آخرین جزیره (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ124)
(داستانهای ترکی استانبولی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | زولفو لیوانلی |
مترجم | ایلناز حقوقی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 216 |
شابک | 9786003767768 |
تاریخ ورود | 1399/03/18 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 203 |
کد کالا | 91011 |
قیمت پشت جلد | 1,950,000﷼ |
قیمت برای شما
1,950,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
در دنیای ما که رو به جنون است، جزیرهای وجود دارد که دور از چشم همگان در صلح و آرامش پابرجاست. چهل خانواده که گلچینی از انسانترین افراد هستند، با دعوت صاحب جزیره به آنجا رفتهاند و خانه ساختهاند و دور از هیاهوی جهان بیرون در کنار هم زندگی میکنند. اما این آرامش با مرگ یکی از ساکنین جزیره به هم میریزد. خانهی او به یک رئیسجمهور از کار برکنارشده فروخته میشود و با آمدن او به جزیره، بهشت مردمان به جهنم تبدیل میشود و هر آنچه از آن فرار میکردند، حالا در زندگیشان جریان پیدا میکند…
بخشی از کتاب
آخرین جزیره، آخرین پناهگاه، آخرین گوشۀ انسانیت بود اینجا. تنها آرزوی ما از بین نرفتن این آرامش بود.
از آنجایی که تلویزیون تماشا نمیکردیم، اخبار رخدادهای جهان دیوانه را از طریق روزنامههای کشتیای میفهمیدیم که هفتهای یک بار به جزیره میآمد.
در این سیارۀ آرام، بعد از خوردن یک ناهار همراه با شراب، درحالیکه تابسواری میکردیم و دلمان غنج میرفت، با چشمان خمارمان اخباری را میخواندیم که نشان میداد در سیارۀ دیگر جنون پیوسته در حال به روز شدن است.
اما باید اعتراف کنم که اینها فقط مانند جنگهای فضایی توجه ما را به خود جلب میکرد. همه چیز همانقدر از ما دور بود. درحالیکه ما اشتباه میکردیم. ما سیارۀ دیگری نبودیم، ما خود، جزیرهای در نافِ جنون بودیم.
با این وجود، تا زمانی که رئیسجمهور ادارۀ دولت را که سالها بر عهده داشت بدون رضایت قلبی رها کرد و به جزیرۀ ما آمد، باز هم متوجه این حقیقت نشدیم. جوری رفتار میکرد که انگار دنیا را بر دوش خود حمل میکند. پس از اینکه ریاست جمهوری را رها کرد، باور کردیم که برای استراحت به جزیرۀ ما آمده است.
گویا واجب شد برای شما کمی از گذشتۀ جزیره بگویم.
از آنجایی که تلویزیون تماشا نمیکردیم، اخبار رخدادهای جهان دیوانه را از طریق روزنامههای کشتیای میفهمیدیم که هفتهای یک بار به جزیره میآمد.
در این سیارۀ آرام، بعد از خوردن یک ناهار همراه با شراب، درحالیکه تابسواری میکردیم و دلمان غنج میرفت، با چشمان خمارمان اخباری را میخواندیم که نشان میداد در سیارۀ دیگر جنون پیوسته در حال به روز شدن است.
اما باید اعتراف کنم که اینها فقط مانند جنگهای فضایی توجه ما را به خود جلب میکرد. همه چیز همانقدر از ما دور بود. درحالیکه ما اشتباه میکردیم. ما سیارۀ دیگری نبودیم، ما خود، جزیرهای در نافِ جنون بودیم.
با این وجود، تا زمانی که رئیسجمهور ادارۀ دولت را که سالها بر عهده داشت بدون رضایت قلبی رها کرد و به جزیرۀ ما آمد، باز هم متوجه این حقیقت نشدیم. جوری رفتار میکرد که انگار دنیا را بر دوش خود حمل میکند. پس از اینکه ریاست جمهوری را رها کرد، باور کردیم که برای استراحت به جزیرۀ ما آمده است.
گویا واجب شد برای شما کمی از گذشتۀ جزیره بگویم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر