#
#

معرفی کتاب: هر چیزی ممکن است

7 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه


«هر چیزی ممکن است» با زیرعنوانِ شجاع باش، مهربان باش و رؤیاهایت را دنبال کن کتابی است به قلم گرت ساوتگیت که انتشارات کتاب کوله‌پشتی آن را به چاپ رسانده است. 
گرت ساوتگیت در طول 500 بازی دوران حرفه‌ای خود، هر دو تیم استون ویلا و میدلزبورو را به دیدار نهایی جام اتحادیه رساند، این در حالی است که در آخرین بازی‌اش در دیدار پایانی جام یوفا، بازیکن ـ کاپیتان میدلزبورو بود. گرت 57 بار پیراهن تیم ملی انگلستان را به تن کرد، ازجمله در بازی حساس نیمه‌نهایی یورو 96، که پنالتی ازدست‌رفته‌ی او باعث باخت انگلستان به آلمان شد. پس از دوران بازی، گرت سرمربی‌گری تیم میدلزبورو و تیم زیر 21 سال انگلستان را بر عهده گرفت. سال 2016، سرمربی تیم ملی بزرگسالان انگلستان شد و 2018 سه‌شیرها را به نیمه‌نهایی جام جهانی روسیه رساند که بهترین نتیجه‌ی انگلیسی‌ها در مسابقات جام جهانی طی چند دهه‌ی اخیر بود. سال 2018، نشان افسر والامقام امپراتوری بریتانیا را دریافت و جایزه‌ی برترین شخصیت ورزشی سال بی‌بی‌سی را از آنِ خود کرد. سال 2019، نیز جایزه‌ی هیئت داوران انجمن نویسندگان فوتبال به او اهدا شد. جدای از فوتبال، گرت در مقام سفیر حُسن‌نیت پرینس تراست، از برنامه‌ی رهبران آینده‌ی این بنیاد حمایت کرده است که به جوانان در کسب مهارت‌های رهبری و کار گروهی یاری می‌رساند. 
گرت کتابِ راهنمای «ما فقط مثبت عمل می‌کنیم» را برای اتحادیه‌ی فوتبال انگلستان تألیف کرده است که منبعی برای استفاده‌ی مربیان و والدین بازیکنان جوان است و بر اهمیت ارزش‌ها و رفتارهای مثبتی چون جوانمردی، صداقت، مشارکت و رهبری تأکید می‌کند.
ساوتگیت خودش معتقد است: اگر من بتوانم از نوجوانی لاغراندام و درون‌گرا، که زمانی به او گفته شد «فوتبالیست نمی‌شود»، به کسی تبدیل شوم که برای تیم ملی کشورش بازی و مربی‌گری کرده است، پس من مصداق بارزی هستم از اینکه هر چیزی ممکن است. 
وقتی کم سن‌وسال بودم، فوتبال همه‌ی زندگی‌ام شد. نخستین خاطراتم به لگدزدن توپ به این طرف و آن طرف برمی‌گردد، یا به‌تنهایی یا با پدربزرگم در پارک. اگر توپ فوتبال نبود، از توپ تنیس یا حتی قلوه‌سنگ استفاده می‌کردم. در باغچه‌ی خانه، در خیابان با بچه‌های دیگر یا در اتاقم با یک توپ نرم بازی می‌کردم. در سال‌های ابتدایی مدرسه ورزش می‌کردیم، اما متأسفانه فوتبال در آن جایی نداشت. زنگ‌های ورزش، پیش از تمرین حفظ تعادل یا بالا رفتن از طناب، بیشتر زمان را صرف پوشیدن لباس‌های ورزشی می‌کردیم. وقتی هشت ساله شدم، این شانس را داشتم که بازی‌های واقعی انجام دهم و این برایم بسیار دوست‌داشتنی بود.
فوتبال عشق من بود، پاک و ساده. در کودکی با اینکه درکی واقعی از سفر پیش رو نداشتم، می‌دانستم می‌خواهم با زندگی‌ام چه کنم.
با این ذهنیت شروع کردم، اما هرکدام از ما منحصربه‌فردیم و علایق، ویژگی‌ها و شخصیت‌های متفاوتی داریم. همین‌طور امیدها و رؤیاهای گوناگونی داریم. ازاین‌گذشته، هیچ‌کس چشم‌انداز روشنی از آینده‌اش ندارد. این کاملاً طبیعی است و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. درحالی‌که ممکن است برخی در سنین پایین هدفی برای خود تعیین کنند، برخی دیگر معتقدند به زمان و تجربه‌ی زندگی نیاز دارند تا سر از همه‌چیز دربیاورند. هیچ شیوه‌نامه‌ای وجود ندارد، اما واقعیت این است که همه‌ی ما پتانسیل دستیابی به اهداف بزرگ را داریم. با دیدگاه صحیح، آماده‌سازی، هدایت و حمایت، جهانی کامل از فرصت‌ها می‌تواند به روی هر کسی گشوده شود که این کتاب به آن می‌پردازد.

قسمتی از کتاب هر چیزی ممکن است:
من از شانزده سالگی با افرادی از ملیت‌ها و زمینه‌های مذهبی یا فرهنگی مختلف فوتبال بازی کرده‌ام. در طول مسابقه هرگز کسی به این شرایط فکر نمی‌کند. مهم نیست چقدر خارج از زمین متفاوت باشیم، همه به یک دلیل در زمین حضور داریم؛ اینکه با هم خوب بازی کنیم و امیدوار باشیم بازی را ببریم.
از بسیاری جهات، این زیبایی هر ورزشی است و این واقعیت را جشن می‌گیرد که ما در مقام انسان می‌توانیم برای لذت محض از انجام دادن یک بازی متحد شویم. ورزش متعادل‌کننده‌ای بزرگ و همچنین یخ‌شکنی درخشان است. 
گاهی بازیکنانی به تیم ملحق می‌شدند که انگلیسی زبان مادری‌شان نبود. پس از یک جلسه‌ی تمرینی خوب یا مسابقه، همیشه می‌شد با کلمات رایجی که همه مفهومشان را درک می‌کنند، جوکی را به اشتراک گذاشت یا لحظه‌ای را به خوشی گذراند. 
وقتی جوان‌تریم، بازی کردن راه درخشانی برای از بین ‌بردن موانع است. زمان استراحت در مدرسه، من با خوشحالی با بچه‌های بزرگ‌تر در مسابقه شرکت می‌کردم. بدون حضور توپ بین ما، این احتمال وجود داشت که هرگز رؤیای صحبت با من را نداشته باشند. 
در هر مرحله از زندگی، تیم‌ها افراد را دور هم جمع می‌کنند. می‌توانیم از هر نظر با یکدیگر متفاوت باشیم، اما وقتی صحبت از به اشتراک گذاشتن هدفی به میان می‌آید، یکی می‌شویم. این به ما اجازه می‌دهد به چیزهایی دست بیابیم که ممکن است نتوانیم به‌تنهایی مدیریتشان کنیم. علاوه‌براین، تجربه‌ی مشترک کنار هم قرار گرفتن برای هدفی مشترک می‌تواند دوستی‌هایی ایجاد کند که یک عمر دوام داشته باشند. 
گاهی تیم‌هایی از حوزه‌های مختلف می‌توانند برای ایجاد چیز منحصربه‌فردی همکاری کنند. برای مثال اوایل همه‌گیری کووید 19، مهندسان تیم فرمول یک مرسدس با دانشگاه کالج لندن همکاری کردند تا نوعی دستگاه تنفسی بسازند که بیماران را از مراقبت‌های ویژه دور نگه دارد. شرکت‌های بزرگ دیگری که برای طراحی و تولید ونتیلاتور همکاری کردند شامل فورد، رولز رویس و زیمنس بودند. همه‌ی این شرکت‌ها ممکن است در زمینه‌های دیگر تخصص داشته باشند، اما با جمع‌آوری منابع و به ‌اشتراک‌ گذاشتن دانش و مهارت‌هایشان برای منافع عمومی، اتفاقات بزرگی را رقم زدند.
درنهایت، وقتی صحبت از کار کردن در تیم‌ها یا حتی پیوستن به گروهی دیگر برای وارد کردنِ مهارت‌های مختلف به ترکیب باشد، هر چیزی ممکن است.    
  

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط