اکتبر/ داستان انقلاب روسیه

1 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

کتاب «اکتبر» نوشته‌ی چاینا میه‌ویل به همت انتشارات دمان به چاپ رسیده است. در طول سال 1917، که از بسیاری جهات خشونت‌بار و منحصربه‌فرد بود، آنچه روسیه را به لرزه درآورد و به مرز اضمحلال رساند، نه یک قیام، بلکه دو انقلاب، دو خیزش پیچیده و آزادی‌بخش و دو تحول عظیم بود: اولی در فوریه رخ داد و رشته‌ی حیات حکومتی خودکامه و چندصدساله را از هم گسست. دومی که در اکتبر روی داد گسترده‌تر بود؛ رقبای قدرت‌طلبِ بیشتری را به جان هم انداخت و تراژدی‌های متعدد آفرید و بااین‌حال، الهام‌بخش و امیدوارکننده بود.

از فوریه تا اکتبر را می‌توان دوره‌ای تکان‌دهنده، به‌شدت تکان‌دهنده در تاریخ روسیه به شمار آورد. وقایع این دوره و نیز مفهوم واقعی‌شان هنوز بحث‌برانگیز است. مدت‌هاست که حوادث فوریه و به‌ویژه اکتبر 1917 برای مورخان و تحلیلگران در حکم ذره‌بینی برای بررسی دقیق این است که برای استقرار آزادی در روسیه چه سیاست‌هایی به اجرا درآمد.

نویسندگان کتاب‌های تاریخی معمولاً می‌کوشند از «بی‌طرفیِ بیهوده» بپرهیزند؛ درواقع، نمی‌توانند یا بهتر است بگوییم نمی‌خواهند «بی‌اعتنایی بیجا» داشته باشند. نویسنده می‌گوید: من هم سعی داشته‌ام بی‌جهت خود را بی‌طرف نشان ندهم و اگر به مسئله یا شخصی تعصب دارم (البته تعصب درست، نه خشک‌اندیشی کورکورانه و غیرمنطقی)، آن را به‌سادگی نشان دهم و ابراز کنم. پس در این کتاب برای خودم قهرمانان و تبهکارانی دارم: ساده‌تر بگویم، به اقتضای عقاید خاص خودم، بعضی شخصیت‌ها را مثبت و بعضی دیگر را منفی معرفی کرده‌ام. درصدد نبودم خود را بیهوده «بی‌طرف» جلوه دهم، بلکه در کل کتاب کوشیدم «منصف» باشم و لذا امیدوارم خواننده، با هر عقیده‌ای، چیزی ارزشمند در کتاب بیابد.

تا امروز درباره‌ی انقلاب روسیه هزاران کتاب نوشته‌اند که بسیاری از آن‌ها واقعاً ارزشمند و عالی‌اند. پیش از شروع نگارش کتاب، مدت‌ها پیرامون مضمون فصل‌های مختلف آن بررسی کردم و صدها سند معتبر را کاویدم. لذا با اطمینان خاطر می‌گویم که همه‌ی رویدادها (حتی گفتگوهای اشخاص) خیالی نیست و مستند است. بااین‌حال، عمده‌ی تلاشم این بود که کتاب خسته‌کننده یا پر از اصطلاحات تخصصی نباشد. این در حقیقت مقدمه‌ای است کوتاه برای کنجکاوانی که می‌خواهند داستان شگفت‌انگیزی بخوانند و پیشگفتاری است مختصر و موجز برای مشتاقانی که قصد دارند از رویدادهای انقلاب اکتبر باخبر شوند؛ شاید کتاب به کارشان آید، چون سعی داشته‌ام حوادث این انقلاب عجیب را به شکل «داستان» تعریف کنم. سال 1917 در تاریخ روسیه حماسه‌ای بود آکنده از ماجراها، امیدها، خیانت‌ها، وقایع نامنتظره، جنگ، دسیسه، شجاعت، بزدلی، حماقت، لودگی، جسارت، تراژدی، جاه‌طلبی‌های تأثیرگذار، تحولات چشمگیر، انوار خیره‌کننده، فولاد، تاریکی، قطارها و ریل‌های راه‌آهن.

وقتی درباره‌ی تاریخ روسیه بحثی درمی‌گیرد، گفت‌وگو بی‌اختیار به خیال‌پردازی می‌انجامد و به نظر می‌رسد موجودی به نام «روح روسیه» در برابر ماست که تجزیه‌ناپذیر و توصیف‌نکردنی است و به جای قلب، جعبه‌ای سیاه در سینه دارد. این روح همواره با غم و اندوه و رازورمز عجین بوده و تن به توصیف نمی‌دهد. از او پیوسته با عباراتی همچون «روسیه‌ی رنج‌دیده» و «مادر ستم‌کشیده» یاد می‌شده. ویرجینیا وولف کتابی به نام «اورلاندو» دارد که از دیگر آثارش رؤیایی‌تر است. در بخشی از این کتاب، در توصیف این سرزمین عجیب می‌گوید: در روسیه غروب‌ها طولانی‌ترند؛ سپیده‌دم برخلاف سایر کشورها، ناگهان نمی‌آغازد، بلکه آرام‌آرام از راه می‌رسد و جمله‌ها غالباً ناتمام رها می‌شوند، زیرا گوینده نمی‌داند جمله را چگونه به بهترین شکل به پایان برساند.

اما این وضع چندان نمی‌پاید. شک نیست که در داستان انقلاب این کشور ویژگی‌های منحصربه‌فرد روسی وجود دارد و همین‌ها هستند که این انقلاب را، با توضیحات کافی، روشن می‌کنند.

قسمتی از کتاب اکتبر:

روز دوم آوریل، خبری از لنین به بلشویک‌ها رسید مبنی بر آنکه این شخصیت مشهور روز بعد وارد پتروگراد خواهد شد. رهبر از راه می‌رسید. بنابراین، بلشویک‌ها با عجله خود را آماده ساختند. به‌این‌ترتیب، غروب روز بعد، گروهی از بلشویک‌ها در ایستگاه کوچک مرزی بلو استروف، در مرز فنلاند و روسیه، به انتظار ایستادند. سرشناسان گروه عبارت بودند از کولونتای، کامنف، شلیاپنیکوف، ماریا، خواهر لنین و عده‌ای دیگر.

البته آن‌ها تنها کسانی نبودند که خبر مراجعت لنین را شنیده بودند. تقریباً صد نفر کارگر مشتاق نیز در سکوی ایستگاه به چشم می‌خوردند و هدفشان آن بود که قطار حامل رهبرشان را که به آهستگی و با سروصدای فراوان وارد ایستگاه می‌شد ببینند و به لنین خیر مقدم بگویند. قطار در ایستگاه متوقف شد ولی موتورش تا نیم ساعت بعد نیز هنوز سروصدا می‌کرد. رفقای لنین از پنجره‌ی واگن به بیرون چشم دوخته بودند. کارگرانی که در ایستگاه جمع شده بودند، بدون رعایت تشریفات، با لحنی خودمانی لنین را صدا می‌زدند و او از این طرز برخورد معذب بود. سپس از لنین خواستند از قطار پیاده شود. لنین همین کار را کرد. کارگران با خوشحالیِ زایدالوصفی او را بر دوش نشاندند و به حرکت درآمدند. لنین که از سقوط می‌ترسید با غرولند می‌گفت: «رفقا!... رفقا!... لطفاً آرام باشید.» کارگران بالاخره دست از او برداشتند و بر زمینش گذاشتند. لنین نیز که اینک آسوده‌خاطر شده بود روی یک صندلی نشست و اعضای حزب بلشویک که به دیدارش شتافته بودند، به وظیفه‌ی خویش که محافظت از او بود، پرداختند و احاطه‌اش کردند.

حاضران، با شناختی که از روحیه‌ی لنین داشتند، منتظر یک شوک جدید از جانب او بودند.

لنین قصد سخنرانی داشت. تا جایی که برایش مقدور بود، نشریات آن ایام را خوانده بود و از مقالات رفقایش درباره‌ی جنگ و دولت موقت باخبر بود. یکی از بلشویک‌های کرونشتات که افسر نیروی دریایی بود و راسکولنیکوف نام داشت چنین گفت: «من و چند تن دیگر، با زحمت بسیار، از لابه‌لای جمعیت انبوه گذشتیم و خود را به نزدیک لنین رساندیم. درست در همان موقع، شنیدیم که لنین با عصبانیت بر سر کامنف فریاد کشید و گفت: ”این چه اراجیفی است که در پراوادا نوشته‌ای؟“ من که سابقه‌ی ذهنی از نوشته‌های مورد نظر لنین داشتم، وارد بحث شدم و با لحنی دوستانه خطاب به لنین گفتم: ”اتفاقاً ما تا حالا خیال می‌کردیم که آن مقاله‌ها نوشته‌های خود شماست و چون از مضمون آن‌ها عصبانی شده بودیم، هر فحشی که به زبانمان آمد نثار شما کردیم! “»

اکتبر را سعید درودی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 639 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب اکتبر؛ داستان انقلاب روسیه

اکتبر (داستان انقلاب روسیه)

اکتبر (داستان انقلاب روسیه)

کتابسرای میردشتی،دمان
افزودن به سبد خرید 590,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط