میزانسن: رسم زن‌ داری

8 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«رسم زن‌داری» نمایشنامه‌ای است در سه پرده و به‌قلم کارلو گولدونی که در سال 1752 آن را نوشته است و برای اولین‌بار در ونیز و در جریان کارناوال سال 1752 اجرا شد. در این کمدی که مورد استقبال مردم ونیز قرار گرفت، نویسنده یک مورد از نارضایتی زناشویی را در قالبی کمدی به نمایش می‌گذارد.

گولدونی در مقدمه‌ی نسخه‌ی چاپی می‌نویسد: برای زن، بدبختی بزرگی است که شوهر بی‌نظمی داشته باشد، اما این بدبختی معمولاً زمانی بیشتر می‌شود که زن فاقد آن احتیاطی باشد که درباره‌ی چنین شوهری بسیار ضروری است. در این مورد، حسادت، سرزنش و ناسزاگویی فقط باعث آزار و تحریک بیشتر ذهن‌ می‌شود و به جای حرکت به سمت شفقت، فقط نفرت و لجبازی را القا می‌کند.

به گفته‌ی جوزپه اورتولانی، این کمدی را به‌خاطر دو پرده‌ی اولش، می‌توان در سطح بهترین نمایشنامه‌های گولدونی دانست. مضمون بازگشت همسر با فضیلت که نویسنده قبلاً در نمایشنامه‌ی «همسر خوب» کار کرده بود در اینجا جای خود را به سروکله زدن با همسری بی‌نظم و آشفته داده است. بااین‌حال، از پرده‌ی سوم به بعد، نمایشنامه‌نویس داستان را به مکانیسم معمولی باز می‌گرداند و ایده‌ی جدید را فدای نیاز به پایان خوش می‌کند!

کارلو گولدونی (1793ـ1707) نمایشنامه‌نویس ایتالیایی در ونیز و در خانواده‌ای به دنیا آمد که از مودنا مهاجرت کرده و جزئی از طبقه‌ی اشراف بودند. گولدونی که از کودکی شیفته تئاتر بود، اولین نمایشنامه‌ی خود را قبل از ده سالگی نوشت. او در حین تحصیل در مدرسه در ریمینی، با یک گروه کمدی دوست شد و با آن‌ها به چیوجیا رفت. در سال 1723، تحصیل حقوق را در دانشگاه پاویا آغاز کرد و در سال 1725، به‌دلیل نگارش طنزی درباره‌ی زنان شهر از این دانشگاه اخراج شد! پس از مرگ پدرش در سال 1731، گولدونی تحصیل خود را در دانشگاه پادوآ به پایان رساند؛ اما در سال 1732 راهی میلان شد.

گولدونی در سال 1734 همکاری خود را با گروه بازیگران ایمر آغاز کرد. در اواخر دهه‌ی 1730 او به‌طور منظم در تئاترهای ونیز و دیگر شهرها کار می‌کرد و اصلاحات خود را در سنت بداهه کمدیا دل‌آرته آغاز کرد و این به نقطه‌ی شروعی در دوره‌ی جدید سنت تئاتر کمدی ایتالیایی بدل شد.

رسم زن داری و بیمار قلابی (نمایش نامه)

رسم زن داری و بیمار قلابی (نمایش نامه)

قطره
افزودن به سبد خرید 230,000 تومان

قسمتی از نمایشنامه‌ی رسم زن‌داری نوشته‌ی کارلو گولدونی:

خانه‌ی مارکزه بئاتریچه. آرلینکو تنهاست.

آرلینکو: از سر شبه دارم از فضولی می‌میرم... یعنی حاضرم ده روز از زندگی‌م رو بدم تا بفهمم ارباب بئاتریچه تا صبح چه کار می‌کرد. فکر کنم پاک خل شده. از دیشب تا حالا سه‌بار لباس مجلسی عوض کرده. آدم هیچ‌وقت نمی‌فهمه تو مغز این پولدارها چی می‌گذره.

بریگلا وارد می‌شود.

بریگلا: این وقت صبح چرا در باز بود؟ در باز بود اومدم تو.

آرلینکو: خوب کاری کردی. خب، وقتی در بازه آدم می‌ره تو. اتفاقن داشتم کم‌کم راه می‌افتادم بیام طرف شما. برای اربابت نامه دارم.

بریگلا: اتفاقن من هم برای اربابت نامه دارم.

آرلینکو: این‌ها که دیشب پیش هم بودن. دیگه نامه کدومه؟

بریگلا: چه می‌دونم. اربابم گفت این نامه رو برسونم دست اربابت.

آرلینکو: توش چی نوشته؟

بریگلا: از کجا بفهمم. نامه رو مهر کرد و داد به من.

آرلینکو: هیچ حدسی، احتمالی، فرضی، یقینی. هیچ کوفتی نداری؟

بریگلا: درباره‌ی چی؟

آرلینکو: درباره‌ی نامه دیگه.

بریگلا: درباره‌ی نامه دیگه، چی؟

آرلینکو: درباره‌ی اینکه تو اون نامه چی نوشته شده.

بریگلا: نه. تو چی؟

آرلینکو: من فکر کنم نامه‌ی اربابم به اربابت نامه‌ی خیلی خشنی باشه.

بریگلا: چرا؟

آرلینکو: چون وقتی اربابم برای اربابت می‌نوشت خیلی عصبانی بود و هی هوار می‌زد. پاک دل‌آشوب شدم دیشب. احتمالن بعد کلی دری‌وری ازش خواسته باشه که امروز یه سری این طرف‌ها بزنه.

بریگلا: یعنی اربابت از دست ارباب من شاکی بود؟

آرلینکو: آقا، بیا قبول کنیم این‌ها هر دوتاشون روانی‌ان.

بریگلا: آفرین. این بهترین چیزیه که می‌شه گفت. ببینم چیزی از بساط دیشب مونده؟ من حسابی دلم داره ضعف می‌ره.

آرلینکو: آره، دو پر گوشت به استخوان داریم هنوز.

بریگلا: آره، همون خوبه. کاشکی بیاری یه دندون بکشیم.

آرلینکو: کاش می‌شد.

بریگلا: چرا نمی‌شه؟

آرلینکو: چون اربابم من رو فرستاده که برم پیش ارباب تو. ولی من هنوز اینجام.

بریگلا: آرلینکو من هیچ از رفتارهای اربابامون خوشم نمی‌آد. دیشب شنیدم که زن اربابم داشت به درگاه خدا دعا می‌کرد. نمی‌دونی اربابم خونه رو چه جهنمی کرده برای زن ارباب. خدا رو خوش نمی‌آد که اربابت این‌طوری پاش رو کرده تو زندگی اربابم.

آرلینکو: من که از کار این‌ها هیچ سر در نمی‌آرم. حرفی هم که ازشون بیرون نمی‌آد. چند روز پیش بود که اربابت کلی زکینی داد به اربابم. گمونم از بیست تا هم بیشتر بود. اربابت انگار نه انگار زن داره. جوری گرم گرفته و با اربابم نداره، انگار که زن نداره.

بریگلا: یعنی ممکنه با هم قرار مداری گذاشته باشن؟ پس زن ارباب چی؟ باید از ته‌وتوی ماجرا سر در بیاریم.

آرلینکو: آره، سر در بیاریم. من عاشق سر در آوردنم.

بریگلا: کاش می‌تونستیم بفهمیم تو نامه‌ها چی‌چی نوشته شده.

خرید نمایشنامه رسم زن‌داری

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط