
معرفی کتاب: پسربچه، موش کور، روباه و اسب
کتابِ «پسربچه، موش کور، روباه و اسب»، اثر چارلی مکیسی، یکی از پرفروشترین کتابهای الهامبخش در سالهای اخیر است که در سال 2019 منتشر شد. این کتاب با ترکیب نقاشیهای ساده اما عمیق و متنهای کوتاه فلسفی، مخاطبان را به تفکر دربارهی عشق، دوستی، امید و معنای زندگی دعوت میکند. داستان این کتاب حول چهار شخصیت اصلی میچرخد که هرکدام نماد جنبههایی از شخصیت انسان هستند.
کتاب، روایت سفری نمادین است که در آن یک پسرِ تنها با سه حیوان، به نامهای موش کور، روباه و اسب، ملاقات میکند. این چهار شخصیت در طول داستان، گفتوگوهایی درباره ترس، عشق، پذیرش خود و دیگران و جستوجوی خانه دارند.
پسر نمادِ بیگناهی، کنجکاوی و جستوجوی انسان برای یافتن معناست. موش کور موجودی کوچک اما پرحرف که عاشق کیک است و نمایندهی صدای درونی ماست که گاهی سادهلوح اما مهربان است. روباه حیوانی محتاط است که بهدلیل تجربههای گذشته آسیب دیده اما کمکم یاد میگیرد به دیگران اعتماد کند. اسب داناترین و آرامترین عضو گروه است و نماد خرد، صبر و عشق بیقیدوشرط است. در طول سفر، آنها از جنگلها و رودخانهها عبور میکنند و در مواجهه با چالشهایی مانند ترس از ناشناختهها یا احساس تنهایی به یکدیگر کمک میکنند.
درونمایههای اصلی این کتاب عبارتاند از:
ـ عشق و دوستی. یکی از پیامهای کلیدی کتاب اهمیت رابطههای انسانی است. جملهی معروف اسب به پسر:
ـ چه چیزی بزرگترین حس تسلیم شدن را دارد؟
*عشق. چون همهی چیزهای دیگر تنها برای پنهانکردن ترس هستند.
ـ پذیرش خود. موش کور اغلب از دوست داشتن خود صحبت میکند.
*اگر نتوانی خودت را دوست داشته باشی، چگونه انتظار داری دیگران دوستت داشته باشند؟
ـ امید و شجاعت. کتاب بر این نکته تأکید دارد که ترسیدن طبیعی است، اما نباید مانع حرکت شود.
*یکی از بزرگترین آزادیها این است که نگران نباشی دیگران چه فکری میکنند.
ـ معنای خانه. پسر در طول داستان میپرسد: «خانه کجاست؟» و اسب پاسخ میدهد: «خانه جایی است که تو را همانطور که هستی دوست داشته باشند.»
در این کتاب، جملات کوتاه و شعرگونه هستند و گاهی شبیه به کتابهای کودک، اما مفاهیم عمیق فلسفی دارند. برخی صفحات فقط نقاشی هستند و برخی تنها یک جمله دارند که به خواننده فضایی برای تأمل میدهد.
این کتاب به 30 زبان ترجمه شده و بیش از 5 میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است و در سال 2020، برندهی جایزهی کتاب سال واتر استونز شد. کتابی که نیویورکتایمز در وصف آن نوشت: «کتابِ پسربچه، موش کور، روباه و اسب فقط داستانی تفکربرانگیز نیست که ارزش بحث دارد، بلکه خود کتاب هم یک اثر هنری است.»
قسمتی از کتابِ پسر بچه، موش کور، روباه و اسب:
پسربچه پرسید: «ضربالمثلی هست که خیلی ازش خوشت بیاد؟»
موش کور گفت: «آره.»
پسربچه گفت: «اون چیه؟»
موش کور گفت: «اگر بار اول موفق نشدی، کیک بخور.»
پسربچه گفت: «چه باحال. حالا جواب میده؟»
موش کور گفت: «همیشه.»
«فقط یه گاز کوچولو.»
موش کور گفت: «برات یه کیک خوشمزه آوردم.»
پسربچه گفت: «واقعاً؟»
موش کور گفت: «آره.»
پسربچه گفت: «کجاست؟»
موش کور گفت: «خوردمش.»
پسربچه گفت: «آها.»
موش کور گفت: «ولی برات یکی دیگه آوردم.»
پسربچه گفت: «راست میگی؟ پس کجاست؟»
موش کور گفت: «این یکی رو هم خوردم.»