شور زندگی (داستان رنج ها و تلاش های نابغه ای که دیوانه اش می پنداشتند)
(داستان های آمریکایی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | ایروینگ استون |
مترجم | ابوالحسن تهامی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 606 |
شابک | 9786003767713 |
تاریخ ورود | 1398/10/23 |
نوبت چاپ | 8 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 630 |
کد کالا | 86915 |
قیمت پشت جلد | 4,850,000﷼ |
قیمت برای شما
4,850,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
شور زندگی، روایت زندگی ونسان ونگوگ است. تاکنون هیچ نقاشی همچون ونگوگ چنین برانگیختهی قدرت خلاقهی ویرانگر خود نبوده است و هرگز طغیان درونی خلاقیت بدینگونه او را از رسیدن به سرخوشی و نیکبختی باز نداشته است. ونسان ونگوگ هنرمندی نابغه بود و زندگیاش، کشمکشی وقفهناپذیر با فقر و نومیدی و جنون.
شور زندگی، فضای پاریس پساامپرسیونیستی را ماهرانه به تصویر میکشد و رهیافت ونگوگ به جهان هنر و فرآیند تحول او را باز میآفریند. در این کتاب، زندگی ونگوگ نهتنها در جایگاه یک نقاش مطرح بلکه بهعنوان شخصیتی یگانه روایت میشود که تمام عمر خود را در سختی و مرارت اما سرشار از حب حیات سپری کرد و از اینرو سرگذشت او به رمانی سرشار از احساسات عمیق انسانی و شگفتیهای زندگی بدل شده است.
شور زندگی، فضای پاریس پساامپرسیونیستی را ماهرانه به تصویر میکشد و رهیافت ونگوگ به جهان هنر و فرآیند تحول او را باز میآفریند. در این کتاب، زندگی ونگوگ نهتنها در جایگاه یک نقاش مطرح بلکه بهعنوان شخصیتی یگانه روایت میشود که تمام عمر خود را در سختی و مرارت اما سرشار از حب حیات سپری کرد و از اینرو سرگذشت او به رمانی سرشار از احساسات عمیق انسانی و شگفتیهای زندگی بدل شده است.
بخشی از کتاب
سپس لبها را با زبان تر کرد و گفت:
گل اسپَرَکتون سبز شده، پیش از رفتن به گالری یه نگاهی بهاش میکنید؟
ونسان پاسخ داد:
بله، میشه شما … یعنی … ممکنه به من نشونش بدین؟
چه آدم عجیبیه این! خودش گل اسپرک کاشته نمیتونه پیداش کنه!
دخترک عادت کرده بود که از اشخاص به طرزی سخن بگوید که گویی در اتاق حضور ندارند. ونسان آب دهان فروبُرد. رفتارش هم مانند تنش زَمخت بود و گویی واژگان مناسبی برای پاسخ گفتن به اورسولا پیدا نمیکرد. با هم به حیاط رفتند. صبح روزی سرد از آغاز بهار بود، ولی از شکوفه کردن درختان سیب چندی میگذشت. باغچهیی، خانهی آن مادر و دختر را از کودکستان جدا میکرد. ونسان، چند روز پیش، تخم شقایق و نخود کاشته بود. گل اسپرک سبز شده و از زمین سربرآورده بود. ونسان و اورسولا در دوسوی آن چمباتمه زدند و سرشان تقریبا مماس شد. موهای اورسولا عطر طبیعی تندی داشت. ونسان گفت:
- - - مادمازل اورسولا!
- بله؟
دختر سرش را کنار کشید ولی استفهامآمیز بر وی لبخندی زد.
من … من … یعنی …
ای بابا! واسه چی به تته پته افتادی؟
و با این کلام به بالا جهید. ونسان تا دَرِ کودکستان به دنبالاش رفت.
گل اسپَرَکتون سبز شده، پیش از رفتن به گالری یه نگاهی بهاش میکنید؟
ونسان پاسخ داد:
بله، میشه شما … یعنی … ممکنه به من نشونش بدین؟
چه آدم عجیبیه این! خودش گل اسپرک کاشته نمیتونه پیداش کنه!
دخترک عادت کرده بود که از اشخاص به طرزی سخن بگوید که گویی در اتاق حضور ندارند. ونسان آب دهان فروبُرد. رفتارش هم مانند تنش زَمخت بود و گویی واژگان مناسبی برای پاسخ گفتن به اورسولا پیدا نمیکرد. با هم به حیاط رفتند. صبح روزی سرد از آغاز بهار بود، ولی از شکوفه کردن درختان سیب چندی میگذشت. باغچهیی، خانهی آن مادر و دختر را از کودکستان جدا میکرد. ونسان، چند روز پیش، تخم شقایق و نخود کاشته بود. گل اسپرک سبز شده و از زمین سربرآورده بود. ونسان و اورسولا در دوسوی آن چمباتمه زدند و سرشان تقریبا مماس شد. موهای اورسولا عطر طبیعی تندی داشت. ونسان گفت:
- - - مادمازل اورسولا!
- بله؟
دختر سرش را کنار کشید ولی استفهامآمیز بر وی لبخندی زد.
من … من … یعنی …
ای بابا! واسه چی به تته پته افتادی؟
و با این کلام به بالا جهید. ونسان تا دَرِ کودکستان به دنبالاش رفت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر