
معرفی کتاب: هنر به مثابه پیشه
«هنر بهمثابه پیشه» یکی از آثار شاخص و ماندگار برونو موناری است؛ هنرمند، طراح، نویسنده و نظریهپرداز برجستهی ایتالیایی که آثارش در مرز میان هنر، طراحی و آموزش هنر جای میگیرند. این کتاب نخستینبار در سال 1966 منتشر شد و بهسرعت به یکی از متون پایهای در حوزهی طراحی صنعتی، گرافیک و آموزش هنر تبدیل شد. موناری در این کتاب تلاش کرده مرزهای میان هنر خلاقه و تولید کاربردی را بازتعریف کند و نگاهی ساختاری، انتقادی و کاربردی به نقش هنر در جامعهی معاصر داشته باشد.
کتاب «هنر بهمثابه پیشه» ترکیبی از تجربههای شخصی، مثالهای علمی، نقدهای فلسفی و مشاهدات عمیق موناری در رابطه میان هنرمند، طراح، جامعه و تکنولوژی است. او میکوشد نشان دهد که هنر نه صرفاً یک امر ذهنی و فردی، بلکه شکلی از فعالیت است که میتواند و باید با زندگی روزمره، صنعت، آموزش و ارتباطات انسانی پیوند داشته باشد.
یکی از مباحث محوری در کتاب موناری این است که هنر باید از برج عاج خود پایین بیاید و وارد زندگی روزمرهی مردم شود. او عنوان میکند که در دوران مدرن، هنر نباید امری مقدس و غیرقابل لمس باشد که فقط عدهای خاص آن را درک میکنند یا به آن دسترسی دارند، بلکه باید مانند هر پیشهای دیگر، ابزاری برای بهبود کیفیت زندگی، افزایش زیبایی و ارتقاء فرهنگ عمومی باشد. از این منظر، هنر بهمثابه پیشهای نگریسته میشود که نیاز به دانش، مهارت، تمرین و دقت دارد.
موناری با بیانی طنزآلود و درعینحال عمیق، به تمایل برخی هنرمندان به پنهان کردن فرآیند تولید آثارشان اشاره میکند. او این گرایش را معادل همان روح نابغه و رازآلودی میداند که قرنها بر هنر سایه افکنده بود؛ اما در عصر ماشین و تولید صنعتی، چنین رویکردی دیگر کارآمد نیست. موناری باور دارد که هنرمند یا طراح مدرن باید مسئولیت اجتماعی بپذیرد و در فرآیندهای واقعی زندگی نقش ایفا کند.
در بخشی از کتاب، موناری بر اهمیت طراحی در زندگی مدرن تأکید میکند. او طراحی را پلی میان هنر، علم و صنعت میداند. طراحی نهتنها زیباشناسی را با عملکرد ترکیب میکند، بلکه نقشی حیاتی در برقراری ارتباط میان انسانها ایفا میکند. طراحی صندلی، لیوان، پوستر، وسایل آشپزخانه، اسباببازی کودکان یا حتی بستهبندی یک کالا، همگی باید با فهمی عمیق از نیازهای انسان و شرایط تولید طراحی شوند.
یکی دیگر از محورهای کتاب، نقد نگاه نخبهگرایانه به هنر است. موناری نسبت به فرهنگی که هنرمند را موجودی فرازمینی، منزوی، مالیخولیایی و دور از جامعه میداند، واکنش نشان میدهد. او با زبانی کنایهآمیز، از این مدل هنرمند بهعنوان کسی یاد میکند که تا آخر عمر، فقط یک کار را تکرار میکند و نامش را سبک میگذارد.
به باور موناری، هنر باید پویا، کاربردی و پاسخگو به نیازهای اجتماعی باشد. او از هنرمندان میخواهد که از برج عاج خود پایین بیایند و در جایگاه معماران تجربه زیباشناختی زندگی مدرن قرار بگیرند. طراحی صنعتی، گرافیک، عکاسی، تبلیغات، آموزش کودکان، همگی زمینههایی هستند که هنر میتواند در آنها حضوری زنده و تأثیرگذار داشته باشد.
در نگاه موناری، بازی و کنجکاوی بخش جداییناپذیر فرآیند هنری هستند. او بهویژه در مورد آموزش هنر به کودکان، این موضوع را پررنگ میکند و معتقد است که خلاقیت طبیعی کودک باید تشویق، جهتدهی و حفظ شود. او مخالف نظامهای آموزشی سختگیرانه و مبتنی بر تقلید است که ذهن کودکان را در قالبهای خشک قرار میدهند.
در کتاب، نمونههایی از پروژههای موناری با کودکان و تجربیات او در خلق ابزارهای آموزشی نیز آمده است. او معتقد است که کودک با استفاده از خطوط، اشکال، رنگها و حرکت میتواند جهانی جدید خلق کند، اگر ما اجازه دهیم این فرآیند کشف آزادانه رخ دهد. آموزش هنر، در این دیدگاه، نه انتقال تکنیکهای خاص، بلکه ایجاد زمینهای برای تجربه، مشاهده و تخیل است.
در بخشهای پایانی کتاب، موناری از پیوند ناگسستنی میان طراحی و دموکراسی سخن میگوید. از نظر او، طراحی خوب باید برای همه در دسترس باشد. او با الگو گرفتن از اندیشههای جنبشهای مدرنیستی (مانند باوهاوس) معتقد است که باید زیبایی، کاربرد و نوآوری را از انحصار قشر نخبه خارج کرد و در دسترس تمام اقشار جامعه قرار داد. طراحی خوب، طراحیای است که برای مردم کار میکند، نه صرفاً برای نمایشگاهها.
او در این زمینه، طراح را نه بهعنوان هنرمند خودمحور، بلکه همچون میانجیای میبیند که میان خواستههای جامعه، نیازهای بازار، محدودیتهای تکنولوژیک و الزامات زیباشناختی تعادل ایجاد میکند. ازهمینرو، طراحی و هنر در نگاه موناری با مفاهیم مسئولیتپذیری، وجدان اجتماعی و اخلاقی پیوند میخورد.
موناری با این کتاب موفق شده پلی میان نظریه و عمل، میان آموزش و تولید، و میان زیبایی و عملکرد بسازد. بسیاری از طراحان نسلهای بعد، ازجمله طراحان مینیمالیست و طراحان آموزشمحور، از اندیشههای این کتاب الهام گرفتهاند. موناری با هوش و طنز خاص خود، مرز میان هنرمند و صنعتگر را از میان برمیدارد و ما را به سمت نگاهی تازه به زیبایی، خلاقیت، آموزش و مسئولیت اجتماعی رهنمون میشود. در جهانی که گاه هنر از زندگی جدا شده و طراحی به ابزاری در خدمت مصرفگرایی تبدیل شده است، خواندن این کتاب یادآوری است از اینکه هنر، اگر همچون پیشهای انسانی، مسئول و شریف نگریسته شود، میتواند جهان را بهتر، زیباتر و عادلانهتر سازد.
قسمتی از کتاب هنر بهمثابه پیشه:
امروز بخش اعظم فعالیتهای ما به نشانهها و نمادهایی مشروط است که در حال حاضر، تنها برای ارتباط و آگاهی بصری مورد استفاده قرار میگیرد. هر نشانه و نماد، دارای معنی دقیق و اعتبار بینالمللی است. واکنش افراد دربرابر علائم رانندگی در تمام دنیا یکسان است. حرکت ما با توجه به این نشانهها و نمادهاست و بیتوجهی به آنها، جز جریمه حاصلی ندارد. هنگام رانندگی در مکانهای عمومی، کلیهی حرکات مانند سرعت، جهت، سبقت و توقفها، بهدقت مشروط شدهاند و به دلخواه خود نمیتوان عملی انجام داد.
هر کدام از ما بخشی از سازمان تشکیلدهندهی اجتماع انسانی هستیم همانطور که در بدن انسان هر عضو کوچک با سایر اندامها در هماهنگی است، ما نیز هنگام رانندگی باید هماهنگی خود را با حرکت و گردش دیگران حفظ کنیم. هرگونه تخلف از قواعد یادشده، نامطلوب و خطرناک شمرده میشود و در صورت ارتکاب، اختلال بخشی از جامعه را در پی خواهد داشت.