآویز منتشر شد.
خاویر ایریوندو ناروایزا، نویسندهی پرفروش اسپانیایی، یکی از شیفتگان بزرگ کوهستان است. او در کتاب «جایی که رؤیاهایت تو را میبرد» به ما نشان میدهد که کوهها و طبیعت پهناور چگونه میتوانند بر انسان تأثیر بگذارند و دریچه را به روی رشد فردی باز کنند؛ آنها بسیاری از ترسها را از جان ما میگیرند و میل به ادامهی حرکت روبهجلو را در ما میپرورانند. خاویر ایریوندو به کمک تجربهی خود بهعنوان یک ورزشکار نخبه، اثری جذاب، پرکشش و الهامبخش را به ما ارائه میدهد. او در این اثر خود میگوید که چگونه دیوید، یک کوهنورد خبره، در هیمالیا گرفتار حادثهای غمانگیز و بیرحمانه میشود که در آن همنورد خود را از دست میدهد. دیوید قادر به غلبه بر فاجعهای که تجربه کرده نیست و در افسردگی عمیقی فرو میرود، تا اینکه جاشوا، یک استاد لامای مرموز در زندگی او ظاهر میشود. رابطه بین دیوید و راهب تبتی آیندهی کوهنورد جوان را مشخص می کند و ایدهها و استدلالهای زیادی را در اختیار خواننده قرار میدهد که به او در سطح آموزشی، حرفهای و معنوی کمک میکند.
او در مصاحبهای میگوید: «این کتاب واقعاً سالها در درون من پنهان بود و اصلاً چیزی نبود که ناگهان ظهور کند و روی کاغذ بیاید. برای بسیاری از چیزهایی که در زندگی من رخ داده است، چه در سطح ورزشی و چه در سطح تجاری، من اطلاعات زیادی انباشته داشتم و همین این کتاب را از حالت کلیشهای بودن درآورده. من میخواستم یک اثر بسیار شخصی، با الهام از دو رویدادی که سالها پیش زندگی من را دگرگون کرد، بنویسم: یکی از آن ماجراها ماجرای جو سیمپسون و سایمون یتس است که داستانش در فیلم عالی «لمس کردن خلأ» منعکس شد و دیگری تلاش برای نجات ایناکی اوچوا در هیمالیاست که با تراژدی به پایان رسید. به یاد ایناکی اوچوا و اتفاقی افتادم که برای او در سال 2008 افتاد. یادم میآید که چگونه هر روز اخبار آخرین لحظاتش و مسابقه مستأصلانه و سرسختی را دنبال میکردم که دوستانش برای از پا درآوردنش برگزار کرده بودند. به این فکر کردم که چگونه میتوانم دانش خود را به کار ببرم و با خواندن و مرور ذهنی آنچه جو سیمپسون و سایمون یتس گفتند و آنچه در طول نجات ایناکی تجربه شد، به خودم انگیزه دادم. این ایدهی من نبود من همیشه به دنبال این هستم که با به کار بردن فلسفهی زندگی خود، که مبتنی بر یادگیری از دیگران است، یادگیری از موقعیتهایی که روزانه تجربه میکنم و آنچه جذب میکنم و از سفرها و ملاقاتهای من با افراد بیشماری سرچشمه میگیرد، به هر کسی که کتاب من را میخواند یا به حرفهایم گوش میدهد، چیز مفیدی هدیه دهم. اگر آنچه شما را احاطه کرده است جذب کنید و بدانید که چگونه با چیزهایی که نیاز دارید زندگی کنید، نه بیشتر و نه کمتر، فکر میکنم میتوانید بگویید که در مسیر موفقیت هستید.»
قسمتی از کتاب جایی که رؤیاهایت تو را میبرد اثر خاویر ایریوندو ناروایزا
«جاشوا، دیروز گفتوگو دربارۀ عادتها را تمام کردیم. چرا تغییر این عادتها اینقدر سخت است؟»
«زیرا مسیرهایی که آن عادتها ایجاد کردهاند بسیار عمیق است. افتادن در آنها و ادامه دادن به آنها آسان است، زیرا راحتتر است، منطقۀ امن ماست و چیزی است که میدانیم. وقتی در میان کوهها و درههای کمارتفاع قدم میزنی، همیشه مسیرهایی را انتخاب میکنی که هزاران نفر قبلاً آن مسیرها را زیر پا گذاشتهاند. تو موانعی پیدا نمیکنی، لازم نیست فکر کنی یا تصمیم بگیری، فقط باید آن مسیری را دنبال کنی که سالها و سالها براثر ردپای پیشینیان هموار شده است. بااینحال، اگر میخواهی مسیرهای خود را برای کشف مناظر جدید و رسیدن به مقصد جدید تغییر دهی، باید مسیر جدیدی را بپیمایی. این بدان معناست که برای شروع، باید آن مسیر راحتی را که در زندگی طی کردهای رها کنی، بدون اینکه سؤالی از خود بپرسی، باید مسیر امنی که تو را به همان مکان همیشگی میبرد، مسیر روتینی که در آن هیچ غافلگیریای وجود ندارد رها کنی. باید از خود بپرسی که چگونه میتوانی به آن مقصد جدیدی برسی که میخواهی کشف کنی؛ مسیر توهم، یک امید جدید یا مسیر احتمالات و رؤیاها.»
جاشوا گفت: «اکنون تو یک پیشگام خواهی بود. کاوشگری که قرار است با تغییر راه، مسیر اطمینان و امنیت را در جستوجوی مقصدی جدید، در جستوجوی داستان شخصی خود ترک کند. برای انجام دادن این کار تو باید مسیر جدید را دنبال کنی، با علم به اینکه موانعی در سر راهت خواهی یافت آنها فرصتهایی هستند که در قالب مشکلات پنهان شدهاند و تو باید بر آنها غلبه کنی: علفهای هرز به تو اجازه نمیدهند بیشتر ببینی، خودت را خراش خواهی داد، آسیب خواهی دید، تو باید با مشکلات بیشماری دستوپنجه نرم کنی. آنها چالشهایی هستند که زندگی پیش رویت قرار میدهد تا نشان دهد تو از چه چیزی ساخته شدهای، تا نشان دهد آیا واقعاً حاضری برای چیزی بهتر خود را فدای رؤیاهایت کنی یا این فقط یک آرزوی زودگذر است و در هنگام رویارویی با اولین مشکلات، تو بهراحتی و ایمنی جادۀ قدیمی باز خواهی گشت.
«همانطور که هنری دیوید ثورو بهدرستی گفت: ”همانطور که یک قدم بهتنهایی، مسیری روی زمین ایجاد نمیکند، یک فکر هم راهی در ذهن نمیسازد. “ برای ایجاد مسیری ممتد در زمین، باید بارها و بارها قدمهایمان را یکی پس از دیگری برداریم. برای ایجاد مسیرهای ذهنی عمیق هم باید بارها و بارها به افکاری بیندیشیم که میخواهیم بر زندگیمان مسلط شوند. ذهن ما اینگونه کار میکند. آن رفتارهایی که عادتهای قدیمی ما هستند در طول سالها عمیقاً ریشهدار شدهاند، آنها مانند شیارهای عمیقتری هستند که رودخانههای خشک از خود به جا میگذارند، آنها ارتباطات عصبی هستند که در ذهن ما میچرخند. این مسیرهای قدیمی امنیت کاذبی را در ما ایجاد میکنند که ما را درجا نگه میدارند.
«90درصد رفتار ما با عادتهای ما مشخص میشود، ما بردۀ عادات خود هستیم. به همین دلیل است که تغییر آنها چندان آسان نیست؛ زیرا بازگشت به روال قدیمی، که بهخوبی میشناسیم، آسانتر و راحتتر است. این چیزی ناخودآگاه است: لحظهای که تمرکز خود را از دست میدهیم و خود را رها میکنیم، خلبان خودکار ذهن ما، الگوی رفتار قدیمی ما را تکرار میکند. تو نمیتوانی یک عادت یا باور را بهراحتی حذف کنی، باید آن را با عادت یا باور دیگری جایگزین کنی که به جای عادت قبلی بنشیند، باید یک باور مثبت جدید به دست آوری. تو باید یاد بگیری و دوباره یاد بگیری. تو باید آن باور جدید را عملی کنی تا ناخودآگاه و بهطور طبیعی بخشی از وجود تو شود، درست مانند باور قبلی و این مدتی طول میکشد. تو باید استقامت و پشتکار داشته باشی تا زمانیکه آن باور پذیرفتهشدۀ جدید، مسیر جدیدی را در ذهن تو بسازد.
«به همین دلیل، دیروز پیرامون ایجاد روالهای جدید گفتوگو کردیم، پیرامون برنامهای خاص برای شروع تغییر عادات مضر و گنجاندن عادات سازنده. عادات ما نتایج ما را تعیین میکند، بنابراین اگر میخواهی نتایج خود را تغییر دهی، باید عادتهای خود را تغییر دهی. برای تغییر این رفتارها، اولین کاری که باید انجام دهی این است که تشخیص دهی کدامیک از آن روالها به تو آسیب میزند و تو را از دستیابی به اهدافت باز میدارد. افراد زیادی هستند که نمیتوانند اشتباهات خود را بپذیرند. آنها معتقدند اگر اشتباهات خود را بپذیرند، نشانۀ ضعف است. نفسشان به آنها اجازه نمیدهد که اشتباهات خود را بپذیرند؛ زیرا متقاعد شدهاند که خود را پایین میآورند یا ارزش خود را از دست میدهند. همۀ انسانها اشتباه میکنند. هیچکس از اشتباه مبرا نیست و فقط کسانی که سعی در انجامدادن کاری دارند اشتباه میکنند. کسی که شجاعت تلاش کردن را ندارد تنها کسی است که هرگز اشتباه نمیکند؛ اما این زندگی نیست، بلکه زنده ماندن است.
«اعتراف به اشتباهات خود یکی از نشانههای اصلی رهبری است، نشانۀ امنیت و قدرت است، نشانۀ فروتنی و ظرفیت درک است، نشانۀ مهربانی است و روابط ما با دیگران را بسیار تقویت میکند. اگر اشتباهات خود را نپذیریم، مردم به ما اعتماد نخواهند کرد؛ حتی به ما بیاعتماد خواهند شد و ممکن است با اشتباه بعدی ما را متهم یا قربانی کنند. همیشه حق با من است نشانۀ بارز ناپختگی و عدم اعتمادبهنفس است. کسی که اشتباهات خود را بپذیرد، احترام دیگران را به دست خواهد آورد.»
در آن لحظه، جاشوا توانست درون چشمان دیوید را بخواند. او با اعتدالی قدرتمند که اهمیت لحظه را نشان میداد، گفت: «میخواهم سه عادتی را بنویسی که در زندگی بیشترین آسیب را به تو وارد کردهاند.»
جایی که رؤیاهایت تو را میبرد را علی باغشاهی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 240 صفحه رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
