جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: پائولو کنیه‌تی

بیوگرافی: پائولو کنیه‌تی

 

پائولو کنیه‌تی (زاده 27 ژانویه 1978 در میلان) نویسنده‌ی ایتالیایی است. او تحصیل در رشته‌ی ریاضیات را در دانشگاه آغاز کرد، اما برای ثبت‌نام در مدرسه‌ی فیلمسازی میلان، جایی که از آن در سال 1999 فارغ‌التحصیل شد، نام‌نویسی کرد. پس از آن بود که وارد مستندسازی شد و ساخت مستندهای اجتماعی و سیاسی را آغاز کرد. او عاشق شهر نیویورک است که موضوع اصلی برخی از مستندهای او شده است. یکی دیگر از علایق او کوهستان است که دوست دارد هرسال چند ماهی را در آنجا تنها بگذراند.

کنیه‌تی کار نویسندگی را با انتشار چند مجموعه‌داستان کوتاه در سال 2003 شروع کرد. سوفیا همیشه سیاه می‌پوشد، سومین مجموعه‌داستان او، در سال 2012 به چاپ رسید و در سال 2013 در فهرست نهایی نامزدهای جایزه‌ی استرگا، یکی از معتبرترین جوایز ادبی ایتالیا قرار گرفت. کنیه‌تی در سال 2017 برای رمان «هشت کوه» که تابه‌حال به بیش از 35 زبان دنیا، از جمله فارسی، ترجمه شده برنده‌ی همین جایزه شد. (در سال 2022 از روی این رمان یک فیلم سینمایی نیز ساخته شد که توانست جایزه‌ی هیئت داوران جشنواره‌ی کن را کسب کند.)

رمان «سوفیا همیشه سیاه می‌پوشد» متشکل از ده داستان مستقل است که سی سال از عمر سوفیا موراتوره، شخصیت اصلی کتاب را به تصویر می‌کشند؛ شخصیتی فراموش‌نشدنی که مدام برای بقا می‌جنگد. هرکدام از این داستان‌ها به‌واسطه‌ی شخصیت‌های فرعی‌ای که در فصل‌های مختلف ظاهر می‌شوند و به‌طور موقت نقش اصلی را بر عهده می‌گیرند، می‌توانند به عنوان یک داستان جداگانه هم خوانده شوند. توالی داستان‌ها براساس زمان نیست، اما توسط رشته‌ای ظریف و محکم به هم پیوند می‌خورند و تصویری واحد می‌سازندکه با فلش‌بک تکمیل و به یک رمان تبدیل می‌شوند.

قسمتی از کتاب سوفیا همیشه سیاه می‌پوشد نوشته‌ی پائولو کنیه‌تی:

کمی پیش از اینکه اِما او را ترک کند، آن‌ها را به سنگاپور فرستادند، دورترین مکان از خانه که تابه‌حال در آن با هم بودند. روبرتو هفته‌ها انتظار آن سفر را می‌کشید. درحالی‌که اِما در هتل استراحت می‌کرد، او از دربان آدرس گرفت و بیرون رفت تا برای خلاص‌شدن از کرختیِ پرواز و تماشای اقیانوس هند گشتی بزند. به‌عنوان مردِ دشت، احساس شگفت‌انگیزی نسبت به بندر داشت: از کرانه‌ی رود پایین آمد تا به دهانه‌ی آن رسید، از بنای ساختمانی در حالِ ساخت عبور کرد و ناگهان خودش را جلوی دریا یافت؛ مثل شهری دارای استحکامات که آب از برج‌وبارویش شُره می‌کرد. تصور کرد از سال 1991 حرکت کرده و به دوره‌ی مستعمره‌نشین‌ها وارد شده است. انبوه جرثقیل‌های ساحلی را تماشا کرد، قایق‌های موتوری که در اسکله‌ی هتل‌ها لنگر انداخته بودند و کشتی‌های تجاری که به سمت جزیره‌ی سِنتوزا حرکت می‌کردند؛ جایی که باربرهای مالزیایی کمر خود را برای اعتبار شرکت‌های چند ملیتی خُرد می‌کردند.

آن شب رفتند تا با دلال‌های چینی شام بخورند. محصولات آلفا رومئو را در نیمی از قاره‌ی آسیا توزیع می‌کردند. در رستوران میز درازی چیده بودند، هشت ایتالیایی در یک طرف و هشت چینی در طرف دیگر. هرکس روبه‌روی هم‌رتبه‌اش؛ مثل مسابقه‌ی شطرنج. روبرتو پُستِ فیل سمت راست را اشغال کرد. اِما آن پایین رخِ چپ را گرفت و موقع نشستن، روبرتو او را دید که با مرد جوان شیک‌پوشی دست می‌داد. با اینکه اوضاع روبرتو و اِما اصلاً خوب پیش نمی‌رفت، متوجه خنده‌اش که شد، ناگهان حسادتش گل کرد.

مرد چینی، که روبه‌رویش نشسته بود، از او پرسید: «شما طراح پروژه‌ی 164 هستین؟» مثل همه‌ی سیگاری‌های تمام‌عیار، موهای خاکستری و همین‌طور پوستی متمایل به همان رنگ داشت.

روبرتو پاسخ داد: «فقط بخشی‌ش رو من طراحی کردم.»

مشاهده آثار پائولو کنیه‌تی

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.