دسته بندی : خودشناسی - روانشناسی

زندگی از دریچه حواس پنج گانه (چگونه کاوش در حواس مرا از زندان ذهن رها کرد و جهان واقعی را...)

(احساس،ادراک،خوشبختی،خودسازی،اثری از نویسنده پرفروش نیویورک تایمز)
نویسنده: گرچن روبین
380,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 272
شابک 9786001185359
تاریخ ورود 1402/11/08
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 266
قیمت پشت جلد 380,000 تومان
کد کالا 130202
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
بیش از یک دهه است که گرچن روبین درحال مطالعه‌ی شادی و سرشت انسان است. او در ملاقات با چشم‌پزشکش متوجه شد که یکی از عناصر کلیدی شادی را همیشه نادیده گرفته است: حواس پنج‌گانه. او روزهای زیادی را صرف سیرکردن در افکار خود کرده بود تاجایی‌که اجازه داده بود احساسات حیاتی زندگی، بی‌آنکه به آن‌ها توجه کند، از بین بروند. پس از آن ملاقات، او از حالت زندگی در ذهنی مه‌آلود به دنیایی کشیده شد که توانست با دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و لمس‌کردن دوباره آن را کشف کند. در این سفر که خودآزمایی او بود، روبین اسرار و شادی‌های حواس پنج‌گانه را به‌عنوان راهی برای زندگی شادتر و آگاهانه‌تر بررسی می‌کند. او با تکیه بر علوم، فلسفه، ادبیات و تلاش‌هایش برای تمرین آنچه می‌آموزد، قدرت عمیق تطبیق با دنیای فیزیکی را بررسی می‌کند. روبین متوجه می‌شود که در شتاب زندگی روزمره، حواس پنج‌گانه راهی فوری و پایدار به ما نشان می‌دهند که برای شادی، آرامش و درگیرشدن با دنیای اطراف به آن نیاز داریم. «زندگی از دریچه حواس پنج‌گانه» داستانی جذاب است که مملو از بینش‌های عمیق و پیشنهادهای عملی درخصوص چگونگی تقویت حواس و استفاده از قدرت ادراک خود برای زندگی کامل‌تر و غنی‌تر است و درنهایت، به ما می‌آموزد که چگونه در جهان با سرزندگی و عشق بیشتر حرکت کنیم.
بخشی از کتاب
وقتی به گلدان‌های مشابه یونانی سیاه و قرمز نگاه می‌کردم، شروع به فهم تمایزها کردم. با مطالعۀ بیشتر، این شانس را به دست آوردم که راز آن‌ها را بفهمم. برای مثال، طراحی روی یک گلدان، به‌جای سربازان، اسب‌ها یا خدایان، دو زن با ژستی حیرت‌انگیز و مدرن را به نمایش گذاشته بود. همان‌طور که آن‌ها به موسیقی چنگ گوش می‌دادند یکی از آن‌ها پشت دیگری ایستاده بود و چانه‌اش را بر شانۀ دیگری تکیه داده بود؛ دقیقا همان‌گونه که دخترانم گاهی کنار هم می‌ایستند. وقتی این ژست را در آثار باستانی دیدم باعث شد که دوران باستان دیگر از من دور نباشد. وقتی واقعا ایستادم و نگاه کردم، دنیا به نظرم خیلی جالب‌تر آمد. از اینکه متوجه شدم یکی از قدرت‌های عظیم بینایی، کمک به من در برقراری ارتباط با افراد دیگر بود، شگفت‌زده شدم. حالا فهمیدم که چرا مردم اغلب به بازدید از بنایی تاریخی، شگفتی‌های طبیعی، مرکز خرید، تور گردشگری، رصدخانه یا به ماجراجویی‌های بصری می‌روند. تقویت حس بینایی و عمیق شدن در آن، راهی برای به اشتراک گذاشتن یک تجربه است؛ تجربه‌ای که دنیا را با کلمات به تصویر می‌کشد. حتی زمانی‌که در یکجا نبودیم، از طریق بینایی با الیزا ارتباط برقرار کردم. من و الیزا یک قراری داشتیم که هر وقت با هم به Met می‌رفتیم، از پنجرۀ شیشه‌ای رنگی قرون‌وسطایی که در آن گاو دندان‌گرازی به عیسای نوزاد لبخند می‌زند دیدن کنیم.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است