دسته بندی : نمایشنامه

اتللو

(نمایشنامه انگلیسی،قرن 16م)
نویسنده: ویلیام شکسپیر
325,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 327
شابک 9786222675523
تاریخ ورود 1403/09/28
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 290
قیمت پشت جلد 325,000 تومان
کد کالا 139951
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
اُتللو در کنار هملت، مکبث و شاه لیر، یکی از چهار تراژدی بزرگ شکسپیر است؛ اما از دیگر سو، اُتللو داستان شورانگیز عشق و حسادت است که دروغ و فریب در آن قدرتی ویرانگر دارد؛ آن‌چنان ویرانگر که مرگ‌های تراژیک رقم می‌زند و شخصیت والای قهرمان را به سقوط می‌کشاند. شکسپیر در این تراژدی تکان‌دهنده نخوت و بدخویی، ناپایداری عشق و اعتماد را پیش چشم می‌گذارد.
بخشی از کتاب
رویدادهای این صحنه در یکی از خیابان‌های ونیز می‌گذرد که در روزگار شکسپیر کشور_ شهری بوده با حکومت جمهوری و بزرگترین اقتصاد جهان غرب به شمار می‌رفته است. سخنانی که با آغاز شدن بازی شنیده می‌شود، نه تنها وضع آغازین بازی، بلکه کیستی متفاوت کسان در حال گفت‌وگو، ارتباط‌شان، و فضای اسرارآمیز و توطئه را نیز آشکار می‌کند. کلام ردودِریگو: «چنین مگو. نمی‌پذیرم،» از خشم او نشان دارد و سپس اشاره‌ی او به «کیسه» نشان می‌دهد که میان آن دو چه‌گونه رابطه‌یی برقرار است. رُدِریگو شکایت دارد که یاگو مبلغ قابل توجهی از او پول گرفته، بی‌آن که نتیجه‌ی رضایت‌بخشی تحویل داده باشد. پاسخ یاگو که با «خداوندا، خداوندا!» آغاز می‌شود حالت سرزنش بزرگ‌سالی را دارد که کودکی زودرنج را تَشَر می‌زند، و حالتی تهاجمی می‌گیرد تا خشم او بالا نگیرد. فضای اسرارآمیز را به این دلیل می‌توان مطرح کرد که در دومین سطر گفت‌وگوها، هویت یکی از کسان بازی«یاگو»، آشکار می‌شود؛ نام طرف دیگر، رُدِریگو ، پس از پنجاه سطر دیگر روشن خواهد شد؛ اما نام شخصیت اصلی این بازی، که عنوان بازی هم هست، به صورتی غیرمستقیم برده می‌شود؛ و تماشاگر باید مدت‌ها به انتظار بنشیند تا در صحنه‌ی دوم چهره‌ی او را ببیند و بفهمد یاگو چه موضوعی را حتّا به خواب هم نمی‌دیده‌است. شب، نیز که زمان وقوع این رویدادهاست، به رازآمیزی آغازِ بازی می‌افزاید. البته شکسپیر این بازی را برای تماشاخانه‌یی نوشت که عرصه‌ی اجرا در‌آن باز و خالی از آرایه‌های نمایشی بود، و بازی‌ها در روشنایی روز به اجرا درمی‌آمد و بی‌گمان بازیگران افزون بر آن که کلام‌شان می‌گفت شب است و تاریک است، با ژست و رفتار هم به تماشاگر می‌فهماندند که شب است و همه‌جا تاریک.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است