
پژواکها / موسیقی و شعر پینکفلوید
کتاب «پژواکها» پیرامون گروه موسیقی محبوب پینک فلوید به قلم کاوه باسمنجی به همت انتشارات بایگانی به چاپ رسیده است. در سال 1967، گروه پینک فلوید نمایانگر اوج موسیقی روانگردان و یکی از محبوبترین گروههای زیرزمینی لندن بود. ده سال بعد، جنبش نوپای پانک، پینک فلوید را، که آفرینندهی آلبوم «نیمهی تاریک ماه»، از پرفروشترین آلبومهای تاریخ موسیقی بود با لقب «دایناسورهای موسیقی راک» ـ موجوداتی که دورانشان سپری شده ـ به باد سخره گرفت. پس از کامیابی بیسابقهی آلبوم دیوار، گروه پینک فلوید درگیر جنگهای داخلی شد، از هم پاشید و اعضایش به شکایتهای قانونی علیه یکدیگر روی آوردند؛ اما در 1990 پینک فلوید دوباره از میان خاکستر خود برخاست و برای نسل جدیدی از شنوندگان کنسرتهایی اجرا کرد که ترکیبی بود از موسیقی باشکوه و متفاوت و نمایشهای تئاتری با پیشرفتهترین تکنولوژیها.
هنگامیکه بنیانگذار و مغز متفکر گروه، یعنی سید بَرِت، در 1967 پینک فلوید را ترک کرد، همگان بر این باور بودند که این گروه دیگر مانند پیش نخواهد بود. پیشبینی درست از آب درآمد: پینک فلوید درنهایت نیرومندتر شد. دیوید گیلمور، نیک میسن، راجر واترز و ریچارد رایت، بیاعتنا به قراردادهای موسیقی عامهپسند، معیارهای خاص خود را ابداع کردند و ژانر جدیدی از موسیقی پدید آوردند.
سالها بعد، پس از آنکه راجر واترز نیز در 1984 گروه را ترک گفت، بسیاری میپنداشتند کار پینک فلوید به پایان رسیده، اما دو آلبوم «لغزش آنی عقل» و «ناقوس جدایی» بار دیگر شنوندگان را با موسیقی غیرمتعارف و اشعار شگفتانگیز گروه به وجد آوردند.
سید برت و راجر واترز با دیوید گیلمور در دبیرستانی در شهر کمبریج هممدرسهای بودند. پس از پایان دبیرستان، برت به دانشکدهی هنر در لندن رفت و در رشتهی نقاشی مشغول تحصیل شد. واترز که به همراه میسن و رایت در لندن معماری میخواند گروهی به نام سیگما 6 تشکیل داد که بعداً به تی. ست، مگادِث و اسکریمینگ اَبدَبز تغییر نام داد و سرانجام برت و یک گیتاریست جاز، به نام باب کلوس، به آن پیوستند. کمی بعد سید برت نام گروه را به پینک فلوید تغییر داد که ترکیبی بود از نامهای دو نوازندهی قدیمی موزیک بلوز از جورجیای امریکا به نامهای پینک اندرسن و فلوید کانسل.
گروه اواخر سال 1966 را به اجرای برنامه در کلوپهای زیرزمینی لندن گذراند. در 1967، نخستین ترانهی خود به نام آرنولد لِین را بیرون داد. موسیقی ابتکاری، اشعار نامتعارف و لهجهی بریتانیایی برت (در تقابل با لهجهی امریکایی که بر تمامی آهنگهای راک چیرگی داشت) آن را جزء بیست آهنگ پرفروش انگلستان جای داد.
ماه مه 1967، تک ترانهی بازی کردن امیلی را ببین منتشر شد و به جای ششم جدول صعود کرد.
اوت همان سال، نخستین آلبوم گروه، نیزن بر دروازههای سپیدهدم نقش غالبِ برت را در گروه نشان داد. ترانههای این آلبوم سرشار از تصاویر کودکانه و بازتابی از آثار لوئیس کرول (آفرینندهی داستان «آلیس در سرزمین عجایب») بود و عناصر معصومیت و خوف را در هم میآمیخت. کار گیتارِ بَرت که با شیوهی نامعمول ارگ نواختنِ رایت کامل میشد تأثیری متفاوت از همهی سبکهای مرسوم پدید میآورد. کمی بعد از انتشار این آلبوم، رفتار برت غیرعادی شد و رو به تباهی رفت. در برخی کنسرتها، اصلاً چیزی نمینواخت و بیحرکت روی صحنه میایستاد. در 1968 دیوید گیلمور ـ دانشجوی زبانهای مدرن ـ برای پر کردن جای خالی برت به گروه فرا خوانده شد.
و بدینترتیب یکی از محبوبترین گروههای موسیقی در سراسر جهان هر روز بیشتر و بیشتر شکوفا شد.
قسمتی از کتاب پژواکها:
سالهاست که دیوانهام...
این صدای آدم خلوچلی است که بر پسزمینهی صدای ضربان قلب به گوش میرسد: بوم... بومپ، بوم... بومپ، بوم... بومپ. صدای قلب با تِکتِک بیامان ساعت ادامه مییابد و بعد با صدای هماهنگ دو صندوق فروشگاه درمیآمیزد: زمان و پول، دو نیرویی که میتوانند آدم را به آستانهی جنون بکشند.
من همیشه دیوانه بودهام، میدانم که همیشه دیوانه بودهام...
قهقهههای جنونآمیز، جیغهای عصبی، و بعد، تنش جای خود را به رهایی میدهد، در قالب آشنای آوای کیهانی ارگِ ریچارد رایت و زخمههای طنینانداز گیتار دیوید گیلمور، و شنونده را به نیمهی تاریک ماه میبرد. شاهکار پینک فلوید به این ترتیب آغاز میشود: یادآوری مسحورکنندهی ازخودبیگانگی، جنون سوءظن، دیوانگی و مرگ، که چند نسل از شنوندگان را مبهوت کرد و رکورد طولانیترین مدتِ باقی ماندن در فهرست پرفروشترین آلبومها را در تاریخ به جا گذاشت.
این آلبوم آمیزهای ماهرانه است از جلوههای صوتی و تکههای کلامی با موسیقی سماوی و تکنولوژی استودیویی. «نیمهی تاریک ماه» که در سال 1973 منتشر شد نمایانگر حاصل پنج سال کار آزمایشی و پنج سال اندیشیدن دربارهی دیوانگی مردی بود که نام پینک فلوید را بر گروه نهاد. خودِ عنوان آلبوم ربطی به اخترشناسی ندارد، بلکه همچنان که گیلمور گفت: «اشارهای به جنون است».
راجر واترز در این آلبوم، که نخستین بیانیهی موسیقایی همبسته و واحد فلوید بود، کوشید که به فشارهای حاصل از پول، گذشت زمان، ساختارهای قدرت همانند کلیسا یا سیاست، و خشونت و پرخاشگری بپردازد. این آلبوم، نخستینبار، ترکیب تلخاندیشی کلبیوار و خشم صادقانهی واترز را نسبت به نظام حاکم و پشتیبانی پرشور او را از ارزشهای انسانی نشان داد. بااینهمه، «نیمهی تاریک ماه» درعینحال آلبومی بود که در آن خلاقیت و چیرهدستی موسیقایی گیلمور تأثیر پیام واترز را دو چندان کردو کیفیت صوتی بیسابقهی این آلبوم تا اندازهی زیادی مرهون صیقل خوردن و کمال یافتن آن در اجراهای زنده پیش از ضبط بر روی نوار 24 باندی بود و حاصل نهایی کارِ آلن پارسونز در مقام صداپرداز. پارسونز بعدها گروه خودش را بنیاد گذاشت و به موفقیت چشمگیری در عرصهی موسیقی راک پیشرو دست یافت.
در برخی از قطعات آلبوم «نیمهی تاریک ماه»، موضوع مورد بحث بدون نیاز به اشعار واترز بیان میشود. در آهنگ «در گریز»، اطلاعیههای ساعت پرواز هواپیما در فرودگاه (همراه با صدای گامهایی که از بلندگویی به بلندگویی دیگر میدوند) بیانگر احساس پارانویایند و در قطعهی نمایش بزرگ در آسمان، اثر ریچارد رایت، فقط با آوای بیکلام اما پر فرازونشیب خوانندگان گروه کُر، شبح مرگ با تأثیری عظیم به تصویر کشیده میشود.
در قطعهی پایانی آلبوم، یعنی کسوف، هنگام اجرای زنده، تصاویری از سیاستمداران روز، از جمله ریچارد نیکسون، و زمامداران نژادپرست افریقای جنوبیِ آن زمان و صحنههایی از جنگ ویتنام همراه با تصویر انفجارهای پیاپی بر صفحهی بالای سر گروه نمایش داده میشد. در دهههای هشتاد و نود، تصویر کسانی چون برج بوش پدر، مارگارت تاچر، جان میجر، بیل کلینتون، بوریس یلتسین و صدام حسین نیز بهعنوان تصویر مجسم خلوضعها به نمایش افزوده شد.
جلد آلبوم نیز چنان طرح نامتعارفی داشت که امروزه نمیتوان «نیمهی تاریک ماه» را بدون جلد آن به تصویر درآورد: طیف تجزیهشدهی نور در آسترِ داخل آلبوم تا روی جلد آن ادامه مییابد و در آنجا از میان منشوری وارونه میگذرد و دوباره به یک پرتو نور بدل میشود. این طرح با خود موسیقی نیز که با ضربان قلب آغاز میشود و پایان میگیرد هماهنگی دارد.
نیمهی تاریک ماه چهارمین آلبوم پرفروش تاریخ موسیقی شد و پس از فروش 24 میلیون نسخه، سرانجام در ژوئن 1988، یعنی پس از 736 هفته، از فهرست صد آلبوم پرفروش دنیا خارج شد.