میزانسن: سرود دوبلین

10 ماه پیش زمان مطالعه 4 دقیقه

 

«سرود دوبلین» نمایشنامه‌ای است از کانر مک‌فرسن که در سال 2000 در تئاتر رویال کورت افتتاح شد. در این نمایشنامه، جان، کارمند میانسالِ یک شرکت تشییع جنازه در دوبلین، از مراسم تشییع جنازه در شب کریسمس به همراه مارک، یک جوان 20 ساله که در آن روز کمک کرده است، برمی‌گردد. جان از تاریخ غم‌انگیز زندگیِ خود می‌گوید و اینکه چگونه بخش زیادی از زندگی خود را از بین برده و به خانواده‌اش به‌دلیل اعتیاد به الکل، آسیب رسانده است. در این حین، مری، دخترِ جان که 10 سال است پدرش را ندیده است، از راه می‌رسد تا به او بگوید که مادرش یعنی همسر پیشین جان، در حال مرگ است...

«سرود دوبلین» سرشاد از فریادی است که می‌توان آن را زنگِ تراژیک نامید. چاشنی درام در شب کریسمس فعال می‌شود که می‌تواند شادترین یا افسرده‌ترین زمانِ سال باشد. این نمایشنامه که طرحی نسبتاً نامتعارف دارد، در اصل تصویری از روحِ گمشده‌ی شخصیتِ جان است.

جان در یک لحظه به دخترش مری می‌گوید: «کاش هرگز به دنیا نمی‌آمدم.» او گویی از گذشته‌ی خود و شرایطی که برای خانواده‌اش ایجاد کرده، دچار سرزنشِ خود شده است. گفت‌وگوی پدر و دختر در این بخش نمایشنامه دراماتیک است. مری به یاد می‌آورد که چگونه پدرش زمانی‌که او کودکِ خردسالی بود، وی را به میخانه برده و آن‌قدر در نوشیدن افراط کرده که درگیر نزاع شده و بر زمین افتاده است.

آدم‌های نمایشنامه‌ی «سرود دوبلین» از یک گذشته، یک زندگی و یک تاریخِ شکست گریخته‌اند و باز هم هر آن‌که سر برمی‌گرداند یا به پیرامونشان نگاه می‌کند، همه‌ی آنچه پشت سر گذاشته‌ است را در حال و آینده‌اش می‌بیند؛ اما آیا آن‌ها آن‌قدر بخت‌یار هستند که بتوانند به هر جان‌کندنی، ویرانی‌های سالیان از پس سالیان را بالاخره و برای همیشه بگذارند و درگذرند؟

قسمتی از نمایشنامه‌ی سرود دوبلین:

مری وارد دفتر می‌شود. او سی‌واندی ساله است و بسیار خسته به نظر می‌رسد. کمی اطراف را برانداز می‌کند. سپس می‌نشیند.

جان وارد دفتر می‌شود. کیسه‌ای از مغازه‌‌ی آف لایسنس به دست دارد.

جان: معذرت می‌خوام. اونور جاده یه کاری داشتم.

او یک بطری از داخل کیسه بیرون می‌آورد و بازش می‌کند. جانش برای کمی نوشیدن دارد درمی‌رود.

مری: شما هنوز...

جان: نه. به‌هیچ‌وجه! این خبر هولناکیه مری. باید برای کریسمس یه کم خرت‌وپرت می‌گرفتم. چیزی می‌نوشی؟

مری: یه کم زوده.

جان: یا خدا! عجب خبر وحشتناکی، برای من.

مری: فقط یه کم بهم بدین.

جان: خوشحالم. قرار نیست تنهایی بنوشم.

جان برای هر دوی‌شان در ماگ‌های کهنه نوشیدنی می‌ریزد. جان اولی را به‌سرعت بالا می‌رود. چشم‌هایش دارند از حدقه درمی‌آیند. بلافاصله کمی دیگر برای خودش می‌ریزد. مری یک جرعه می‌نوشد. برایش زیادی سنگین است.

مری: می‌تونم یه کم آب داشته باشم؟

جان: اوه بله. حتماً.

جان، نوشیدنی مری را به سمت سینک می‌برد و توی آن کمی آب می‌ریزد.

ما دیگه تعطیلیم اما باید دستمزد این پسرک رو یه‌کم دیگه بدم. اینجا راحت‌تره.

مری: مسئله‌ای نیست.

جان: خبر وحشتناکیه. مجبورم ترتیب کارها رو بدم.

مری: اوه... مجبوری؟

جان: یعنی باید. فکر کنم که باید اینکار رو بکنم.

مری: معلومه که باید بکنی. از چی حرف می‌زنی؟

جان: فقط می‌گم باید برم تو.

مری: معلومه که باید بری.

جان: مشکل چیه؟

مری: انگار یکی از وظایفته. یه کار روزمره.

جان: نه. فقط واسه دیدن نوئل، صاحب این کسب‌وکار، هی می‌رفتم و می‌اومدم. فقط همین. یعنی رفتن به بیمارستان... نمی‌دونم. منظوری نداشتم.

خرید نمایشنامه سرود دوبلین     

سرود دوبلین و نمایشنامه های دیگر

سرود دوبلین و نمایشنامه های دیگر

رایبد
افزودن به سبد خرید 235,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط